ده نکته در باب اقناع و اقناع گری
- بهره گیری حداکثری از توان ، قابلیت ، حمایت و یا حداقل پرهیز از مخالفت دیگران ازجمله دغدغه هایی است که همه ما چه به عنوان یک فرد و یا دارنده یک نقش سازمانی همچون مدیر و فرمانده داریم و از دیگر سو در معرض برنامه ها و اقدامات ؛ دیگرانی نیز قرارداریم که تلاش می نمایند تا از توان ، قابلیت ، حمایت و... مابهره گیری نمایند .
2- برای به حرکت در آوردن و همراه سازی آدم های پیرامونی در راستای تغییرات و تحول و تعالی و برخوردار شدن از قابلیت و توانمندی آنها صرف داشتن قدرت و بکار گیری انرژی کارساز نخواهد بود ، انسانهای پیرامونی همچون اشیا ء ، محیط و ساختار سازمانی تابع مانیستند پس باید تدبیری اندیشید. وازرفتارهایی که خاستگاه اصلی آن باورها و الزامات و مشوقها ی موثره است بهره مند شد . ازجمله تدابیر اصلی و راهکارهای اساسی در این زمینه متوسل شدن به ارتباطات اقناعی و یا اقناع گری است .
3- این تصور و تفکر ناممکن یا ناخوشایند است که درخانواده ؛ سازمان ؛ جامعه و ... همه اموررا خودمان به تنهایی بر عهده بگیریم، درحالی که بسیاری از کارها را میتوان با دیگران بهتر ؛ دلپذیرترو اثربخش تر انجام داد. اگر چه تمایل به تعامل وهمکاری با دیگران و در نتیجه برقراری ارتباط در میان افراد متفاوت است، اما طبیعت وشان بشرو سازمانهای انسانی ما را ملزم میسازد که دائما"درتعامل و ارتباط با دیگران بوده و گاهی در مقام اقناع گر و گاه در مقام قانع شونده قرار گیریم.
4- اقناع دارای صفاتی است که اشکال دیگر قدرت فاقد آن است، زیرا دربردارنده خاصیت روانشناختی آزادی است و «ترغیبشوندگان» احساس میکنند که موافق میل خود اهداف و رهنمودهای تعیین شده را انجام میدهند. از این رو از تواناییهای خود بیشتر استفاده میکنند و به سطح بالاتری از بهره وری دست مییابند. امروزه در تبلیغات ؛ ارتباطات ، مدیریت و فرماندهی که هر نوع فعالیت ؛ دخل و تصرف در باورها و نمادها به منظور گرفتن رفتار مورد نظر ویا تلاش برای کنترل رفتار مخاطب و نیروی انسانی تعبیر می شود ؛ تلاش بر این است که برای جلوگیری از گارد گیری و اثرگذاری بیشتر با توسل به تعقل و احساس مخاطب ابتدا نوعی رضایت روانی را از برقراری ارتباط حاصل کرده و سپس اهداف خود را دنبال نمایند که اگر این چنین گردد خشنودی و رضایتمندی حاصل خواهد شد.
5- اقناع عمدتاً بعنوان روشی برای تاثیرگذاری و جهت دهی ذهنی جهت گرایش به موضوعی خاص یا انجام فعالیتی خاص انجام می شود. بنابراین اقناع نیرویی قوی و مرموزاست که دردست«اهل فن» می تواند چنان به کارآید که ما را دارای بینش ؛ گرایش و باورهای خاصی ساخته و آنچنان برانگیختگی ایجاد نماید که اعمال بزرگ و عجیبی از طریق ما صورت گیرد. لذا ضرورت دارد که ما چه به عنوان اقناع گر و چه به عنوان اقناع شونده ، اقناع را شناخته و با اصول و فنون اقناع گری آشنا گردیم.
6- اقناع گرباید اهمیت پیام و ضرورت برقراری ارتباط را اثبات کرده وپیام رسانی کند.البته نه صرف پیام رسانی بلکه رساندن پیام به مخاطب بااستدلال منطقی وکمک به اوبرای رفع ابهامات و دریافت صحیح و کامل پیام وپس ازآن بایداز احساس ؛عواطف و... مخاطب بهره گیری کند تا اقناع (خشنودی پیام ده و پیام گیر) حاصل شود.{1/6- مجذوب سازی(جذب واعتبار بخشی) 2/6- آموختن (عرضه پیام بااستدلال) 3/6- منقلب کردن (مخاطب راازاحساس انباشتن) }
7- فعالیت اقناعی هنگامی موفق خواهد بود که: 1/7- پیام توجه گیرنده را جلب کند. 2/7- ادلة پیام فهمیده و درک شود 3/7- استدلال ها آموخته و به عنوان حقیقت پذیرفته شوند.4/7- برانگیختگی لازم برای عمل به آموخته ها حاصل شود.
8- ویژگی های اقناع نوین(محیط پیام آکنده از پیام های اقناعی متفاوت و ...) تفکر عمیق و اقناع و برانگیختگی درباره مسایل و تصمیمات مهم را به طور فزاینده ای دشوارتر ساخته است. علاج کار می تواند شامل سازماندهی مجدد شیوه ارایه اطلاعات باشد تا مخاطبین پیش از تصمیم گیری فرصت کافی و امکان تفکر داشته باشند. دیگر راهبرد برای اثر بخش بودن فعالیت های اقناعی بهره گیری از تکنیک پیش اقناع یا زمینه چینی برای تأثیرگذاری است.علاوه بر این می توان به وسیله برچسب هایی که برای معرفی یک شیء یا رویداد به کارمی بریم، به گونه ای آن را تعریف کنیم که مخاطب پیام، تعریف ما را از وضعیت بپذیرد. بدین ترتیب پیش از آن که به طور جدی استدلالی کرده باشیم، از پیش اقناع استفاده کرده ایم و از آنجا که نام گذاری یا «برچسب زدن» ، تصورات ما از واقعیت، افکار، احساسات و تصورات بررفتار ما تأثیر می گذارد، در اقناع گری بر آنها تاکید بسیار می شود.
9- واکنش در برابر کسانی که قصد اقناع را دارند معمولاً به این صورت است که سوگیری های آنان را زیر سؤال برده و ذی نفع بودنشان را در نظر می گیرند . بنابر این به منظور کسب موفقیت، ارتباط گر باید خود را بی غرض و قابل اعتماد بنمایاند. اگر به ما باورانده شود که ارتباط گران از اقناع ما نه تنها چیزی به دست نخواهند آورد بلکه شاید چیزی هم از دست بدهند ، در آن صورت بدان ها اطمینان خواهیم کرد و تأثیر فعالیتشان بیشتر خواهد شد.
10- اگر پیام دهنده ای استدلال های مخالف را بازگو کند، نشان می دهد که فردی بی غرض و منصف است. این امر قابلیت اعتماد گوینده را بالا ببرد و در نتیجه تأثیر پیام او را افزایش دهد. اما طرح یک جانبه موضوع و تأثیرگذاری پیام بستگی به سطح اطلاعات شنوندگان هم دارد؛ یعنی اینکه هرچه مخاطبان مطلع تر باشند احتمال اقناع شدن آنان با بحث های یک طرفه کمتر می شودو نیاز به بحث هایی که نقطه نظرهای مهم مخالف راهم طرح کرده وسپس سعی درابطال آن داشته باشند بیشتر می شود .
2- برای به حرکت در آوردن و همراه سازی آدم های پیرامونی در راستای تغییرات و تحول و تعالی و برخوردار شدن از قابلیت و توانمندی آنها صرف داشتن قدرت و بکار گیری انرژی کارساز نخواهد بود ، انسانهای پیرامونی همچون اشیا ء ، محیط و ساختار سازمانی تابع مانیستند پس باید تدبیری اندیشید. وازرفتارهایی که خاستگاه اصلی آن باورها و الزامات و مشوقها ی موثره است بهره مند شد . ازجمله تدابیر اصلی و راهکارهای اساسی در این زمینه متوسل شدن به ارتباطات اقناعی و یا اقناع گری است .
3- این تصور و تفکر ناممکن یا ناخوشایند است که درخانواده ؛ سازمان ؛ جامعه و ... همه اموررا خودمان به تنهایی بر عهده بگیریم، درحالی که بسیاری از کارها را میتوان با دیگران بهتر ؛ دلپذیرترو اثربخش تر انجام داد. اگر چه تمایل به تعامل وهمکاری با دیگران و در نتیجه برقراری ارتباط در میان افراد متفاوت است، اما طبیعت وشان بشرو سازمانهای انسانی ما را ملزم میسازد که دائما"درتعامل و ارتباط با دیگران بوده و گاهی در مقام اقناع گر و گاه در مقام قانع شونده قرار گیریم.
4- اقناع دارای صفاتی است که اشکال دیگر قدرت فاقد آن است، زیرا دربردارنده خاصیت روانشناختی آزادی است و «ترغیبشوندگان» احساس میکنند که موافق میل خود اهداف و رهنمودهای تعیین شده را انجام میدهند. از این رو از تواناییهای خود بیشتر استفاده میکنند و به سطح بالاتری از بهره وری دست مییابند. امروزه در تبلیغات ؛ ارتباطات ، مدیریت و فرماندهی که هر نوع فعالیت ؛ دخل و تصرف در باورها و نمادها به منظور گرفتن رفتار مورد نظر ویا تلاش برای کنترل رفتار مخاطب و نیروی انسانی تعبیر می شود ؛ تلاش بر این است که برای جلوگیری از گارد گیری و اثرگذاری بیشتر با توسل به تعقل و احساس مخاطب ابتدا نوعی رضایت روانی را از برقراری ارتباط حاصل کرده و سپس اهداف خود را دنبال نمایند که اگر این چنین گردد خشنودی و رضایتمندی حاصل خواهد شد.
5- اقناع عمدتاً بعنوان روشی برای تاثیرگذاری و جهت دهی ذهنی جهت گرایش به موضوعی خاص یا انجام فعالیتی خاص انجام می شود. بنابراین اقناع نیرویی قوی و مرموزاست که دردست«اهل فن» می تواند چنان به کارآید که ما را دارای بینش ؛ گرایش و باورهای خاصی ساخته و آنچنان برانگیختگی ایجاد نماید که اعمال بزرگ و عجیبی از طریق ما صورت گیرد. لذا ضرورت دارد که ما چه به عنوان اقناع گر و چه به عنوان اقناع شونده ، اقناع را شناخته و با اصول و فنون اقناع گری آشنا گردیم.
6- اقناع گرباید اهمیت پیام و ضرورت برقراری ارتباط را اثبات کرده وپیام رسانی کند.البته نه صرف پیام رسانی بلکه رساندن پیام به مخاطب بااستدلال منطقی وکمک به اوبرای رفع ابهامات و دریافت صحیح و کامل پیام وپس ازآن بایداز احساس ؛عواطف و... مخاطب بهره گیری کند تا اقناع (خشنودی پیام ده و پیام گیر) حاصل شود.{1/6- مجذوب سازی(جذب واعتبار بخشی) 2/6- آموختن (عرضه پیام بااستدلال) 3/6- منقلب کردن (مخاطب راازاحساس انباشتن) }
7- فعالیت اقناعی هنگامی موفق خواهد بود که: 1/7- پیام توجه گیرنده را جلب کند. 2/7- ادلة پیام فهمیده و درک شود 3/7- استدلال ها آموخته و به عنوان حقیقت پذیرفته شوند.4/7- برانگیختگی لازم برای عمل به آموخته ها حاصل شود.
8- ویژگی های اقناع نوین(محیط پیام آکنده از پیام های اقناعی متفاوت و ...) تفکر عمیق و اقناع و برانگیختگی درباره مسایل و تصمیمات مهم را به طور فزاینده ای دشوارتر ساخته است. علاج کار می تواند شامل سازماندهی مجدد شیوه ارایه اطلاعات باشد تا مخاطبین پیش از تصمیم گیری فرصت کافی و امکان تفکر داشته باشند. دیگر راهبرد برای اثر بخش بودن فعالیت های اقناعی بهره گیری از تکنیک پیش اقناع یا زمینه چینی برای تأثیرگذاری است.علاوه بر این می توان به وسیله برچسب هایی که برای معرفی یک شیء یا رویداد به کارمی بریم، به گونه ای آن را تعریف کنیم که مخاطب پیام، تعریف ما را از وضعیت بپذیرد. بدین ترتیب پیش از آن که به طور جدی استدلالی کرده باشیم، از پیش اقناع استفاده کرده ایم و از آنجا که نام گذاری یا «برچسب زدن» ، تصورات ما از واقعیت، افکار، احساسات و تصورات بررفتار ما تأثیر می گذارد، در اقناع گری بر آنها تاکید بسیار می شود.
9- واکنش در برابر کسانی که قصد اقناع را دارند معمولاً به این صورت است که سوگیری های آنان را زیر سؤال برده و ذی نفع بودنشان را در نظر می گیرند . بنابر این به منظور کسب موفقیت، ارتباط گر باید خود را بی غرض و قابل اعتماد بنمایاند. اگر به ما باورانده شود که ارتباط گران از اقناع ما نه تنها چیزی به دست نخواهند آورد بلکه شاید چیزی هم از دست بدهند ، در آن صورت بدان ها اطمینان خواهیم کرد و تأثیر فعالیتشان بیشتر خواهد شد.
10- اگر پیام دهنده ای استدلال های مخالف را بازگو کند، نشان می دهد که فردی بی غرض و منصف است. این امر قابلیت اعتماد گوینده را بالا ببرد و در نتیجه تأثیر پیام او را افزایش دهد. اما طرح یک جانبه موضوع و تأثیرگذاری پیام بستگی به سطح اطلاعات شنوندگان هم دارد؛ یعنی اینکه هرچه مخاطبان مطلع تر باشند احتمال اقناع شدن آنان با بحث های یک طرفه کمتر می شودو نیاز به بحث هایی که نقطه نظرهای مهم مخالف راهم طرح کرده وسپس سعی درابطال آن داشته باشند بیشتر می شود .
+ نوشته شده در شنبه یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت 11:48 توسط مجید قنبری
|