نقش و تاثیر تبلیغات در جنگ روانیچکیده: جنگ روانی که به عنوان سلاح نامرئی، به طور مؤثر توسط قدرتهای بزرگ ـ چه در عرصة بین المللی (جنگ ‏سرد) و چه در صحنه های نبرد نظامی ـ به کار گرفته می شود، در کشور ما کمتر مورد بحث و بررسی قرار ‏گرفته است؛ در حالی که همه بر سر این نکته که «جنگ روانی، یک ابزار قدرت است»، توافق دارند. اما در ‏مورد این مساله که این ابزار قدرت، چگونه ابزاری است و چطور می توان آن را به کار گرفت، دیدگاه های ‏بسیار روشن و منظمی نیست. ‏ خوشبیانه ترین نظر، جنگ روانی را ابزاری جادویی می داند که می تواند جای جنگ فیزیکی را بگیرد و ‏بدبینانه ترین نظر، آن را چیزی جز یک مشت حرکات و رفتارهای بی فایده ای که مسؤولان و متخصصان ‏تبلیغات و جنگ روانی، برای سرگرمی خود آفریده اند، به حساب نمی آورد. ‏کلمه های کلیدی:• ایران• جنگ• تبلیغات• نظامی• جنگ روانی• سیاسی• تاکتیکهای تبلیغات• سلاح نامرئی‏ مقدمه:  جنگ روانی که به عنوان سلاح نامرئی، به طور مؤثر توسط قدرتهای بزرگ ـ چه در عرصة بین المللی ‏‏(جنگ سرد) و چه در صحنه های نبرد نظامی ـ به کار گرفته می شود، در کشور ما کمتر مورد بحث و ‏بررسی قرار گرفته است؛ در حالی که همه بر سر این نکته که «جنگ روانی، یک ابزار قدرت است»، ‏توافق دارند. اما در مورد این مساله که این ابزار قدرت، چگونه ابزاری است و چطور می توان آن را به کار ‏گرفت، دیدگاه های بسیار روشن و منظمی نیست.  ‏ خوشبیانه ترین نظر، جنگ روانی را ابزاری جادویی می داند که می تواند جای جنگ فیزیکی را بگیرد و ‏بدبینانه ترین نظر، آن را چیزی جز یک مشت حرکات و رفتارهای بی فایده ای که مسؤولان و متخصصان ‏تبلیغات و جنگ روانی، برای سرگرمی خود آفریده اند، به حساب نمی آورد.  دیر زمانی است که بشر با پدیدة تاثیرگذاری روانی و کاربرد آن در صحنه های مختلف زندگی ـ بویژه جنگ ‏و سیاست ـ آشناست. استفاده از فنونی همچون رجز خوانی و حیله های نظامی در جنگ یا فریب ‏رقیبان در سیاست، تقریباً در تمام متون تاریخی وسیاسی وجود دارد. بنابراین، شاید قدمت استفاده از ‏این ابزار ، به قدمت پیدایش جنگ و سیاست در زندگی اجتماعی آدمی برسد. بر سر نیزه قرار دادن قرآن ‏توسط عمر و بن عاص، غافلگیری ارتش روسیه در عملیات بارباروسا و هزاران نمونه دیگر از این دست، در ‏تاریخ دشمنیها و کشمکشهای قدرت را شاهد هستیم.  صاحبنظران معتقدند که پدیدة جنگ روانی، محصول جنگ جهانی دوم و دوران پس از آن است. جنگ ‏جهانی دوم، اهمیت یافتن ابزار تاثیرگذاری روانی و قرار گرفتن آن در کنار سایر ابزارهای قدرت سیاسی ، ‏اقتصادی و نظامی را شاهد بود. تشکیل دستگاه عریض و طویل وزارت تبلیغات در آلمان نازی، فعالیتهای ‏تبلیغاتی و جنگ روانی در آمریکا و انگلستان، بارزترین نمونه های این فرایند هستند.  ورود وسایل ارتباط جمعی جدید به صحنه و امکان انتقال خبرهای سیاسی و نظامی از طریق رادیویی و ‏سپس تلویزیون و ماهواره، به مردم سراسر جهان و پیدایش دهکدة جهانی، همراه با اهمیت یافتن مردم ‏به عنوان عاملان سیاسی در صحنة سیاست و حکومت کشورهای غربی، بیش از پیش بر نقش ابزار ‏تاثیرگذاری روانی، به عنوان یکی از مهمترین اهرمهای قدرت ملی و نظامی، افزود. در دنیای قرن بیست و ‏یکم، شاید دست یافتنی ترین و کم هزینه ترین ابزار اعمال قدرت در صحنة بین المللی، ابزار اطلاع ‏رسانی و تبلیغات باشد.  پیروزی یا شکست در جنگ، در نهایت، حامل باورها و اندیشه هاست . تحمیل مرگ و رنج بر دشمن و ‏تخریب و انهدام تجهیزاتش، تنها یک هدف دارد که عبارت از وارد کردن دشمن به تسلیم است. تسلیم نیز ‏حالتی روانی است که طرف مقابل را از خشونت باز می دارد. بنابراین در یورش و دفاع، روحیه که یک امر ‏روانی است، به عنوان ابزار اساسی، به اندازة نیروی انسانی و سلاح، اهمیت یافته است.  در سال 1943 روسها در استالینگراد، 75 روز زیر فشار توپ و بمباران ایستادگی کردند و سرانجام پیروز ‏شدند؛ در حالی که ارتش آلمان، پیش از این با تلاش کمتری توانسته بود شهرهایی را که از نظر ‏استحکامات دفاعی در وضعیت خوبی بودند، تسخیر کند. با این حال، آلمانیها در این شهر، قدرت اراده ‏ویژه ای را مشاهده کرده و سرانجام شکست خوردند.  بیشتر انسانها و ملتها، برای رسیدن به هدفهای معینی می جنگند و هنگامی که در می یابند هدف ‏غیرقابل دسترسی است، به هدف کوچکتری نیز قانع می شوند. گاهی هم با وجود این که پیروزی ‏نامتحمل می نماید، ممکن است برای چیزی شرافتمندانه تر از تسلیم، نبرد را ادامه دهند؛ ولی ‏سرانجام از جنگ باز می ایستند و تسلیم می شوند.  در جنگ جهانی دوم، تحولی در قاعده پیش آمد که ناشی از تعصب سربازان آلمانی و ژاپنی بود. ‏سربازان ژاپنی که برای امپراتور می جنگیدند، تسلیم را حقارت و پستی، و مرگ به خاطر امپراتور را ‏افتخار و موجب سعادت پس از مرگ می دانستند. تسلیم شدن برایشان، موجب چنان شرمساری و ‏حقارتی بود که جز با خودکشی برطرف نمی شد و مرگ در جنگ، برای آنان نوعی پیروزی محسوب می ‏شد.  ‏ نازیسم نیز همین ذهنیت را در طرفداران متعصب خود به وجود آورد و این گونه تعلیم داد که: مرگ بهتر از ‏تسلیم شدن است! مرگ در راه دولت، افتخارآمیز است و زنده ماندنی که برابر قربانی کردن مصالح و ‏منافع دولت است، شرم آور است. به همین دلیل، شماری از سربازان اس. اس ترجیح دادند که تا دم ‏مرگ بجنگند، ولی پستی تسلیم را نپذیرند. با ذکر این مقدمات، اکنون به مباحث اصلی مورد نظر می ‏پردازیم. از آن جایی که تبلیغات ابزاری است برای جنگ روانی، لذا مقاله در دو بخش، یکی تبلیغات و ‏موضوعات مربوط به آن و دیگری جنگ روانی ارائه می شود: ‏تبلیغات و روحیه:(1)  جنگ روانی به تلاشی گفته می شود که هدف مستقیم آن ، نفوذ و تاثیر بر باورها باشد. این تلاش، ‏توسط واژه ها یا به عبارت دیگر، استدلال، القا، روشنگری، ایجاد ابهام و دیگر وسایل ارتباط مستقیم، ‏انجام می شود و ابزار این فعالیت، تبلیغات نام می گیرد.  تبلیغات:عبارت است از «انتخاب و انتشار حساب شدة علائم، اخبار و عقاید» برای رسیدن به هدفی ‏خاص و متشکل از چند جزء است:  پیام دهنده (تبلیغات)، پیامگیر (مخاطب)، رسانه (وسیلة پیام رسانی)، پیام و ماموریت.  توضیح آن که اولاً باید مرجعی وجود داشته باشد که پیامی ارسال کند، ثانیاً مخاطبی باشد که پیام را ‏کسب کند، ثالثاً وسیله ای برای پیام رسانی مورد نیاز است. رابعاً پیامی باید باشد که مبادله شود و در ‏نهایت این که، ارسال کنندة پیام، از رهگذر پیامدهی، باید هدفی را دنبال کند. این چند عنصر در مجموع، ‏فرایند تبلیغ را شکل می دهد و بدون هر یک از آنها این فرایند کامل نیست و به عبارت دیگر، تبلیغات به ‏معنای واقعی وجود نخواهد داشت.  هدف اصلی از تبلیغات، اضمحلال و به نابودی کشانیدن روحیه و خواست های جنگ طلبانة نیروهای ‏دشمن است؛ به گونه ای که ادامة جنگ برای دشمن، به عنوان بلایی بزرگتر و عظیم تر از شکست ‏تلقی شود. ‏هدفها و موارد قابل توجه تبلیغات:  برای این که تبلیغات تاثیرگذار باشد، تبلیغاتچی(2) باید همیشه به هدف خاصی توجه داشته باشد. ‏مبلغ(3) باید از نیازها و آرزوهای شنوندگان خود در زمان حاضر اطلاع داشته باشد؛ در غیر این صورت ، ‏تبلیغات او موفق نخواهد بود. تبلیغات در مورد یک کشور بیگانه، بندرت می تواند مورد توجه تمام افراد آن ‏کشور واقع شود.  بنابراین ، تبلیغات باید به گروه های خاصی از افراد کشور بیگانه اختصاص یابد؛ «گروه هایی که دارای ‏علایق ، نگرشها، رسوم و طرز تفکر مشترکند»؛ زیرا گروه ها و طبقات مختلف و متنوع یک جامعه، دارای ‏خواسته ها و ویژگیهای خاص خود هستند.  ‏ باید توجه داشت که سربازان یک کشور، از گروه ها و مناطق مختلف کشور، به هم پیوسته و متحد شده ‏اند. سربازان علاوه بر ویژگیها و تمایلات متفاوت گروهی و فرهنگی، دارای تجربه ها و سازماندهی مشابه ‏و متحدند و به دلیل همین ویژگی است که سربازان، یکی از هدفها و موارد قابل توجه در تبلیغات ‏محسوب می شوند. برای مثال، سربازی که در خط مقدم جبهه به سر می برد، ممکن است با شنیدن ‏اخباری دربارة خانه و کاشانة خود، برای سرکشی به خانة خود تحریک شود. همچنین انتشار اخباری ‏مثل قحطی، گرسنگی، بمباران، شیوع بیماریهای واگیردار، حوادث و آشوبها، گرانفروشی و ناتوانی دولت ‏در این امور، می تواند به تحریک سربازان منجر شود. شاهد این ادعا، در عملیات کربلای چهار، در محور ‏جزیرة مینو و سهیل ـ که خود از شاهدان عینی آن بودم ـ به وقوع پیوست. نیروهای دشمن با پخش ‏اخبار آشوبها و درگیریهای محلی (کذب) در استانهای کهکیلویه و بویراحمد، فارس و چهارمحال، باعث ‏تحریک نیروهای خودی شدند و نتیجة آن، عدم موفقیت کامل در اجرای آن عملیات بود. در صورتی که در ‏عملیات کربلای پنج ـ که بلافاصله بعد از آن انجام شد ـ نیروهای ایرانی بسیار راحت مواضع و استحکامات ‏دشمن را از بین بردند.  ‏ زنان کشور نیز یکی از هدفهای خوب تبلیغات دشمن به شمار می روند. آنان همگی نسبت به همسران ‏و فرزندان خود که در خط مقدم جبهه به سر می برند، همیشه نگرانند. بنابراین تبلیغات در مورد تمام ‏حوادث ناخوشایند و شرایط خط مقدم، مانند سرمای منطقه، کمبود مهمات، کمبود مراقبتهای پزشکی ، ‏کمبود غذا و گرسنگی و افزایش خطر مرگ برای زنان، اضطراب انگیز و دلهره زاست.  به عنوان مثال، زمانی که رزمندگان ما در خط مقدم جنگ با عراق بودند، نیروهای داخلی دشمن، با ‏تبلیغات موارد فوق، باعث می شدند تا کسی که سالم باز می گردد، برای اعزام مجدد، با ممانعت ‏شدید مادر یا همسر مواجه شود.  ‏ از دیگر هدفهای تبلیغاقچی ها ، کارگران کشور دشمن هستند به دلیل ویژگیها و سازماندهی خاص ‏کارگران ، تبلیغاتچی ها می توانند شکایتهای عادی و معمولی یک کارگر را برجسته کنند و دولت دشمن ‏را به خاطر چیزهایی مانند طولانی بودن و ازدیاد ساعتهای کار، وجود کارگران کودک و خردسال، حقوق ‏ناچیز، بالا بودن قیمتها و مورد ملامت و سرزنش قرار دهند.  تبلیغاتچی ها وقتی دریافتند که تبلیغات آنها موجب نارضایتی شدید شد، به گونه ای که کارگران تحمیل ‏و فشار موجود را ناشی از حاکمیت شدید و دیکتاتوری نظام کشور به شمار آورند، در این زمان، قادر ‏خواهند بود که افراد را برای خرابکاری تحریک کنند. ‏جاسوسی تبلیغات:  کسی که مسؤولیت تبلیغات را به عهده دارد، باید دقیقاً بداند که در درون کشور دشمن چه می گذرد. ‏اگر تبلیغات مؤثر واقع شد، چه تغییر و تحویل در افکار و دلهای مردم به وجود خواهد آمد. براین اساس، ‏تبلیغاتچی، باید وظیفه اش را با توجه به اطلاعات دقیق خود پیاده کند.  به طور کلی، تبلیغاتچی ها نیازمندند که اطلاعات کافی و لازم را در مورد روحیة دشمن و به طور کلی ‏شرایطی که در روحیة آنها مؤثر است، داشته باشند. اما آنها چگونه و چطور باید به این اطلاعات برسند؟  اغلب اطلاعات مربوط به حوادث و مسائل برجسته و مهم جامعه، می تواند از طریق «ستون پنجم»(4) ‏کسب شود؛ به گونه ای که این اطلاعات در تغییر نتایج و حوادث جنگ، مؤثر و مهم باشد.  همچنین ارتباط دوستانه، به گونه ای که مشکوک جلوه نکند، از شیوه های اساسی کسب اخبار است. ‏برای مثال، جهانگردان(5) می توانند براحتی به اطلاعات مهم و با ارزشی دست یابند. کشور آلمان شیوه ‏مزبور را به طور خیلی محرمانه، پیش از حمله به کشور نروژ، در جنگ جهانی دوم به کار گرفت. این ‏شیوه ها جزو روشهای مستقیم و اولیة کسب اطلاعات و اخبار به شمار می روند.  ‏ استراق سمع(6) رادیوهای دشمن، که برای خنثی سازی تبلیغات آن کشور و بالا بردن روحیة مردم ‏کشور خود مورد استفاده قرار می گیرد، یکی دیگر از شیوه های دستیابی به اطلاعات دشمن محسوب ‏می شود. از آن جایی که مشخص شده است، مردم به آنچه که معتقدند، اهمیت داده و سعی می ‏کنند آن را انجام دهند، لذا دولت سعی می کند که مسائل مهم را به مردم بگوید و آنها را متقاعد کند، ‏برای مثال، چنانچه دشمن از طریق رسانه های جمعی و گروهی به اطلاع مردم برساند که سوخت ‏کافی برای آسایش و رفاه آنان موجود است، این خبر ، خود حاکی از آن است که مردم آن کشور، از ‏وضعیت سوخت، از دولت خود گله مندند. مقایسة بین رادیوهای موج کوتاه دشمن ـ که برای مردم خارج ‏از کشور پخش می شود ـ با رادیوهای موج بلند ـ که برای مردم داخل کشور پخش می گردد ـ در یک ‏مرحله و زمان خاص، می تواند با ارزش قلمداد شود و نشان دهندة مواردی باشد که دشمن مایل نیست ‏مردم خود را از اطلاعات و اخبار آگاه کند.  ‏ کشورهای همسایه در زمان جنگ، از اهمیت ویژه ای برخوردارند؛ زیرا در مبادلة اطلاعات، نقش اساسی ‏را به عهده دارند. ارتباط مردم کشور در حال جنگ با مردم کشورهای همسایه از طریق ارسال نامه ها، ‏مجله ها و روزنامه ها، در حد بالایی صورت می گیرد؛ حتی در زمانی که روزنامه ها و مجله های کشور ‏دشمن، بشدت سانسور می شوند، می توانند آنچه را که مردم به آن تمایل دارند و در مورد آن فکر می ‏کنند، به طور غیرمستقیم و ناخود آگاه افشا کنند. برای مثال، عبارتهایی که در مورد «مرگ» در روزنامه ‏های آلمان زمان جنگ جهانی دوم به چاپ می رسید، حاوی مطالب و اطلاعات تازه ای بود؛ در روزنامه ‏های آلمان، عبارت «مرگ در راه پیشوا» به «مرگ در راه سرزمین» تغییر داده شده بود. این تغییر شکل و ‏جهت، نشاندهندة تغییر احساسات(7) و نیتها بود؛ بدین معنا که دیگر مردم آلمان، تمایلی به کشته ‏شدن و مرگ در راه پیشوا را نداشتند.  ‏ یک تبلیغاتچی باید به دستور زبان کشور دشمن و بویژه جمله های امری، آشنایی کامل داشته باشد؛ ‏به گونه ای که بتواند به زبان دشمن، دستور و فرمان دهد. علاوه بر این، اطلاعات کافی از سلسله ‏مراتب، سازماندهی و پیوستگی گروه داشته باشد. او باید اطلاعات کافی در زمینه شخصیت رهبران، ‏ارتباطات اقتصادی، اصطکاکها و برخوردهای طبقاتی، ایدئولوژی ، عقاید و اختلافات مذاهب داشته باشد. ‏تبلیغات و رویدادها:  بهترین و جذابترین تبلیغات، مربوط به حوادثی است که بتازگی اتفاق افتاده باشد. در این صورت، تبلیغات ‏قادر خواهد بود بیشترین شنونده را داشته باشد. دو دلیل عمده برای کارایی این گونه حوادث وجود دارد:  دلیل اول: با تبلیغات، اهمیت حادثه برای مردم و شنوندگان مورد تاکید قرار می گیرد و اشتیاق آنان را ‏برای شنیدن تفاسیر و تحلیل حادثه، در حد زیادی افزایش می دهد؛ به گونه ای که همگی آمادة شنیدن ‏جزئیات حادثه و نتایج آن شوند.  دوم، هنگامی که مردم و شنوندگان، حادثة رخ داده را با حادثه ای واقعی که در گذشته اتفاق افتاده و ‏برای همگان شناخته شده است، تطبیق می دهند، موجب می شود که تبلیغات تقریباً به طور کامل ‏مورد پذیرش قرار گیرد. یکی از اصول اساسی تبلیغات ، این است که چنانچه تبلیغاتچی در گزارش خود، ‏تقاضا و سؤالهای کمتری از شنوندگان داشته باشد و بیشتر به تجزیه و تحلیل حوادث اکتفا کند، بهتر ‏می تواند به هدفها و مقاصد خود دست یابد. آنچه که حقیقت تلقی شود یا این که حداقل به عنوان ‏مطلبی باور کردنی تلقی شود، بسرعت به دیگران انتقال یافته و سرایت می کند.  ‏ با توجه به موارد فوق، می توان گفت که بهترین شیوة تاثیر تبلیغات، ارائه «حقایق»(8) است. حقایقی ‏که افشاکنندة اخبار دروغ باشند. بزودی آشکار خواهند شد، لذا این امر موجب می شود که اعتماد ‏شنوندگان به منبع تبلیغات کاهش یابد.  به طور کلی، بهترین شیوه تبلیغات، تبلیغ حوادث اتفاق افتاده است. در جنگ جهانی دوم، امریکا و ‏انگلیس که در منطقة شمال افریقا با موفقیت رو به رو بودند، باعث تضعیف روحیة ایتالیاییها و آلمانیها ‏شدند. متفقین تنها حوادثی را تبلیغ و منتشر می کردند که واقعاً اتفاق افتاده بود و تفسیر آنها فقط در ‏مورد معنا و مفهوم پیروزی متفقین بر متحدین انجام می گرفت. در این هنگام، ادارة ضد تبلیغات آلمان به ‏طور مستمر و مؤکد، سعی در تثبیت این نظر داشت که شمال افریقا فاقد اهمیت است و در عوض، آنچه ‏اهمیت فراوان و غیرقابل تسخیر دارد، دژ اروپاست؛ به حدی که سربازان بی تجربة امریکا، جرات حمله به ‏این قاره را ندارند؛ ولی این تبلیغات به طور کامل مؤثر واقع نشد. ‏زمان تبلیغات:  تبلیغات قادر نیست موقعیت یا حادثه ای را خلق کند. تبلیغات تنها قادر است بر موقعیتها و حوادث تسلط ‏یابد و آنها را مورد استفاده قرار دهد. براین اساس، هنگامی که دشمن از نظر مواد غذایی با کمبود رو به ‏رو نیست، تبلیغات در مورد کمبودهای غذایی دشمن، بی فایده خواهد بود؛ بلکه به محض شنیدن نیش ‏و کنایه ها و غر غر کردن افراد دشمن در موارد مواد غذایی، تبلیغاتچی ها می توانند وارد عمل شوند. با ‏توجه به همین اصل است که باید برای زمان شروع تبلیغات و تاثیرگذاری مؤثر آن، اهمیت خاصی قائل ‏شد.  هنگامی که حادثه و وضعیت در بالاترین نقطة اوج خود قرار دارد، به گونه ای که تمام حوادث دیگر را تحت ‏الشعاع قرار داده است، در این هنگام باید تبلیغاتچی ها بسیار سریع وارد عمل شوند و از بخشهای مورد ‏نظرشان در حادثه، به طور کامل بهره برداری کنند.  با توجه به موارد فوق، می توان نتیجه گرفت که یکی از اصول اساسی در تبلیغات «سرعت عمل»(9) ‏است. در غیر این صورت ، تبلیغات به قدری با تاثیر همراه می شود که تنها به عنوان ضدتبلیغات مطرح ‏است و این امر، فاقد مزیتهای لازم است؛ زیرا زمینة لازم و روشنی را برای تبلیغ از دست داده است.  باید توجه داشت که حوادث جنگ، با سرعت اتفاق می افتند، لذا باید تبلیغات به موازات حوادث، ‏پیشرفت کند. ‏تفسیر:(10)  هرچند که تفسیر مفید و مؤثر، از حقایق واقعی نشات می گیرد؛ اما باید توجه داشت که تفسیر، خود ‏نوعی دفاع ویژه است که سعی در ساختن و بنا نمودن حالت خاصی از حادثه دارد.  با توجه به زمینه اعتقادات و باورهای مورد علاقة شخص، بسادگی می توان مساله را به گونه ای برای ‏او تبلیغ یا القا کرد که به طور مثال، او حادثه را با عینکهای خاکستری، روشن یا ساده، مورد بررسی و ‏نظاره قرار دهد.  در اولین سالهای جنگ جهانی دوم، وزیر تبلیغات آلمان، هرگز مدعی نبود که از طرف آلمان، احتمال ‏عملیات نظامی در حد یک جنگ وجود دارد؛ مگر این که به پیروزی آلمان در جنگ اعتقاد کامل داشته ‏باشد. چنانکه نسبت به پیروزی خود در جنگ اعتقاد نداشته باشد، تبلیغات او در محدودة ‏‏«پیشرفت»،(11) فعالیت محدود،(12) حملات متفرق(13) و یا در نهایت ، یک عقب نشینی ‏استراتژیک،(14) دفاع ارتجالی(15)، یا عملیات بی هدف و ایذایی(16) خواهد بود تا ثابت کند که هرگز در ‏جنگ شکست نخواهد خورد. اگر محتوای تبلیغات، جزئیات مسائل و اخبار باشد و به بررسی جزء جزء ‏آنها بپردازد، به طور قطع، دیگران در مورد هیچ یک از جزئیات خبر، شک و تردید نخواهند داشت؛ زیرا اگر ‏شخصی نتواند به جزئیات خبر شک کند، به کل آن نیز شک نخواهد کرد. ‏نشر تبلیغات:(17)  یکی از شیوه های نشر تبلیغات، استفاده از فرستنده های رادیویی با موج کوتاه است که برای افراد ‏ساکن کشور دشمن ، قابل دسترسی و استفاده باشد. این شیوه در تمام جنگها، در هر زمان و مکانی و ‏یا هر نوع حکومتی ـ حتی حکومت دیکتاتوری ـ به کار گرفته می شود. پخش اعلامیه(18) و روزنامه به ‏وسیلة هواپیما، از شیوه های معمول نشر تبلیغات به شمار می آید. این شیوه، به همان راحتی و ‏خوبی که برای شهروندان انجام پذیر است، برای سربازان خط مقدم نیز موثر است. دشمن برای مقابله ‏با چنین شیوه تبلیغاتی، تنبیه و کیفر شدیدی را برای یافتن و خواندن اعلامیه ها توسط سربازان و ‏پرسنل نیروی نظامی مقرر می دارد. با وجود این، اعلامیه یافته و خوانده می شوند. به عنوان مثال، در ‏مدت سی ماه جنگ جهانی دوم، تنها حدود 250 میلیون اعلامیه به وسیله هواپیما برای سربازان آلمانی ‏و کشورهای تحت اشغال آلمان ریخته شد. ‏تبلیغات سیاه:(19)  تبلیغات سیاه، به نوعی از تبلیغات می گویند که در آن کوشش می شود در حد بالایی، از تلقین(20) ‏استفاده شود. این شیوة جدید، ابتدا در جنگ جهانی دوم با استفاده از فرستنده های رادیویی به کار ‏گرفته شد.  تبلیغات سیاه ادعا می کند آنچه منتشر می شود، به وسیلة فرستندة رادیویی مخفی است که در ‏داخل کشور دشمن قرار دارد؛ در حالی که تبلیغات توسط فرستندة رادیویی، در خارج از کشور دشمن ‏صورت می گیرد.  تبلیغات سیاه این مزیت را دارد که احتمالاً مسؤولیتی برای کشور اداره کنندة آن ندارد و قادر است ‏هرگونه شایعه یا رسوایی را در داخل کشور دشمن منتشر کند؛ بدون آن که به اعتبار کشور مورد نظر ‏خدشه ای وارد شود.  موثرترین تکنیک در گسترش شایعه توسط تبلیغات سیاه، بدین طریق صورت می گیرد که شایعة خاصی ‏را تکذیب می کنند یا با ارائه بحثهایی برای مقابله با شایعه به وجود آمده، افکار جدیدی را به شنوندگان ‏خود تلقین می کنند.  در سال 1940 تبلیغات سیاه علیه سربازان آلمانی در نروژ به کار گرفته شد. در این تبلیغات، برنامه های ‏بهداشتی برای سربازان ارائه شد. در یکی از این برنامه ها، در مورد خوردن سیب زمینیهای یخ زده به ‏سربازان هشدار داده شد؛ مبنی بر این که تعداد زیادی از سربازان و مردم که از نوع خاصی از سیب ‏زمینیها استفاده کرده اند، به گریپ سیب زمینی(21) مبتلا شده اند. در این برنامه، این بیماری و علائم ‏آن به طور مفصل تشریح شد و هر شخص، این احتمال را در خود می داد که به این بیماری مبتلاست. در ‏نتیجه، سربازان بشدت نگران سلامت خود شدند. هدف از انتشار این برنامه، صرفاً اجتناب سربازان از ‏خوردن یک غذای مفید نبود؛ بلکه هدف اصلی این بود که این برنامه ها بتواند در به وجود آوردن «اضطراب ‏هیپوکندریکال»(22) در سربازان، مؤثر واقع شود.  ‏ مثال دیگری از جنگ ایران و عراق، مساله را روشنتر می کند. پیش از عملیات کربلای یک که صف شکنان ‏کهکیلویه و بویر احمد به عنوان خط شکن آن عمل می کردند، نیروهای خرابکار، در غذای این عزیزان، ‏مایع ظرفشویی ریختند؛ به طوری که تمام این نیروها به اسهال شدید دچار شدند. عراق با تبلیغ این ‏موضوع که خوردن مرغ یخ زده باعث اسهال خونی شدید می شود، سعی داشت که عدم اعتماد به ‏مسؤولان غذایی را در رزمندگان ایجاد کند. ‏تبلیغات جنگ:  نیرنگهای تبلیغاتی ویژة جنگ، به منظور نابود سازی و تضعیف روحیة جنگجویانة سربازان دشمن، به کار ‏گرفته می شود.  در هر دو جنگ جهانی اول و دوم، امریکاییها از حیله های ذکر شده علیه سربازان دشمن سود بردند. ‏اعلامیه های متعددی توسط هواپیما، برای سربازان ریخته شد. هر اعلامیه دارای یک کوپن و کارت ویژه ‏بود که در آن دستورالعملهای رفتاری لازم برای سربازان، در زمانی که در محاصره قرار می گیرند، درج ‏شده بود. سربازان با رعایت دستورالعملهای ارائه شده، می توانستند از خطرهای احتمالی مصون مانده ‏و خود را تسلیم سربازان امریکایی کنند. در این اعلامیه ها، همچنین با مقایسه ای بین ارتش امریکا و ‏دشمن، به سربازان دشمن قول داده شده بود که در صورت تسلیم شدن، از نظر تغذیه با آنان، مانند ‏سربازان خودی رفتار خواهد شد. این قول به این دلیل در اطلاعیه درج شده بود که در روزهای آخر جنگ، ‏برای تعداد زیادی از سربازان، گرسنگی بر وطن پرستی غلبه کرده بود. سربازان از این کوپنها به عنوان ‏‏«ژتون غذا» استفاده می کردند.  نمونة چنین ترفندهای تبلیغاتی، توسط نیروهای ایرانی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اعمال شد. در ‏عملیات کربلای ده، ایران با ارسال اطلاعیه هایی توسط نیروهای «قرارگاه رمضان» برای نیروها خط مقدم ‏عراق، به این هدف نایل شد و هنگام شروع عملیات، تعداد زیادی از نیروهای دشمن را به اسارت خویش ‏در آوردند؛ اما مطابق آنچه که در اطلاعیه ها نوشته شده بود، با آنها برخورد نشد.  ‏ یکی دیگر از شیوه های مورد استفاده در تبلیغات جنگ، این است که از طریق رادیو، نشر و بلندگو با ‏سربازان دشمن صحبت کنند و در نهایت، موجب تضعیف روحیة آنان شوند. نیروهای ایرانی در عملیات ‏کربلای پنج، با استفاده از بلندگوهای بزرگ، با نیروهای دشمن صحبت می کردند و آنان را از ادامة جنگ ‏در برابر سربازان ایرانی، دلسرد می کردند. ‏سازماندهی تبلیغات:  برای مؤثر واقع شدن تبلیغات، رعایت مراحل مقدماتی معینی، ضروری به نظر می رسد. این مراحل به ‏قرار زیر است: ‏‏1-پایه گذاری سیاست(23) یا مشخص بودن خط مشی:  شما با تبلیغات ، به چه چیزی می خواهید دست یابید؟ آیا هدف شما از تبلیغات، محاصره کردن دشمن ‏است یا می خواهید امکانات صنایع دشمن را متوقف کنید؟ ‏‏2-استراتژی:(24)  چه شیوه ای را برای برخورد با افراد در نظر دارید؟ آیا می خواهید با این عده، دوستانه برخورد کنید؟ آیا ‏می خواهید به پیروزی برسید؟ آیا می خواهید سربازان دشمن را دلسرد کنید تا پیروز شوید و سؤالهایی ‏از این قبیل ‏‏3-سازماندهی:  برای انجام تبلیغات، باید افرادی را در نظر گرفت که قدرت سانسور را داشته باشند، حدود و مرزهای ‏سخنرانی آزاد، مشخص شود و برای تبلیغات، دفتر یا واحد خاصی در نظر گرفته شود. ‏‏4-شرایط دریافت تبلیغات:  تبلیغات کجا و برای چه کسانی انجام می گیرد؟ در صورت استفاده از رادیو، مشخصات و محل موج کوتاه ‏آن چیست؟ آیا افراد به رادیو دسترسی دارند یا باتری برای استفاده رادیو وجود دارد؟ آیا افراد اجازة گوش ‏دادن به رادیو را دارند؟ افراد، طالب چه چیزی هستند؟ ‏‏5-موضوع:  دربارة چه چیزی می خواهید صحبت کنید؟ ‏‏6-تاکتیکها:(25)  چگونه می توان مطمئن بود که تبلیغات عملیات جنگی، مؤثر و مفید خواهد بود؟ در این مورد، قوانینی ‏وجود دارد که براساس اصول روانشناختی مشخص شده است. این قوانین در زیر آمده است. ‏تاکتیکهای تبلیغات:  آسانترین و مؤثرترین شیوه تبلیغات را می توان به صورت زیر ارائه کرد: ‏‏1-در نظر گرفتن ذهنیت شنودگان:  یعنی چهارچوب و ذهنیت گروه مورد مخاطب خود را بدقت در نظر بگیرید و سخنان خود را براساس ‏اطلاعات جدید و لحظه به لحظه پایه ریزی کنید. نامها و حوادثی را ذکر کنید که برای گروه آشناست و ‏همچنین این که نامها و حوادث مزبور برای آنها، در برگیرندة پرستیژ(26) لازم و تاثیر کافی باشد. ‏‏ ‏2-ظاهرسازی:  از دشمنی بپرهیزید. برای لحظه ای هم که شده، با دشمن، مانند یک دوست برخورد کنید. از لجبازی، ‏توهین و عیبجویی اجتناب کنید. برای اشخاص مورد احترام دشمن، احترام قائل شوید. در مورد ‏شکستهای دشمن، واقعگرا باشید و آنان را بدون عناد ورزیدن شرح دهید. ‏‏3-پخش شایعات:  برای انتشار شایعات، واژه هایی را به کار گیرد که به تنهایی و به سهولت برای دیگران قابل تکرار باشند. ‏حکایتهایی را بیان کنید که مردم آن را تکرار کنند. حقایق و موضوعات برجسته را ارائه کنید. ‏‏4-انطباق گفته ها و اعمال:  دشمن را علاوه بر سخنهای ضد و نقیض، باید ترساند؛ مانند متمرکز کردن نیروها در مرزها، در حالی که ‏قصد حمله وجود ندارد. ‏‏5-حمله به نقاط ضعف دشمن:  اشتباه های دشمن را به طور کامل و بخوبی مرود نقد و بررسی قرار دهید و حس گناه را در افراد دشمن ‏برانگیزانید. ‏‏6-زیرکی:  همیشه از تلقین استفاده کنید. از عبارتهای گیرا و کوتاه استفاده کنید: مانند «ایران تا آخرین قطرة خون، ‏به جنگ ادامه خواهد داد.» همیشه عبارتهای مثبت به کار برید و خود را بیش از حد منطقی نشان ‏دهید. اضطراب را بزرگ و مهم جلوه دهید. بحثها و موضوعاتی را مطرح کنید که به عنوان ضدتبلیغات ‏نتوانند به آسانی از آنها علیه شما استفاده کند. ‏فرمولی برای پیروزی تبلیغات:  مرحلة اول: پیش از هر چیز، باید افراد دشمن نسبت به جنگ، خسته و بیزار شده باشند. افراد دشمن ‏باید از محرومیتها،(27) خرابی و ویرانیها،(28) خونریزی(29) و غارتگری(30) خسته و بیزار شده باشند.  مرحلة دوم: سرخوردگی ایجاد شده در افراد دشمن، به ناامیدی تبدیل شود. ناامیدی باعث می شود که ‏پیروزی برای افراد دشمن غیرممکن تلقی شود. از طرف دیگر، می تواند این اعتقاد را در رهبران دشمن ‏ایجاد کند که ادامة جنگ، کار احمقانه ای است ، لذا باعث می شود که آنان با همفکران خود مشورت ‏کنند یا این که موجب اختلاف و تفرقه در میان رهبران شود؛ به گونه ای که ممکن است رهبران به طور ‏انفرادی و خودمختارانه به جنگ ادامه دهند.  ‏ مرحلة سوم: به گونه ای راه چاره و رهایی از ناامیدی را برای مردم و سربازان در نظر بگیریم . برای مثال: ‏صلح شرافتمندانه و قابل احترام، و اطمینان دادن به عدم تلافی و تبعیض به افراد دشمن در صورت ‏تسلیم شدن، می تواند راه حلی برای رهایی از بن بست ناامیدی ایجاد شده در سربازان تلقی شود؛ ‏به گونه ای که سربازان تسلیم شدن را بهتر از ادامة جنگ بدانند.  مرحلة چهارم: باید توجه داشت که هنگام ارائه پیشنهاد صلح شرافتمندانه به عنوان جایگزینی برای ‏ناامیدی سربازان، این مساله تذکر داده شود که در غیر این صورت «عواقب و مسؤولیت ادامة جنگ به ‏عهدة دولت دشمن است». در این هنگام، رهبران دشمن ، خود را به طور غیرمنتظرانه، در برابر تسلیم ‏شدن و دست کشیدن از جنگ می بینند؛ بدون این که مزیتی برای آنان داشته باشد. از طرف دیگر، مردم ‏نیز برای تسلیم شدن آنان را تحت فشار قرار می دهند؛ هرچند در این قانون، می تواند استثنائاتی وجود ‏داشته باشد. ‏جنگ روانی در تئوری:  تعریف، مفاهیم و تقسیم بندیها:اصطلاح جنگ روانی که معادلی برای ‏Psychological Warfare‏ است، ‏اغلب مترادف واژه هایی نظیر جنگ اعصاب، تبلیغات سیاسی، ارتباطات بین المللی و نظایر اینها به کار ‏می رود. کاملترین و پسندیده ترین تعریف، تعریفی است که توسط جزوة آموزشی ارتش امریکا ارائه شده ‏است.  ‏«استفادة دقیق و طراحی شده از تبلیغات و سایر امکانات، به منظور تاثیرگذاری بر افکار، احساسات و ‏تمایلات گروه های دوست، دشمن و بی طرف، برای دستیابی به هدفها و مقاصد اصلی اجزای این تعریف ‏را از پدیده های مشابه متمایز می کند.»  ‏ منظور از «استفادة دقیق و طراحی شده» آن است که اولاً، جنگ روانی یک حرکت عاملانه است؛ یعنی ‏اگر بر اثر انجام یک مانور نظامی، به طور تصادفی تاثیر روانی بر دشمن حاصل شود، جنگ روانی انجام ‏نشده است؛ بلکه جنگ روانی، زمانی است که هدف از انجام مانور یا حداقل یکی از هدفهای اصلی آن، ‏ایجاد چنان تاثیری باشد. ثانیاً، جنگ روانی یک فرایند حساب شده و برنامه ریزی شده است و با اقدامات ‏حساب نشده و سلیقه ای، نمی توان جنگ روانی راه انداخت.  همان طور که در بخش اول ذکر شد، تبلیغات ، مهمترین و اصلیترین ابزاری است که در خدمت جنگ ‏روانی قرار دارد؛ اما تنها ابزار مورد استفادة جنگ روانی نیست، بلکه ابزارهای دیگر نظیر حریم اقتصادی، ‏مانورهای نظامی ، حرکتهای دیپلماتیک و را نیز می توان به کار برد. از جمله مشهورترین نمونه های به ‏کارگیری امکانات عملی در جنگ روانی، قضیه است که به نام کودتای تبلیغات موفق امریکاییها معروف ‏شد. در این حادثه، آنها موفق شدند با استفاده از چند فروند هواپیمای ترابری نیروی هوایی، مسلمانان ‏مشتاق سفر حج را که در فرودگاه بیروت، آواره و سرگردان شده بودند، به عربستان منتقل کنند و از ‏رهگذر این اقدام، به میزان زیادی، چهرة منفور خود را در خاورمیانه تطهیر کنند؛ تا آن جا که زوار انتقال ‏داده شده از بیروت، به محض رسیدن به جده، برای سلامت امریکا مراسم دعا برگزار کردند.  ‏ جوهرة فرایند جنگ روانی، مسالة تاثیرگذاری روانی است . این تاثیر، بسته به نوع رفتار سوء و منافع ‏عامل جنگ روانی، متغیر است . اگر رفتار، مخالف منافع او است، تضعیف، اگر خنثی است، در جهت ‏منافع و هدایت، و اگر همسو است، باید تقویت شود.  برای تغییر رفتار، دو روش کلی وجود دارد؛ یکی برخورد مستقیم و فیزیکی است و دیگری برخورد ‏غیرمستقیم ، که در این جنگ روانی، کاربردی فراوان دارد.  جنگ روانی، یکی از ابزارهای قدرت ملی است که در دنیای امروز ، در کنار دیگر ابزارهای قدرت، نظیر ‏اقتصاد و سیاست می نشیند.  در یک جمع بندی مختصر، می توان گفت که: ماهیت جنگ روانی، عبارت است از تاثیرگذاری بر رفتار، از ‏طریق نفوذ در افکار، احساسات و تمایلات. آنچه که این نوع تاثیرگذاری را از سایر اقدامات مشابه متمایز ‏می کند، شکل برنامه ریزی شده و سیستماتیک آن، و کارکرد آن است که در آن به عنوان یکی از ‏اهرمهای قدرت ملی انتظار دارند.  تقسیم بندی جنگ روانی با توجه به معیارهای مختلف، به شرح زیر است: ‏‏1-تقسیم بندی جنگ روانی از لحاظ فنی:  الف ـ جنگ روانی استراتژیک، جزئی از استراتژی بوده یا با آن تطبیق داده می شود.  ب ـ جنگ روانی تاکتیکی که در مقابل نظامیان و غیرنظامیان مستقر در منطقة رزمی صحنة عملیات، ‏انجام شده و در جهت پشتیبانی مستقیم از عملیات رزمی به کار می رود.  ج ـ جنگ روانی تحکیمی که در مقابل مردمی انجام می شود که در مناطق پشت جبهة کشورهای ‏درگیر در جنگ قرار دارند و هدف از آن، زمینه سازی عملیات نظامی و فراهم کردن حداکثر همکاری ‏عمومی است. ‏‏2-تقسیم بندی جنگ روانی از نظر روشهای اجرایی:  الف ـ جنگ روانی آشکار که حکومت اجرا کننده، به طور رسمی آن را به نام خود اعلام می کند یا این که ‏می توان آن را به حکومت مشخصی نسبت داد و مهمترین ابزار آن، تبلیغات سفید است.  ب ـ جنگ روانی مخفی، به شیوه ای اجرا می شود که حکومت مسؤول آن معلوم نشود یا اگر هم معلوم ‏شود، بتواند از خود سلب مسؤولیت کند. مهمترین ابزار آن، تبلیغات سیاه است. هر یک از انواع جنگهای ‏روانی یاد شده، مقدورات و محدودیتهایی دارد که از عهدة بحث ما خارج است. ‏تاریخچة جنگ روانی:  ‏«پل لاین برگ» سابقة تاریخی جنگ روانی را به 1245 پیش از میلاد می رساند. زمانی که سرداری به ‏نام «گیدتون» در نبرد علیه «مدیانها» با استفاده از شگردهای جنگ روانی، سپاه سه هزار نفره را در ‏ذهن دشمن، سپاه سی هزار نفره وانمود کرد؛ بدین صورت که به دست هر نفر سرباز، یک مشعل می ‏دادند. از دیگر موارد معروف، جنگ «تروا» است که «اگاممنون»(31) سردار یونانی، برای تسخیر شهر ‏‏«تروا» به کار برد و از یک اسب چوبی استفاده کرد و موفق شد.  از جمله جالبترین نمونه های تاریخی جنگ روانی را می توان در جنگهای صدر اسلام یافت. پیامبر اکرم ‏‏(ص) ، همواره مبتکر بهترین شیوه های جنگ روانی در دو بعد تقویت روحیة رزمندگان اسلام و تضعیف ‏روحیة دشمنان بوده اند؛ مانند شب فتح مکه با روشن کردن آتش در نقاط مختلف، که توهم رو به رو ‏شدن با سپاه عظیم را در ذهن مکیان ایجاد کرد یا فرستادن دسته هایی از رزمندگان مسلمان برای ‏انجام عملیات پراکنده و ایذایی به سرحدات روم و رژه بردن سپاهیان مسلمان از جلو دیدگان ابوسفیان، ‏که هر یک به عنوان یکی از بهترین تاکتیکهای جنگ روانی است.  در جنگ صفین، شاهد کاربرد یکی از مکارانه ترین ترفندهای جنگ روانی هستیم. مغز متفکر سپاه ‏شام، عمروبن عاص، توانست در دو مقطع اساسی از جنگ صفین، که لشکر معاویه دچار بحران روحی و ‏آشفتگی شده بود، با به کارگیری حیله های روانی، نیروهای خود را از مهلکه نجات دهد. مقطع اول، ‏شهادت «عمار یاسر» بود. نیروهای یمنی که در خدمت سپاه معاویه بودند، ضمن آگاهی از سخن پیامبر ‏‏(ص) درباره عمار یاسر، برآشفته شدند و شروع به تمرد کردند.  ‏ در این حال، عمروعاص با مطرح کردن این شعار انحرافی که عمار یاسر را کسی کشته که او را به میدان ‏جنگ آورده است، توانست آرامش روحی را به لشکریان بازگرداند. مقطع دوم، زمانی بود که سپاه شام ‏در آستانة شکست قرار گرفت و هر آن، امکان تسخیر چادر فرماندهی شامیان توسط سپاه حضرت ‏علی(ع) می رفت. عمروعاص پیشنهاد کرد که قرآنها را بر سر نیزه کنید و فریاد بزنید که ما هم مثل شما ‏مسلمانیم و داور بین ما و شما، قرآن است. این حیله مؤثر افتاد و تعداد زیادی از افراد خام اندیش سپاه ‏حضرت علی(ع) را فریفت، و کار تا بدان جا بالا گرفت که خطر فروپاشیدن سپاه اسلام می رفت. عاقبت ‏کار همان شد که شرحش در متون تاریخی رفته است. ‏دکترین و کاربردهای معاصر جنگ روانی:  کشورهای درگیر در جنگ جهانی اول، با واژه ای به نام جنگ روانی آشنا نبوده اند. رواج اصطلاح جنگ ‏روانی، معلول عوامل مختلفی است . بخشی از آن را می توان نتیجة توسعة سریع فعالیت روانشناسان ‏و دیگر علمای علوم انسانی در آلمان، امریکا و دیگر کشورهای غربی و تلاش آنها در جهت نشان دادن ‏مهارتشان در دفاع ملی دانست.  در زیر، به کاربرد جنگ روانی در سه کشور آلمان، انگلستان و امریکا می پردازیم: ‏آلمان:  ‏«گوبلز» با آگاهی از خطرها و پیامدهای عظیم جنگی و مدت طولانی آن، ماشین تبلیغاتی رایش سوم را ‏در مسیر رهبری جنگ هیتلر در دو بعد داخلی و خارجی به کار برد.  در بعد داخلی، استماع برنامه های فرستندة خارجیان را برای همه ممنوع کرد و تخلف از این امر، ‏مستوجب عقوبت و جریمه شناخته شد. برای پر کردن خلا ناشی از حذف اخبار و اطلاعات، دستور داد ‏که انواع دستپختهای آشپزخانة تبلیغات ناسیونال سوسیالیستی را به عنوان رپرتاژ و تفسیر و خبر به ‏خورد مردم دهند. جهت گیری مجموعة این خوراکیهای تبلیغاتی، علیه رهبران نظامی و کشورهای ‏قدرتهای دشمن بود.  ‏ در بعد خارجی، چنان برنامه ریزی شده بود که ذهن مردم سرزمینهای اشغال شده، از قبل و بتدریج از ‏طریق فرستنده های رادیویی آمریکا، برای اشغال کشورشان آماده شود. طرز کار بدین شکل بود که: در ‏درجة اول باید حال و هوای دوستانه ای خلق شده و آلمان همسایة خوبی معرفی شود. در مرحلة دوم، ‏ضمن این که به دوستی پابرجای دو ملت ارج نهاده می شود، باید رژیم آن مملکت نیز با یک روند فزاینده ‏و بتدریج مورد انتقاد قرار گیرد و سرانجام در مرحلة سوم است که باید تهدید به اشغال و تسخیر نظامی، ‏با تمام قدرت انجام شود و به صورت خشن، پیامدهای ناگوار عدم اطاعت، گوشزد و بر این نکته تاکید ‏شود که اگر یک ملت خوب، برای سرنگونی یک حکومت ناصالح قیام نکند، آن گاه چاره ای نیست جز آن ‏که ارتش آلمان این امر را به انجام رساند. البته دسته های ارتش آلمان به جای استفاده از توپ و تفنگ، ‏با موزیک و گل وارد می شوند. در مرحلة آخر باید هر صدای مخالف و آشوبگری خاموش شود. سپس ‏رادیو و سایر منابع حیاتی و سازمانهای حکومتی ، به تصرف در آید و از همة امکانات، برای برقراری نظم و ‏آرامش بهره گیری شود. ‏بریتانیا «انگلستان»:  جنگ روانی بریتانیاییها، (جبهة مخالف آلمان) از سه طریق اجرا می شد: اول از طریق کمیتة اجرایی ‏جنگ سیاسی که یک سازمان مخفی برای تبلیغ در کشورهای اشغال شده توسط دشمن بود. دوم، از ‏طریق وزارت اطلاعات که با عامة مردم انگلیس و متحدین آن و نیز کشورهای بی طرف در ارتباط بود. ‏سوم، از طریق بخش ماورایی «بی. بی. سی» که با دریافت راهنمایی از دو طریق فوق الذکر، اقدام به ‏ارسال خبر به تمام کشورها می کرد. در نزد بریتانیاییها، جنگ روانی به عنوان یک وسیلة نظامی ‏شناخته و پذیرفته شده بود که از لحاظ اعتبار ، قدرت و مسؤولیتها، با بخشهای نظامی، اقتصادی و ‏دیپلماتیک جنگ مدرن شریک است. ‏امریکا:  کشوری است که بیش از همه، در شکل گیری جنگ روانی نوین، سهیم است. امریکا در جنگ دوم ‏جهانی، به طور عمده از طریق ادارة اطلاعات جنگی و بخش جنگ روانی در ستاد عالی و هیاتهای ‏اعزامی متفقین، درگیر برنامة گستردة جنگ روانی شده بود.  با ورود به سال 1950 و عمده جلوه گر شدن خطر کمونیسم و در راس آن شوروی برای غرب، تخصیص ‏‏121 میلیون دلار برای اجرای «مبارزة حقیقت» در برابر کمونیزم، به «ترومن» پیشنهاد شد.  جنگ روانی در آمریکا به عملیات روانی «‏PSY.OP.S‏» تغییر نام داد. عملیات روانی شامل طراحی و ‏هدایت اقدامهای سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک علیه دشمن متخاصم، بی طرف و دوست شد.  در ژوئن 1951 «شورای استراتژی روانی» شکل گرفت که ماموریت آن عبارت بود از طراحی راه حلهای ‏روانی درازمدت برای مسائل مردم و کمک به تاثیرگذاری بر عقاید، مواضع و رفتارها در خارج از کشور، در ‏جهت حمایت از هدفهای ملی.  در 1953 به دستور «آیزنهاور» کمیته ای به سرپرستی «جکسون» تشکیل شده و اعلام کرد که: شورای ‏استراتژی روانی موجود ، پاسخگوی نیاز حقیقی نیست و باید منحل شود. بعدها آژانس اطلاعاتی آمریکا ‏‏(‏USIA‏) تشکیل شد که رسالت اصلی آن چنین تعیین شد: «باید با استفاده از روشهای ارتباطی، ‏گواهیها و شواهدی از دیگر ملل به دست آوریم مبنی براین که هدفها و سیاستهای آمریکا همانند آرزوی ‏قانونی آنان در مورد آزادی یا ترقی و صلح بوده و این آرزوها را رشد می دهد.»  همزمان با این اقدامات، شورای روانی منحل شد و جای آن شورای هماهنگی عملیات «‏OCB‏» تشکیل ‏شد، که کار آن ضمن در نظر گرفتن عوامل روانی، هماهنگ کردن سیاست خارجی آمریکا در تمام جنبه ‏های سیاسی ـ اقتصادی، بود. برداشت امریکاییها از جنگ روانی، باعث شد که این واژه در کشورهای ‏متفق پذیرفته شود.  به طور خلاصه، در جمع بندی آنچه تاکنون تحت عنوان دکترنیها و کاربردهای معاصر آمد، ویژگیهای زیر، ‏جنگ روانی نوین را از فعالیتهای تبلیغاتی گذشته متمایز می کند:  ‏1-جنگ روانی در نتیجة پیشرفتهای تکنولوژیک، برد فعالیتهای تبلیغی فعلی را بشدت افزایش داده و ‏جمعیتهای عظیمی را مورد خطاب قرار می دهد.  ‏2-جنگ روانی نوین، همان طوری که اشاره شد، یک فرایند سیستمایتک و برنامه ریزی شده است.  ‏3-پیشرفت سریع تکنیکهای افکار سنجی و بررسی آرا و عقاید عمومی، باعث شده است که تبلیغاتچی ‏ها بمراتب شناخته بیشتری از هدف (مردم) پیدا کنند.  ‏4-از همه مهمتر، جنگ روانی، عامل قدرتی است در کنار دیگر عوامل قدرت (نظامی، سیاسی و ‏اقتصادی) و اهرمی است در دست دولتها در صحنة رقابتهای بین المللی. ‏جنگ روانی در سیاست بین الملل:  علت اهمیت یافتن جنگ روانی و تبلیغات را در سیاست بین الملل، در درجة اول باید در افزایش بی ‏سابقة مردم در شکل گیری سیاستهای داخل و خارجی کشورها جستجو کرد. زمانی لویی چهاردهم ‏ادعا می کرد: «که دولت، خود من هستم!» اما امروزه به دلیل تخصصی و پیچیده شدن جامعه و ظهور ‏اقشار قدرتمند از یک سو و توسعة شدید وسایل ارتباط جمعی و ارتباطات بین الملل از سوی دیگر، کمتر ‏کشوری می تواند بدون در اختیار گرفتن افکار عمومی داخلی و خارجی، هدفهای سیاسی خود را پیش ‏ببرد.   برای درک بهتر از فرایند پیچیدة تاثیرگذاری روانی در سطح بین المللی، بی مناسب نیست مدلی را که ‏‏«هالستی» در کتاب خود (سیاست بین المللی) ارائه می دهد، ذکر کنیم:   ‏«با همة تلاشی که بشر امروز برای کاستن از نقش انسان و افزایش نقش ماشین در صحنه های نبرد ‏انجام می دهد، هنوز این انسان است که در پیروزی یا شکست، نقش محوری را ایفا می کند. هنوز ‏برای به اسارت در آوردن و مجبور به تسلیم کردن یک واحد نظامی، باید نیروهای انسانی آن را قانع یا ‏وادار به تسلیم کنند و هنوز اگر واحدی با پیشرفته ترین سلاحها، فاقد روحیة جنگی باشد، کارایی ‏چندانی ندارد.» نمونة آن، مقابلة بسیجیان جان بر کف ما با ارتش کاملاً مسلح عراق بود. همگی ما ‏حماسة جاویدان نوجوان سیزده سالة شهید «حسین فهمیده» را شنیده ایم. می دانیم که مدرنترین و ‏مجهزترین سلاحها و زبده ترین افسران کار آمزمودة عراق، از شنیدن صدای لرکه جان بر کفان کهکیلویه و ‏بویر احمد، وحشتزده بودند. یکی از افسران عالی رتبة عراق، که در والفجر هشت به اسارت نیروهای ‏این استان درآمد، هنگام مصاحبه گفت ، صدایی از سپاه ایران در این عملیات شنیده شد که ما ‏احساس کردیم ایران به سلاح جدیدی دست یافت.   این واقعیتها هرچند محدود، بخوبی نشاندهندة اهمیتی است که عامل روحی و روانی در توان نظامی ‏ایفا می کند. ‏منبع از اینترنت با تایپ فارسی  نقش و تاثیر تبلیغات درجنگ روانی در قسمت کادر موتور جوستجوگر ‏   پاورقی ها   ‏(1) ‏propaganda an Moral‏   ‏(2)‏Propagandist‏   ‏(3)‏Propagandist‏   ‏(4)‏Fifth Column‏   ‏(5)‏Tourists‏   ‏(6)‏Monitoring‏   ‏(7)‏Sentiment‏   ‏(8)‏Truth‏   ‏(9)‏Act quickly‏   ‏(10  نوشته شده در روزشنبه  توسط محمدمحجوب زاده