بسمه تعالی

اقناع و تبلیغ

 

دانشگاه علمی کاربری واحد 13 فرهنگ و هنر

جهت ارائه به دکتر رحمتی

ارائه دهندگان :  محمد رضا آشتیانی ، محمد مناجاتی

Mohammad_Reza_Ashtiani@yahoo.Com

بهار ۱۳۹۲

-------------------------------------------------------------------------------------

رسالتها و وظایف  وسایل ارتباط جمعی

لسول وظایفی چند نظیر مراقبت از محیط و ایجاد همبستگی بین اجزای گوناگون جامعه را ، در پاسخ به محیطی که در آن انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر صورت می گیرد ، به عنوان وظیفه های اصلی ارتباط جمعی تلقی می کند . در مقاله دیگری با نام « ساخت و کارکرد ارتباطات در جامعه » وظایف دیگری برای وسایل ارتباطی برمی شمارد به نظر او این وسایل باید به :

1-      حراست از محیط

2-      همبستگی بین اجزای یک جامعه در پاسخ به نیازهای محیطی

3-      انقال میراث اجتماعی از نسلی به نسل دیگر کمک نمایند .

نقشها و وظایف ارتباطی را میتوان به شرح ذیل بر شمرد :

1-      نقشهای تفریحی :

-           وسایل ارتباطی جمعی به طور معمول بازمان فراغت انسانها برخورد می نمایند . از این رو در مواردی چند باید موجبات جدایی موقت از واقعیت ، فراموشی لحظات دشوار زندگی ، تمدد اعصاب و سرگرمی انسانها را فراهم سازند . بنابراین جزئی ازکارکرد وسایل ارتباطی صرفاً تفریح و تفنن انسانهاست . لیکن این نحوه گذران اوقات فراغت نیز جنبه اخلاقی دارد و هم باید با استفاده از  مقولات فرهنگی صورت گیرد.

2-      نقشهای خبری:

وسایل ارتباط پخش خبر و اطلاع را بر عهده دارند . رسالت آنها در انتقال سریع ، بی طرفانه و آگاهی بخش اخبار و وقایع دنیای ما است و بدون محدودیت مکانی اخبار را از سراسر نیاز مخابره می نمایند .

3-      نقشهای همگن سازی:

وسایل ارتباط جمعی نزدیکی سلیقه ها و خواستها و انتظارات تمامی ساکنان یک جامعه را موجب می شوند با وارد شدن وسایل ارتباط جمعی به جامعه ، خرده فرهنگ ها و فرهنگ های خاص و مجزا ناپذید می شوند و به نوعی ساکنان یک جامعه تشابه می پذیرند و در سبک زندگی ، علایق و خواسته ها از الگوهای مشابهی که وسایل ارتباط جمعی به آنان می دهند برخوردار می شوند ، کازنو این روند را توده شدن یا جمع سازی می نامد ، که در اولین مرحله برخورد جامعه با وسایل ارتباط جمعی پدید می آید ، اما در مراحل بعد چنین نیست .

4-      آگاه سازی :

وسایل ارتباط جمعی نه تنها باید به انتقال اخبار و اطلاعات ، بلکه باید به تحلیل درست اخبار و تشریح آن نیز بپردازند که خود موجب تغییر در جهان بینی انسانها را فراهم می سازد .

5-      احساس تعلق اجتماعی:

وسایل ارتباطی همچون پلی بین افراد جامعه عمل می کنند و از تعلقشان به یک کل آگاه می سازند با خواندن یک روزنامه یا صدای رادیو احساس می کنیم که ما هم حلقه ای از زنجیر جامعه ایم . فرآیند همبستگی مثبت بین مشارکت اجتماعی و استفاده از وسایل ارتباط جمعی و بازیابی هویت فردی در حوادث اجتماعی به عنوان نمادهای مشترک و تقویت احساس تعلق اجتماعی ، از نظر افرادی چون لرنر با عنوان احساس مشترک نامگذاری شده است و از وظایف وسایل ارتباط جمعی تقویت این حس مشترک می باشد .

اثرات وسایل ارتباط جمعی

دیدگاههای افراطی:

دربحث ازآثار وسایل ارتباط جمعی دودیدگاه تند به چشم می خورد که هرکدام اززمینه  خاص فکری و هم چنین  تجربه های اجتماعی ویژه منبعث می شود :

1-       برخی معتقدند که وسایل ارتباط جمعی دارای چنان قدرتی هستند که می توانند برای اولین بار در تاریخ انسان نسلی تازه پدید آورند .

2-       برخی نیزمعتقدند که وسایل ارتباط جمعی تاثیر چندانی بر مخاطبین خود ندارد .

گروه اول معتقدند که وسایل ارتباط جمعی جدید , ابزاری بسیار نیرومند هستند که می توان از آنان در راه خیر یا شر با تاثیری شگرف سود برده و چنانچه کنترل مطلوب وجود نداشته باشد ,امکان استفاده از این وسایل در راه دوم بیشتر است .

گروه دوم معتقدند که وسایل ارتباط جمعی تاثیر چندانی بر مخاطبین خود ندارند .

به نظر این دسته از اندیشمندان " دوران سبع " وسایل ارتباطی وباآن دوران رواج عقاید تند واسناد اثرات جادویی و خارق العاده به وسایل ارتباط جمعی پایان یافته است .

این عده عقیده دارند که وسایل ارتباط جمعی علی رغم تکنولوژی برتری که ازآن سود می برند , با موانع بسیاری در راه اثرگذاری بر دیگران مواجهند.

برآیند نهایی:

در مقابل این دودیدگاه افراطی ,باید پذیرفت که وسایل ارتباط جمعی ,ابزاری اجتماعی – فرهنگی به معنای عالی آن هستند وازاین جهت اثرات چشمگیری برجای می گذارند , اما این آثار نه آنچنان که هیچ محدودیتی نشناسند (نظریه گروه اول ) یا آنگه ناچیز است که هیچ اعتنایی را شایسته نباشد (نظریه گروه دوم ) باید دید حدود تاثیر این وسایل چیست ودر چه شرایطی این تاثیرات محدودیت می یابند یا تقویت شدنی هستند .

تعدد وسایل ارتباط جمعی و خنثی سازی اثرات:

در جامعه ای که دولت انحصار وسایل خبری را به طور نسبی در اختیار دارد , تاخیر این وسایل با جامعه ای که در آن شاهد تعدد وسایل خبری و مکانیسمهای مختلط آن هستیم یکی نیست .در شرایط انحصار ,گوینده های خبری مشخصی با دیدگاههای مشخص وجود دارند ,اخبار از کانالهای معین و یکسانی می گذارند و درنهایت مشتریان خبری در مورد هر حادثه یک نوع خبر ویک نوع تفسیر خبری می یابند . درحالی که به بیان کازنو (دریک جامعه لیبرال که درآن همواره وسایل ارتباط جمعی تحت نظارت دولت نیستند ممکن است اثرات تلویزیون (وسیله دولتی) با فلان روزنامه خنثی شود) 

پس به انحصار آوری وسایل ارتباط جمعی هر قدر هم که نسبی و محدود باشد ,می تواند موجب بروز تاثیراتی چشمگیر از جانب وسایل ارتباط جمعی بر افراد شود , اما در شرایط پیدایی انحصار ناقص و یا آنگاه که در یک جامعه وسایل ارتباط جمعی در اختیار گروهای گوناگون است , اثرات این وسایل نسبت به شرایط اول کمتر خواهد بود.

تعدد رسانه ها نیز درصورت بروز شرایطی چند می تواند مشکلاتی پدید آورد ,از جمله :

1 - تعدد وسایل خبری , مخصوصا با ورود بخش خصوصی به حریم آن چنانچه بی هیچ کنترل از جانب مسئولان کشور صورت پذیرد , می تواند به بهره برداری نامشروع از رسانه ها بیانجامد . این گونه ازاین وسایل در راه تهدید و تطمیع دیگران استفاده می گردد (مثلا به صورت گروه فشار درآمدن فلان وسیله خبری خاص ).

2 - تعدد وسایل ارتباطی در صورت کاستی در کنترل آنان , ممکن است موجب بهره برداری نامشروع صاحبان آن به صورتی دیگر گردد . بدین ترتیب که وسیله خبری با قراردادن تبلیغات تجاری درداخل اخبار اساسی به سوءاستفاده از توجه و اعتماد مردم بپردازد . دراین روش که در اصطلاح "تبلیغ متناوب " خوانده می شود رسانه (مثلا تلویزیون) خبری خاص مهم و حاد را اعلام می کند و سپس بدون آنکه به پخش مشروع آن بپردازند و مدتی نسبتا طولانی آگهی تبلیغاتی پخش می کند .

3-       تعدد وسایل ارتباط جمعی می تواند در صورت تعدد ارزشهای اساسی جامعه موجبات اضمحلال یگانگی یا به هم پیوستگی آن را فراهم سازد . جوامع آفریقایی که دستخوش قبیله گرایی ,جدایی خواهی و بیگانگی گروه های اجتماعی در فبال یکدیگرند ,چنانچه در آغاز از یک کانون همگن,متجانس  و حتی یگانه تغذیه نکنند امکان دارد با تعدد رسانه های خبری به ازهم پاشیدگی حیات کلی دچارشوند .

4-       در شرایطی که انسانها فاقد بلوغ اجتماعی کافی هستند امکان نقد وسنجش داده ها برخوردار نیستند قدرت اندیشیدن و درست را از نادرست تمیز دادن احراز نکرده اند ,تعدد وسایل ارتباط جمعی می تواند به هرج ومرج  فکری افراد یک جامعه و تحیر انسانها انجامد . پس تعدد رسانه باید با زمینه ای قبلی همراه گردد که از خانواده و تربیت آغاز می شود .

نظریه انگ و کاستی تاثیر وسایل ارتباطی :

برطبق نظریه انگ زمانی که فرد یا وسیله ارتباطی , انگ یا نشانی نا مطلوب بر پیشانی یافت ,ازآستانه اعتماد فرد       می افتد و تمامی محتوای آن با نیشخند و یا خشم مخاطب مواجه می شود .

نظریه تکمله :

براساس این نظریه وسایل ارتباط جمعی زمانی دارای تاثیر قطعی خواهند بود که کمک های جانبی دریافت دارند . از جمله این کمکها , به نظر نویسندگانی از قبیل لازارسفلد و مرتن , باید از تماس شخصی و مستقیم یاد کرد تا نفس گرم انسانها فاصلهء گیرنده و گوینده را جبران نماید و ارتباط , هدف نهایی خود را که تاثیر برمخاطب است به خوبی تحقق بخشد . به این ترتیب گفتگوی در محل به تقویت محتوای تبلیغات درجمع می انجامد  این تایید متقابل ( تایید وسیله ارتباطی توسط سخنرانی محلی و تایید نظرات گوینده در

محیط پیرامون و اثر رسانه ها :

پیام وسیله ارتباطی درمجموعه ای جای می گیرد که محیط اجتماعی خرد خوانده میشود  بنابراین چنانچه پیام صادرشده با محیط پیرامون خود تجانس نداشته باشد امکان دفع آن بیشتر خواهد بود .

* دفع یک پیام می تواند از عدم توجه ارسال کنندگان آن به سطح آموزشی افراد و فرهنگ رایج قوم مورد نظر ناشی شود .دراکثر موارد ملاحظه می شود که عدم توجه به سطح فرهنگی محیط موجبات خنثی شدن تاثیر را فراهم می سازد .

* دفع پیام می تواند از عدم تطابق کارکردی آن با محیط منشا میگیرد .به این معنی که نه تنها محتوای پیام کارگشا و کارساز نیست , بلکه مانعی نیز درراه تداوم حیات جامعه به شمار می آید .دراین حال هرقدر هم تکنولوژی انتقال پیام جاذب باشد , فقط چند دقیقه ای فرد را تحت تاثیر قرار می دهد وبه محض کاهش جذبه پیام (ارتباط احساسی) فرد به خود آمده اثر کاذب دفع می شود .زمانی که محتوای پیام یک وسیله ارتباطی با زمینه زندگی سازگاری ندارد , حتی اگر هم بابهترین فنون ارتباطی بیامیزد مفید فایده نخواهد بود و به سرعت خنثی خواهد شد .

* دفع پیام ارتباطی می تواند از سازمان درون ذهن مایه بگیرد به این ترتیب زمانی که       با فردی بالغ و از نظر فکری ساخته مواجهیم ,نباید توقع داشت که پیام به همان نسبت که برکودک یا فرد ناآموخته تاثیر می گذارد برچنین فردی نیز اثر کند چه در وضع او مکانیسمهای دفاعی به چشم می خورند . به این حال پیامی که از طریق یک وسیله ارتباطی پخش    می شود برزمینه ذهنی فرد می نشیند , درزمانهای مختلف به صورتهای متفاوت ادراک می شود و درمواردی چند با موانعی سخت چون عقاید قالبی و خرافات برخورد می کند که در صورت عدم هماهنگی پیام با این نوع ویژگیهای ذهنی به سرعت دفع و طرد می شود .   

* پیام ارتباطی با توجه به نوع ارائه آن نیز می تواند تاثیری خاص بخشد ازاین دیدگاه واژگان به کاررفته عبارات و به طورکلی هرآنچه با نحوه صدور پیام همراه است , موثر خواهد بود .امروزه کوشش می شود از شیوه های ظریفی درراه انتقال پیام سود برگرفته شود . که موجب بروز فرآیندهای روانی چون فرافکنی , همانندی وهم احساسی گردد  دربحث از اثرات وسایل ارتباط جمعی , این آثار بر پایه میزان بقای آنان در ذهن افراد به کوتاه و دراز مدت نیز تقسیم می شود (ژان کازنو) وبا شاخصهایی چون میزان یا امید بقای تاثیر (که از طریق پیگیری منظم صورت می گیرد و درآن از مطالعات طولی سود برگرفته میشود ) به اندازه گیری آن می پیردازند , یا در مواردی چند سخن از اثرات کانونی و جانبی رانده می شود .بی شبهه , تاثیر وسایل ارتباطی بر محورهای اندیشه که به ایجاد دگرگونیهای ارزشی و حتی جهان بینی    می انجامد , جزء آثار کانونی است درحالی که دگرگونیهای کوچک جانبی خوانده  می شود .

 

پژوهش در وسایل ارتباط جمعی

تحقیق و پژوهش در وسایل ارتباط اجتماعی از سه منظر مورد توجه و مطالعه قرار می­گیرد.

1- اهمیت:

وسایل ارتباط جمعی در دنیای پر هیاهو و رو به گسترش امروز اهمیت خاصی دارد و از آنجایی که این وسائل تأثیر شگرفی در اذهان عمومی دارد دانش پژوهان این رشته را بر آن داشته تا در راه شناخت بهتر این وسایل بکوشند. بیشترین اهمیت تحقیق در این زمینه از این رواست که این وسایل تمامی ابعاد زندگی انسانها را خواسته و ناخواسته تحت تأثیر خود قرار داده است و تمامی جهات و ابعاد حیات انسان را اشغال کرده است.

2ـ مسائل و محدودیتها:

 هر چند شناخت وسائل ارتباط جمعی و پژوهش در مورد آنها ضروری است ولی کار پژوهش در این رشته با دشواریهایی مواجه است از جمله:

الف: وسایل ارتباط جمعی با دنیاهای ذهنی انسان و دگرگونی در جهان بینی افراد سر وکار دارند و ورود به ذهن افراد و کنکاش در آن به پیچیده­ترین ابزار تحقیقی نیاز دارد و همان طور که می­دانیم پدیده­های ذهنی ملموس نیستند و تجلیات عینی و ملموس آنها یگانه و یکسان نیستند. مثلاً بعضی­ها در برابر خشم دست به اعمال خشونت می­زنند و برخی­ها با احساس خشم بر تسلط خود همت می­گمارند.

ب: وسایل ارتباط اجتماعی همان تأثیر را دارد که دیگر چیزها بر انسان اثر می­گذارد. به همین دلیل شناخت  تأثیر  و انتساب آن بوسیله ارتباط اجتماعی کار دشواری است. مثلاً تأثیر تربیت خانواده بر فرزندان و تأثیر ارتباطات  و وسایل ارتباط اجتماعی بر آنها و یا گروه همسالان (نمی­توان فردی را بین اثرگذاری تلویزیون با اثرگذاری مدرسه قائل شد).

پ: اثرپذیری از وسایل ارتباط جمعی را نمی­توان صرفاً با سنجش محتوی بررسی کرد. مثلاً اثر دیدن حرکات تند فیلم چارلی چاپلین در نظر بعضی­ها هراس انگیز و در نظر بعضی­ها خنده­آور و مفرح به نظر می­رسد.

ت: تأثیر وسایل ارتباط جمعی بر حالات روانی افراد ثابت نمی­ماند و با گذشت زمان دست خوش دگرگونی می­شود.در ثانی اثر یک وسیله خاص ارتباط اجتماعی بر انسانها در همان آن شناخته نمی­شود. بنابراین سنجش­ها اثراتی را نشان خواهد داد که بر اثر مرور زمان دچار فرسایش و دگرگونی شده­اند.

ث  : پیام خاص یک وسیله ارتباطی بعد از شنیدن مورد جذب یا درک قرار نمی­گیرد. به طوری که اگر تحقیقی          در مورد اثرگذاری یک وسیله ارتباط جمعی صورت گیرد، دچار ابعاد انحرافی خواهد بود. چون بسیاری از انسانها ممکن است با شنیدن یک پیام در برابر آن موضع گیرند و آنرا طرد کنند ولی بعدها در مواجهه با مسائل روزمره آن پیام را بپذیرند، درست است که این پیام عمیق و حساب شده و تأثیرگذار محسوب می­شود. اما سنجش­ناپذیر است. به این اثرگذاری اصطلاحاً اثرگذاری تأخیری گفته می­شود.

ج: از آنجایی که پژوهشهای مربوط به وسایل ارتباط جمعی با استفاده از گفته­های انسانها صورت می­پذیرد، مشکلات بسیاری در این پژوهشها به چشم می­خورد از جمله:

● پاسخهای جبهه­ای: مثلاً وقتی در مورد یک برنامه تلویزیونی از مردم سؤال میشود؛ وضع روانی شما بعد از دیدن فلان فیلم چگونه بود در پاسخ گفته می­شود: خوب بود، مفید بود، استفاده کردیم و ... این پاسخها کلیشه­ای هستند که مانع  دریافت واقعیت مطلب خواهند بود. بنابراین کار محقق را دشوار خواهد کرد.

● خود شخص محقق، طرز برخورد، رنگ لباس و خیلی از چیزهای دیگر امکان دارد که در ایجاد سوگیری در کار پژوهشهای ذهنی نظیر آنچه در قلمرو ارتباطات جمعی رخ می­دهد، تأثیر برجای گذارد و از همگنی داده­ها  و اخذ  یکسان  و در شرایط مساوی آنان که لازمه کار تحقیق علمی است بکاهد.

● در بسیاری از موارد زبان به عنوان عامل حامل اندیشه، موجبات بروز انحرافاتی را در کار پژوهش فراهم    می­سازد. مثلاً «معرفت» در اذهان مردم عادی یک معنی را دربردارد ولی شاید افراد تحصیل کرده معنای خاص این واژه را دریافت کنند.

بدین ترتیب باید گفت کار پژوهش در قلمرو ارتباطات از دشوارترین انواع پژوهش در دانشهای انسانی است.

3ـ اهم روشهای پژوهش در ارتباطات:

لسول در مقاله­ای با نام «شناخت و کارکرد ارتباط در جامعه» بعد از طرح الگوی معروفش در مورد عناصر پنجگانه ارتباط می­نویسد: «مطالعه علمی فرایند ارتباط یکی از این پرسشهای پنجگانه را پاسخ می­دهد. دانشمندانی که به مطالعه «کی» یا برقرار کننده ارتباط می­پردازند، متوجه عواملی خواهند بود که عمل ارتباط را آغاز و هدایت می­کنند. این جزء از مطالعه  و تحقیق (در باب ارتباطات) را تحلیل کنترل می­خوانیم. متخصصینی که بر روی «چه می­گوید» تمرکز می­یابند از روش تحلیل محتوی سود می­جویند. آنان که بیش از همه توجه خود را معطوف به رادیو، مطبوعات، فیلم و دیگر مجرای ارتباطی می­سازند، تحلیل وسیله را مطمح نظر دارند. زمانی که تحقیق متوجه کسانی است که این وسیله در دسترس آنان است، در آن صورت تحلیل مخاطبین یا استفاده کنندگان از وسایل ارتباط جمعی مورد نظر خواهد بود. چنانچه سؤال اساسی در باب اثر وسایل ارتباطی مطرح شود، در آن صورت، تحلیل اثر مورد توجه محقق خواهد بود.

لسول با این تقسیم بندی هم زمینه­های تحقیق در ارتباطات را عنوان می­نماید، هم اشاره­ای به روشهای تحلیل آنان دارد (تحلیل محتوی). طرح کلی لسول راهنمای ما در راه شناخت ابزار پژوهش در ارتباطات جمعی خواهد بود.

الف ـ تحلیل کنترل:

شناخت فرستنده پیام یا آن کس که فرایند ارتباط را به منظور انتقال پیامش فراهم ساخته است، از بسیاری جهات برای محققین دانش اجتماعی حایز اهمیت است. زیرا این افراد عقیده سازان واقعی جامعه کنونی جهانی به شمار می­آیند، شناخت طرز تلقی­ها و جهان بینی این انسانها از آن رو دارای اهمیت است که عقاید و نظراتشان را به مستمعین خود منتقل می­­کنند. شناخت موضع طبقاتی این افراد، نشان دهنده میزان تحرک اجتماعی و دوران برگزیدگان در داخل جامعه است.

در راه شناخت این افراد از شیوه­هایی بسیار استفاده می­شود که بعضی از آنها از این قرارند:

مطالعات مورد:

کاربرد این روش در موارد مختلف امکان­پذیر است (شناخت همه جانبه یک روستا، کارخانه یا ...)، لیکن استفاده از آن در شناسایی همه برجستگان وسایل ارتباطی باید با رعایت موازین زیر صورت پذیرد:

1ـ توجه به گذشته تاریخی فرد بی­شبهه حایز اهمیت است، اما در این زمینه کانون غایی توجه محقق نه تنها معطوف به روشهای شجره­النسب خواهد بود که مخصوصاً در انسان شناسی بکار می­آیند و در این زمینه گذشته ژنتیک و هم خاستگاههای اجتماعی ـ فرهنگی و خانوادگی فرد را بدست می­دهد، بلکه مخصوصاً توجه محقق به فراز و نشیب حیات فردی و گذشته­های محیطی حایز اهمیت است.

ب ـ تحلیل محتوا:

حال که راه دراز پیچیده شناخت افراد حایز اهمیت و صاحب نفوذ در قلمرو ارتباطات (چه نویسنده، گوینده و یا سیاستمدار و یا هنرمند) مطرح گردید، به شناخت شیوه­ای دیگر در دومین مقطع از الگوی لسول می­پردازیم. مسأله اساسی در این زمینه این است که محتوای پیام شناخته و تحلیل شود. این محتوی می­تواند یک فیلم، نوار تلویزیونی، سناریو، نمایشنامه، کتاب و یا متن یک سخنرانی باشد.

از دیدگاه جانیس یکی از محققینی که بیش از همه در راه تحلیل وسایل ارتباط جمعی به کار پرداخته است، سه نوع تحلیل محتوی قابل تمیزند:

1ـ عملی: که علایم موجود در اثر (به هر صورت که باشد) را با توجه به علل وجودی آنان طبقه­بندی می­کند.

2ـ معنایی: که علایم را با توجه معنای آنان طبقه­بندی می­کند.

3ـ علامت ـ حامل: که محتوا را بر حسب ویژگیهای روانی ـ مادی علایم طبقه بندی می­کند. مثلاً شمارش دفعاتی که یک نام در متن تکرار شده است.

تحلیل محتوا از دیدگاهی همانند پرسش از محتوای یک پیام است. بدینسان مراحلی بدینقرار دارد:

1ـ تعیین هدف: در آغاز باید دید موضوع مورد تحلیل از چه دیدگاهی مورد تحلیل قرار می­گیرد و هدف از تحلیل چیست.

2ـ تعیین جامعه آماری: به عنوان مثال چنانچه موضوع تحلیل محتوای سرودها است، باید دید کدام نوع سرود، به چه زبان، در کدام محدوده زمانی و ... مورد تحلیل قرار می­گیرند.

3ـ انتخاب نمونه: (چنانچه امکان مطالعه کل جامعه آماری تمامی سرودهای مورد نظر نباشد).

4ـ تعیین پرسشنامه که اصطلاحاً پرسشنامه معکوس خوانده می­شود. چه، در تحقیقات دیگر، پرسشگر با طرح آنها و یادداشت پاسخها پژوهش را به انجام میرساند، لیکن در تحلیل محتوا، پاسخها در دسترس فقط با پرسشنامه بیرون آورده  می­شوند.

5ـ جمع­آوری اطلاعات

6ـ تجزیه و تحلیل داده­ها

پ ـ تحلیل وسیله:

شناخت وسیله ارتباطی از جهاتی چند حایز اهمیت است:

·          برخلاف آنچه در آغاز تصور می­شد، وسیله ارتباطی پدیده­ای خنثی و بدون هیچ تأثیر نیست. اثرات شگرف وسایل ارتباطی بر پیام و در نهایت بر مخاطبین آن در فصل عناصر ارتباط آمده است.

·          وسایل ارتباط جمعی به عنوان پدیده­های زنده، فعال و مؤثر با یکدیگر در رقابت داخلی و همچنین همکاریهای متقابل هستند، شناخت این تأثیر و تأثر در انطباق وسایل ارتباط با شرایط نو و تأمین هماهنگی خانواده ارتباطات حایز اهمیت است.

·          وسایل ارتباط جمعی به عنوان ابزاری پویا و در حال تحرک مستمر، شناخت پیگیری را ضروری می­سازند تا از تأثیرات آنان بر انسانها آگاهی حاصل شود و از آنچه فن سالاری یا حکومت فن بر انسانها و یا شی سروری خوانده می­شود به طور آگاهانه و با شناخت دقیق این وسایل اجتناب گردد.

·          درونکاوی و مشکل آن: اعتماد مفرط به گفته­های انسانها (در مورد تحقیقاتی که با ذهنیات سروکار دارند) دشوار و اکثر غیر علمی است.

·          تداخل عوامل: سنجش دگرگونیهای بوجود آمده در طول زمان پانل بین مردم نیز از این جهت دشوار است. چه، شناخت و جداسازی تأثیر تلویزیون از دیگر عوامل تأثیر آسان نیست.

·          شرطی شدن جمعیت نسبت به پانل که اصطلاحاً شرطی شدن در برابر پانل خوانده می­شود و رفتار آنان در همین فواصل سنجیده می­شود، نوعی آگاهی از جانب آنان نسبت به تحقیق حاصل می­شود که خود موجبات بروز رفتاری خاص و متمایز از جانب آنان می­گردد که با رفتار مردم عادی تفاوت میپذیرد.

·          افت جمعیت: به سختی می­توان جمعیتی را در خلال زمانی طولانی بدون تغییر یافت. بعضی جابجا می­شوند، بعضی دیگر از بین می­روند و در هر حال جمعیت به صورت یکدست باقی نمی­ماند. در این صورت باید از فهرست ذخیره فردی را که تقریباً همان ویژگیها را دارا است، برگزید.

·          عامل دیگر، برگزیدن افرادی است که مهم نمونه درست کل جمعیت باشند و هم علاقه­مند و حاضر به همکاری مستمر.

ت ـ تحلیل مخاطبین:

هدف این است که مخاطبین یا استفاده کنندگان از وسایل ارتباط جمعی نه به منظور ارزیابی وسیله ارتباطی، بلکه در جهت پیدا کردن بهترین شیوه در راه ایجاد تغییرات مثبت در آنان مورد تحلیل قرار گیرند. در این بعد از تحقیقات از تمامی شیوه­های تحقیق مطالعات طولی و مقطعی سود برگرفته می­شود. همانطور که هم پژوهشهای پهنانگر و هم تحقیقات ژرفانگر در این محدوده مورد توجه هستند، تحقیقات مرتبط با مخاطبین در اکثر موارد به صورت بررسی و بر روی جمعیت نمونه صورت می­پذیرد. افراد جمعیت نمونه می­توانند از میان اهالی یک شهر بزرگ یا یک روستا برگزیده شوند، ولی در هر حال باید از ویژگیهای لازم برخوردار باشند تا معرف کل جمعیت به حساب آیند.

 

سينما و تئاتر: دو پديده در ارتباطات جمعي

مفهوم تئاتر از ريشه يوناني گرفته شده است كه “شنيدن” را مي رساند. تئاتر موجبات شناخت پيام و حتي مشاركت در احساسات پيام دهنده را فراهم مي سازد  و كوششي در راه ارتقاي فرهنگ محسوب مي شود.

تئاتر به عنوان يك زبان، در راه نزديكي انسانها به يكديگر قرار گرفته است. بيان زنده و پر تحرك تئاتر باعث شده تا سران جوامع نيز به آن توجه كنند و در هر جامعه، تئاتري با ويژگيهاي فرهنگ آن جامعه بوجود آيد.

بينشهاي اجتماعي: از ورطه هنر ناب تا واقع گرايي تام

1-     ورطه هنر ناب:

در مصر، ايران و در ديگر تمدنهاي باستاني نظير يونان ، هند و چين شيوه هاي نمايشي به صورتهاي كم و بيش مشابه تئاتر و با الهام از نيازها و ساخت جامعه پديد آمدند و در طي قرنهاي متمادي، اين نوع نمايشها از جهات بسياري تغيير پيدا كردند.

از يك طرف اوقات فراغت زياد اشراف موجبات پيدايي و بسط نمايشهايي را فراهم ساخت كه در آن هنر صرفا در راستاي سرگرم سازي، تنوع و تفريح به كار گرفته شده بود. در پاسخ به همين نياز، هنرمنداني در طول تاريخ پديد آمدند كه آنان نيز از هنر توقعي جز ارضاي خواست خود نداشتند. آنها برحسب علايق خود، گاه درصدد برمي آمدند تا هنر را به منظور تفريح و تفنن خويش به كار گيرند يا آنكه صرفا از زيبايي هنر لذت ببرند. اين سبك انديشه، موجب پيدايي و بسط روندي خاص در سراسر تاريخ هنر اعم از تئاتر، سينما و ادبيات شد كه در اصطلاح به آن (هنر براي هنر) گفته مي شود.

اين برخورد با هنر چند ويژگي دارد:

الف- هنر بدون هيچ هدفي در وراي خود باقي مي ماند و در شبكه زنجيره اي كار هنري، هنرمند به نوعي دچار در راه ماندگي مي شود.

ب- هر چند انديشه “هنر براي هنر” به ظاهر به آزادي هنرمند از قيود جامعه مي انجامد لكن در واقع پيوند او را با جامعه قطع مي كند و با قطع اين پيوند، ابتذال هنري ، عادات ناپسند و سقوط هنرمند پديد مي آيد.

پ- پيدايي انديشه هنر مستقل از جامعه خود مظهر سقوط اجتماعي است.

2-كلاسيسيسم:

به طور عام “كلاسيسيسم” نام مكتبي خاص در هنر و به صورت خاص نام مكتبي در تئاتر مي باشد و داراي ويژگي هاي زير است:

الف- كلاسيكها در تئاتر درصدد آن بودند تا به امور مستقل از مسائل خاص زمان و مقتضيات ويژه جامعه يا مكاني خاص توجه كنند.

ب- اين مكتب در اروپاي بعد از رنسانس، چون به كليسا و دربار شاهان چندان تمايل نداشت به مردم باز گشت و در همانجا نيز از بين رفت.

پ- در اين مكتب هرگز قهرمانان نمايشنامه دور از بطن جامعه، داراي رفتار خلاف عقل و منطق نيستند. به عنوان مثال زماني كه نمايشنامه جهاني مولير با نام خسيس تهيه شد، هر كس تصور   مي كرد خسيس را ديده و يا دست كم كساني از اين قبيل را مي شناسد.

ت- در اين نوع تئاتر، چه تراژيك، چه كمديك و چه دراماتيك، همواره نويسنده مي كوشد تا گوشه هاي تاريك ذهن را بشكافد و چنان عمل كند كه مي خواهد هيچ نكته ظريفي از ديدگان مخاطب دور نماند.

ث – نويسنده كلاسيك داراي سبكي روان، با ايجاز و بسيار محكم است. در بين برجستگان تئاتر كلاسيك در فرانسه راسين، مولير و كورني بيش از همه شهرت دارند.

3- طبيعت گرايي:

پيروان اين مكتب سعي مي كنند  واقعيات را زنده  و حتي خون آلود ببينند و تحليل كنند.

برخي از ويژگي هاي كار طبيعت گرايان به شرح زير مي باشد:

الف- طبيعت گرايان در تشريح يك پديده اجتماعي چنان به ظاهر آن خيره مي شوند كه از فهم عمق و ژرفاي پديده عاجز مي مانند.

ب- در هر اثر ادبي وابسته به اين مكتب، نويسنده طبيعت را درست آن چه كه هست تشريح مي كند  و جامعه را همچون لابراتوار مي داند. از همين رو تئاتر طبيعت گرا  را هم غيرانساني و هم در نيمه راه واقع گرايي مي دانند.

اميل زولا از برجستگان اين مكتب مي باشد. اين مكتب از سال 1880 تا 1890 در اروپا رواج داشت. در ايران آثار صادق چوبك در زمره اين مكتب به حساب مي آيد.

4- رمانتيسم:

در برابر نهضتهاي مهم هنري مانند مكتب كلاسيك، طبيعت گرايي و مخصوصا واقع گرايي، رمانتيسم دنياي هنر را به طور اعم و دنياي تئاتر را به طور اخص در ورطه خيالپردازي و گريز از واقعيت جاي داد.

برخي از ويژگي هاي اين مكتب كه عالم تئاتر را در قرن 19 به اشغال خود درآورد از اين قرارند:

الف- دوري گزيني هنرمند از جامعه و نفي واقعيات اجتماعي؛

ب- پناه بردن هنرمند به گذشته؛ چون گذشته انسان را در نشئه خاص خود فرو مي برد.

پ- بازگشت به گذشته خويشتن و زنده كردن واقعيات ديرين؛

ت- به سخره گرفتن واقعيات مادي هستي و جهان را سراسر امور ذهني و رواني پنداشتن.

5- واقع گرايي:

واقع گرايي به معناي رهايي از خرافات و عقايد قالبي است كه پديده هاي جهان هستي را  مي پوشانند و مانع درك درست آنان مي شوند. واقع گرايي را نبايد با واقع نگاري، واقع پذيري،   واقع شناسي و توصيف وقايع خاص در جامعه مشابه دانست.

واقع گرايي به معناي توجه هنرمند به واقعيات اجتماعي است در حاليكه واقع نگاري عكاسي ساده جامعه است كه شكل ظاهري آن را بيان مي كند.

واقع پذيري يا پذيرش بي چون و چراي واقعيت هم به همان اندازه خطرناك است كه  واقع ستيزي.

واقع شناسي نيز به معناي تحليل درست واقعيت است كه در دل واقع گرايي جا دارد.

همينطور درست است كه در يك جامعه همه شرايط قابل تحقق هستند، اما فقط آنچه از همه بهتر و رايج تر است، در كار تحليل واقع گرايانه مي گنجد.

واقع گرايي صورتهاي گوناگوني دارد كه مهمترين آنها عبارت است از:

الف- واقع گرايي قانوني: واقع گرايي قانوني كوششي است براي مشخص ساختن تناسب يا عدم تناسب قانون و واقعيت. در اين نوع واقع گرايي، هدف به هنگام سازي قوانين است.

ب- واقع گرايي اجتماعي: واقع گرايي اجتماعي در برابر نام گرايي قرار دارد و پيروان آن معتقدند كه جامعه متشكل از افراد است و بنابراين واقعيت خاص و متمايزي به نام واقعيت اجتماعي وجود ندارد.

تئاتر در شرق:

تئاتر در چين، ژاپن، هند و جهان اسلام وجود داشته است. در چين، زبان نمايش، تركيب بياني خاصي را پديد آورد متشكل از آواز و مكالمه به اضافه موسيقي و حركت. اين آميزش عاملي در راه تداوم تئاتر در چين شد و مردمي بودن آن، تاريخ اين ملت را با تئاتر پيوند داد.

تئاتر در هند قرنها پيش از ميلاد مسيح بوجود آمد. اما نمايش همواره آميخته با موسيقي هند از يك سو در چارچوب نمادهاي پيچيده قرار گرفت و از سوي ديگر حقايق زندگي در صحنه تئاتر ديده نمي شد و باعث شدكه سنت تئاتر از مردم عادي دور شود.

در ژاپن نيز آميزش حركت – موسيقي در رساندن پيام باعث شد كه هر حركت، زباني خاص شود و پيامي ويژه به شمار آيد. تئاتر ژاپني در اكثر مواقع پايان غم انگيزي به خود مي گيرد.

تئاتر در ايران نيز به 2 دوره تقسيم مي شود:

الف- قبل از اسلام:

در دوران مادها شاهد پيدايي درامهاي عاشقانه ناتاكا و پراكارانا هستيم كه ناتاكا، داستانهاي افسانه اي و پراكارانا، افسانه هاي متداول و معمولي بودند.

پس از تسلط فاتحان مقدوني، اسكندر با خود تعدادي نمايشگر به ايران آورد كه باعث ايجاد چند تماشاخانه در ايران شد. مانند تماشاخانه هاي دوران سلوكيها.

ب- پس از اسلام:

حمله اعراب صدر اسلام به ايران، تمامي ساخت فرهنگ ايران را در معناي وسيع آن دگرگون كرد. قوم غالب با خود ايدئولوژي برتري را به همراه آورد. در ايران عاداتي نو به منصه ظهور رسيدند و تئاتر نيز اشكالي تازه پيدا كرد. برخي از اشكال تئاتر از سنتهاي كهن مايه گرفته ولي با مقتضيات نو انطباق يافتند مانند نقالي. اما برخي ديگر از ريشه نوپا جوانه زدند. مانند تعزيه خواني يا شبيه گرداني.

بعد از اسلام، عروسك بازي  و كچلك بازي كه جزء نمايشهاي شادي آور هستند به وجود آمدند. با گذشت زمان، تئاتر زبان مردم در انتقاد از مقامات حاكم شد و در بعضي موارد مانند آينه به انعكاس مسائل و خواستهاي توده مردم پرداخت. كم كم نهادهاي آموزش هنر تئاتر تاسيس شدند  و به آموزش و تربيت نيروهاي جوان پرداختند؛ كه اولين آنها هنرستان هنرپيشگي است كه در تهران و در ارديبهشت سال 1318 افتتاح شد.

سينما، پيدايي و تطور آن

حدود يك قرن از تولد سينما مي گذرد. سينما يك پديده تفريحي براي ميليونها انسان پير و جوان در تمام جهان است. همچنين سينما يك وسيله تبليغاتي است كه هم سياستمداران به آن توجه زياد دارند هم شركتهاي تجاري بزرگ. بسياري سينما را شاخص رشد مي دانند. اين وسيله مي تواند بر اخلاق و حيات سياسي جامعه اثراتي برجاي گذارد.

مارك راجت انگليسي در سال 1824 فرضيه معروف خود را در رابطه با تصاوير و ارتباط آن با اشياي متحرك اعلام كرد. او حركت تصاوير را به منزله زنده كردن موضوعات آنان تجسم نمود و نشان داد كه با حركت دادن تصاويري خاص از هر يك از حركات يك موجود زنده، چشم بيننده قادر به وصل كردن حركات خواهد بود.

در سال 1893 توماس اديسون كينوسكوپ را اختراع كرد. در سال 1896 ژرژ مليس فيلمي تخيلي ساخت و از ابتداي قرن  19 شاهد پيدايي سالنهاي سينما شديم.

آرام آرام كارگردانان توانستند نيروهاي انساني، مادي ، تجهيزاتي و … را به هم بياميزند و از آن پديده اي پويا، خلاق و موثر به نام فيلم پديد آورند. در سال 1927 به وسيله برادران وارنر، سينما توان سخن گفتن با لغات را پيدا كرد. ورود صدا به دنياي فيلم، موجب مقاومت عده زيادي از جمله چارلي چاپلين هنرمند تواناي فيلمهاي صامت شد. اما تقاضاي زياد فيلمهاي ناطق كار فيلمهاي صامت را يكسره كرد. كمي بعد، رنگ هم به جهان سينما راه يافت.

از ديگر نقاط عطف در تاريخ سينما، ساخته شدن فيلمهاي سه بعدي است. فردي به نام والر به اين نتيجه رسيد كه مي توان به انسانها عمق، فضا و فاصله داد و كليد اين كار همان اشاره هايي است كه از ميدان ديد به مغز مي رسند. سپس والر دوربيني مركب از 3 دوربين ساخت كه هر كدام يك سوم كل صحنه يا ميدان ديد را مي پوشاند. در سالن سينما نيز 3 آپارات اين 3 نوع تصوير را روي پرده خميده بزرگي به نمايش مي گذاشتند. به اين ترتيب تماشاچي هم وارد صحنه شد و او را بعد چهارم كار نمايش به حساب آوردند.

صنعت سينما در همين مدت كوتاه حياتش مكاتب گوناگوني را پشت سر نهاده است. از نمادگرايي به سورئاليسم و سپس واقع گرايي و بسياري مكاتب ديگر. اما اين شكوفايي سينما بدون رقابت، تنازع و همزيستي با ديگر اعضاي خانواده ارتباطات جمعي صورت پذير نبود.

از ميان اين رقابتها بايد از رقابت سينما با تئاتر و تلويزيون ياد كرد.

 

     سينما و تئاتر:

پيدايي سينما به گمان بعضي ها به معناي از بين رفتن هنر تئاتر بود؛ اما چنين نشد به دليل اينكه ماهيت اين 2 پديده ارتباطي عليرغم همه شباهتهايشان با هم فرق داشت. همچنين هر يك از اعضاي خانواده ارتباطات جمعي به عنوان عضوي زنده و پويا در برابر خطر رقابت مي ايستد  و در صورت ضرورت با شرايط نو انطباق پيدا مي كند تا خود را از خطر نابودي نجات دهد.

برخي از ويژگي هاي خاص سينما و تئاتر عبارتند از:

الف- در تئاتر، هنرپيشه محور اساسي است؛ اما در سينما هنرپيشه درون ابزارهاي بسيار پيچيده صنعتي – فني قرار مي گيرد و در بسياري از موارد اين ابزارها جايگزين او مي شود.

ب- در تئاتر، هنرپيشه به طور مستقيم با مردم در تماس است و مورد تشويق آنها قرار مي گيرد در حاليكه در سينما هنرپيشه در برابر پروژكتورهاي مختلف قرار دارد و با آهن و نور سخن مي گويد. لذا كار سينما از اين نظر مجردتر ، ذهني تر و دشوارتر است.

پ- در تئاتر، نقش اصلي متعلق به هنرمند است؛ درحاليكه در سينما نقش اساسي متعلق به كارگردان فيلم مي باشد. چون اوست كه ابزارها و انسانها را به هم پيوند مي دهد و از آن    آميزه اي به نام فيلم مي سازد.

 

سينما و تلويزيون:

اختراع تلويزيون نيز عده اي را بر آن داشت كه در آن كارگردانها به جاي آنكه به  صحنه هاي سينمايي بينديشند به خانه و كانون آن فكر كنند. اما به 2 دليل در عمل چنين نشد . يكي ويژگي خاص سينما در برابر تلويزيون و ديگري كوششهاي صاحبان سينما براي انطباق آن با دنياي نو.

نقاط تمايز سينما و تلويزيون:

الف – استفاده از فرآورده هاي سينمايي مستلزم عزيمت به خارج از خانه و رفتن به سينما است درحاليكه در تلويزيون چنين نيست.

ب- در سينما مي توان از ورود اطفال يا نوجوانان جلوگيري كرد اما در تلويزيون رعايت موازين بسيار دشوار است.

پ- در يك برنامه تلويزيوني بايد متوجه برداشتهاي گوناگون افراد در گروههاي سني مختلف بود؛ درحاليكه در يك كار سينمايي، معمولا همگان در گروه سني نزديك به هم و با اطلاع قبلي از موضوع فيلم به ديدن آن مي پردازند.

نقاط رقابتي سينما و تلويزيون :

الف- در سال 1950 در آمريكا 1400 ميليون قطعه بليط سينما فروخته شد و تعداد گيرنده هاي تلويزيوني در حدود 500 هزار شبكه بود؛ درحاليكه در سال 1956 گيرنده هاي تلويزيوني به 13 ميليون افزايش يافت اما تعداد بليتهاي فروخته شده براي سينما به 1100 ميليون قطعه كاهش پيدا كرد.

ب- در كل جهان به موازات افزايش گيرنده هاي تلويزيوني، مشتريان سينما كم شدند.

پ- مطالعات مختلف نشان مي دهد هر شبي كه برنامه هاي تلويزيوني از جذابيت بيشتري برخوردارند كسادي كار سينماها چشمگيرتر است.

لذا به نظر مي رسد در جريان اين رقابت، تلويزيون از توان و قدرت بيشتري برخوردار باشد. صاحبنظران دلايل زير را گواه اين ادعا مي دانند:

1- در بسياري از كشورها به طور همزمان از هر 14 كانال برنامه پخش مي شود. اين تعدد كانال همراه با تنوع      برنامه ها موجب افزايش ضريب جذابيت تلويزيون شده است.

2- پيدايي تلويزيونهاي كابلي يا سيمي موجب مي شود به خواست مشتريان فيلمهاي مورد علاقه آنها پخش شود.

3- هجوم تلويزيون به صحنه هاي زنده و جهاني نظير بازيهاي جام جهاني و المپيك.

4- پيدايي و بسط ويدئو كاستها نيز خود تحولي شگرف در راه گسترش مشتريان تلويزيون در برابر سينما شده است.

به اعتقاد كارشناسان ارتباطات، برخي از دلايل بقاي سينما عبارتند از:

الف- برخي از سينماها چند سالن كوچك اختيار كرده و در هر كدام فيلم خاصي را نمايش مي دهند.

ب- صاحبان سينما سعي مي كنند چيزهايي را عرضه كنند كه تلويزيون به جهت تنوع و تعداد بينندگانش نمي تواند آنها را عرضه كند.

پ- سينماداران سعي مي كنند از طريق پخش آگهي هاي تجاري به صورتي خاص و با امكانات ويژه خود بقاي خود را حفظ كنند.

ت- دست اندركاران سينما در برابر هجوم بي سابقه تلويزيون، راه را در فراسوي كشورهايي يافتند كه هنوز تلويزيون به آنجا وارد نشده است.

ث- سينما در برابر توجه خاص تلويزيون به واقعيت، به تسخير صحنه هاي نو پرداخت كه بعدها بسيار رونق يافت و آن سينماي تخيلي است.

    سينما در ايران

دوره اول  فيلم صامت:

اولين بار به دستور مظفرالدين شاه يك دوربين فيلمبرداري در اختيار ابراهيم خان  عكاس باشي كه به همراه شاه به فرنگ سفر كرده بود قرار گرفت. او نيز بلافاصله از جشن گل در پاريس فيلمبرداري كرد.

اولين سالن سينما در سال 1284 هـ.ش در خيابان چراغ گاز توسط فردي به نام صحاف باشي بوجود آمد. دو سال بعد شخصي به نام روسي خان در خيابان لاله زار و فردوسي  2 سالن نسبتا مدرن تاسيس كرد. پس از او هم اردشير خان 1 سالن سينما در خيابان فردوسي تاسيس كرد و به اين ترتيب رفته رفته تا سال 1317 در تهران 8 سالن سينما بوجود آمد.

دوره دوم فيلم ناطق:

اولين فيلم ناطق در ايران به نام “دختر لر” در سال 1311 توسط شركت سپنتا در بمبئي ساخته شد. اين فيلم با زندگي خاص ايراني سر و كار داشت ولي از زمينه هاي هندي مايه گرفته بود.

بعد از فيلم “دختر لر” فيلمهاي ديگري چون “ليلي و مجنون” و “شيرين و فرهاد” ساخته شدند كه از ادبيات كهن ايراني مايه گرفته بودند.

دوره سوم پيدايي صنعت سينما در ايران:

بعد از طي مراحل نخست و بسط تجربيات اوليه، توليد فيلم رو به فزوني گذاشت و مقدمات ايجاد زيربناي صنعت سينما فراهم شد. فردي به نام كوشان در ظهور اين دوره نو تاثير مهمي داشت. او در سال 1326 فيلم “اولين قرار ملاقات” را از زبان فرانسه به فارسي دوبله كرد. سپس در سال 1327 “زنداني امير” ، در سال 1328 “واريته بهاري” و در سال 1330 فيلم “شرمسار” را تهيه نمود.

مضاميني چون اغواي يك دختر توسط چند مرد، ورود آن دختر به اماكن آلوده اي مثل كاباره، خدمت به مردان و آواز خواندن دختر در اين اماكن تمهايي بودند كه در فيلم “شرمسار” وجود داشت و بعدها جريان فيلمسازي در ايران را تحت تاثير قرار داد.

ساخت فيلمهاي ارزان با كاربرد جنسي و تحريك جوانان، موجبات انحطاط فيلمسازي اين جوان ايراني را فراهم كرد طوري كه فيلمهاي ملودرام ايراني جز با ارائه چند تم ساده و چند منظره اغواگرايانه  پايان نمي پذيرفت.

فيلمهاي جنايي هم صرفا با چند حادثه ساختگي آغاز و پايان مي يافت. تمامي اين فراگرد با ناديده گرفتن رسالت خطير هنر تحقق مي يافت و هنر سينما به جاي اينكه سازنده انديشه هاي نوين و حراست از اخلاق جامعه باشد، به دنبال تحريك انگيزه هاي طبيعي و سود مالي بود.

 

مزاياي وسايل ارتباط جمعي

1-       آموزش همه جايي:

مفهوم همه جايي را در ترجمه ubiquity بكار برده اند و آن بدين معني است كه برخلاف اعصار پيشين تنها مدرسه  يا به طور كلي سازمانهاي آموزشي انحصار آموختن را در دست ندارند، بلكه آموزش در همه جاي جامعه به چشم مي خورد . بدينسان با ورود وسايل ارتباط جمعي، مثل تلويزيون به خانه ، در اين مكان نه تنها مي توان خورد و خوابيد ، بلكه مي توان آموخت. به همان سياق با ورود تلويزيون به قهوه خانه نيز بعدي تازه بر اين واحد اجتماعي افزوده مي شود. بدين صورت كه در قهوه خانه هاي جديد نيز مي توان به همراه استراحت و ديدار دوستان، آموزشنهايي تازه يافت.

2-       آموزش غير تجريدي:

با ورود به عصر ارتباطات الكترونيك ، مخصوصاًً تلويزيون ، آموزش صرفاًً مجرد و دور از واقعيت نخواهد بود، بلكه فرآيند آموختن در واقعيت و به همراه آن صورت پذير است. بدينسان برخلاف گذشته مثلاًً در درس جغرافيا صرفاًً با تكيه بر تخيل كودك ، نقشه جغرافيايي جهان آموخته نمي شود، بلكه با بحث از هر كشور، محصولات و مردم آن ، اين امكان هست كه خود آن كشور به كلاس درس بيايد. با پيدايي ويدئو كاستها اين فرآيند سرعت و سهولت بيشتري مي پذيرد. آنچنان كه هر سازمان آموزشي مي تواند خود خزانه اي از دانستني هاي عيني و ملموس را در اختيار داشته باشد. اين آموزش نه تنها غير تجريدي است، بلكه عيني و در كنار و همراه واقعيت است.

3-       آموزش چند بعدي:

در عصر ارتباطات الكترونيك ، آموزش تنها از راه انتقال دانستني ها از طريق گوش صورت نمي پذيرد، بلكه با پيدايي خط و كتابت و سپس ابزار تصويري، مي توان از چندين حس با هم در راه آموزش سود جست . دانشگاهي كه اين وسايل در هر خانه ايجاد مي كند، كودكان را سخت مسخر مي سازد و آنان را غرق در انبوهي از دانستني ها مي سازد ، بطوري كه جدا ساختن اجباري كودك از تلويزيون و محدود كردن زمان تماس او با اين جام جادويي يكي از مشكلات خانواده ها مي باشد.

4-       فراغت آموزشي يا فرهنگي:

چنانچه وسايل ارتباط جمعي به درستي بكار آيند و در خدمت انسانها، مخصوصاًً كودكان و نوجوانان قرار گيرند، زمان فراغت كودك از بي حاصلي به در آمده ، كارا، بارور و فرهيخته خواهد شد. بنابراين در عصر ارتباطات الكترونيك هم مي توان از بروز خلاء در زمان فراغت دور ماند و هم سرگرمي هايي را در راه گذران فراغت قرارداد كه جنبه فرهنگي داشته باشند.

 لذا وسايل آموزشي الكترونيك در تمامي ساعات و بدون محدوديت آنان را در بر مي گيرد و در همه ساعات  با آنان همراهند در حاليكه مدرسه تنها اندكي از سالهاي حياتشان را تسخير مي كند و آن هم در ساعاتي خاص.

معايب وسايل ارتباط جمعي :

عصر ارتباطات علي رغم تمامي محسناتي كه دارد كاملاًً بدون عيب نمي باشد، جهات منفي اين عصر و مشكلاتي كه كودكان در تماس با آن خواهند داشت در ادامه بيان مي گردد:

1-       كاهش حركت:

توجه وسيع و عميق كودكان به وسايل ارتباط جمعي ، مخصوصاًً تلويزيون موجب مي شود ساعتها در برابر آن بنشينند و از هرحركتي بازمانند و اين در حالي است كه امروزه تمامي مربيان بر لزوم تحرك جسمي براي همه انسانها علي الخصوص كودكان به عنوان عاملي در راه تأمين سلامت تأكيد دارند.

2-       تأثيرپذيري مفرط:

وسايل ارتباط جمعي علي رغم قدرت نفوذ كننده اي كه دارد ، در برابر انسانهايي كه ذهن  پرداخته شده و ساخته شده دارند،‌كمتر توان رسوخ كردن دارند، ‌زيرا شخص از مكانيسم هاي دفاعي خاص خود برخورداراست. اين امر در مورد كودكان مصداق ندارد. ذهن كودك ساده و فاقد شبكه به هم پيوسته اي متشكل از انديشه ها و باورهاست، هنوز رموز تحليل عقايد، سنجش و سپس پذيرش يا طرد منطقي آنان را بازنيافته است. از اين رو است كه وقتي كودكان بدون هيچ پناه يا حفاظ در برابر وسايل ارتباط جمعي قرار مي گيرند، سخت تأثير پذيرند و از اين جهت به سختي آسيب پذير.

3-       تشعب در انديشه:

از زماني كه وسايل ارتباط جمعي به مرحله تعدد و تنوع پا نهاده اند و از ارائه فرهنگي يكنواخت و يكسان باز                مي ايستند،‌باز ذهن حساس كودك در برابر مسائل تازه اي قرار مي گيرد. كودك تمايل بسياري دارد تا يك توجيه براي يك واقعه بيابد،‌و اين درحالي است كه در شرايط پيچيده جامعه صنعتي اصل بر تنوع عقايد است و بايد هركس خود از خلال اين انديشه ها،‌راه خود را بازيابد و كودك در اين ميانه سخت سرگردان مي شود. او هنوز قدرت انديشيدن و استنتاج از بين عقايد گوناگون را بازنيافته است و از اينكه در باب يك موضوع، هركس نظري متمايز از ديگري ارائه مي‌دهد ، تعجب مي كند و نمي داند چه بايد كرد و كدام رأي را بايد طرد كرد يا پذيرفت.

4-       تعدي به حريم آموزش:

از آنجا كه وسايل ارتباط جمعي چون تلويزيون ، فراغت جذابي را با پخش فيلم و كارتون براي كودك فراهم مي نمايد، لذا كار اساسي مدرسه قرباني آن شده و چون كودك با اجبار به انجام تكاليف درسي مي پردازد، با ذهني مكدر با آن روبرو مي شود و اين در آينده مي تواند موجبات اشمئزاز او را از كار درس فراهم آورد.

5-       اختلاط فيلم و واقعيت:

معمولاًً كودك دنياي فيلم را با دنياي واقعيت يكسان مي پندارد ، در صدد پياده كردن آن در واقعيت بر مي آيد و گاه از اين رهگذر براي خود و اطرافيانش مسائلي جبران ناپذير مي آفريند. واقعه سال 1355 در تهران اين واقعيت را تاييد مي نمايد. در آن سال كودكي با ديدن فيلمي از چتربازان و فرود آرام و زيبايشان ، چتر پدر را برداشت و خود را با آن از پشت بام به زمين انداخت. بنابراين همكاري سازمان هاي مرتبط در انتقال ارزشهاي هماهنگ به كودك امري ضروري و اجتناب ناپذير به نظر مي رسد.