بررسي روشها و شيوه هاي تبليغ در آيات قرآن و سيره معصومين (عليهم السلام)
چکيده
تبليغ از ابعاد ارتباطي و روانشناختي، در شيوه ها و روشهاي تاثيرگذاري بر مخاطب، از دو حوزه ارتباطات و روان شناسي بهره مي گيرد. بررسي شيوه ها و روش هاي تبليغ در قرآن و سيره ائمه معصومين عليهم السلام، علاوه بر تعيين چهارچوب هنجارهاي اخلاقي که جز از طريق وحي ميسر نمي باشد، مي تواند شيوه ها و روشهاي جديدي متناسب با اين کار را ارائه دهد.
مقدمه
رساندن محتواي وحي و پيام به مخاطبان از اولين ضروتها و وظايف پيامبران الهي بعد از دريافت وحي توسط انان بوده است چرا که هدف از نزول وحي رساندن ان به کاملترين شکل ممکن به مردم بوده است تا براي انها قابل فهم و استفاده باشد بنابراين پيامبران الهي از بهترين شيوه ها و ابزار ممکن براي اين کار استفاده مي کردند. تا پيام را به مخطبان منتقل کنند
تبليغ و دعوت به اسلام و به طور کلي به اديان و خوبي ها نياز به بکارگيري شيوه هاي تبليغ دارد که بايد متناسب با اهداف و محتواي آن باشد بنابراين از هر روشي هر چند موثر نمي توان براي تبليغ اسلام استفاده کرد.
در قران و سيره معصومين عليهم السلام روشها و شيوه هايي براي تبليغ با توجه به اصل و مهم بودن اين وظيفه بيان شده است تا پيام و محتواي ان به مخاطبان به کامل ترين شکل ممکن منتقل شود و در اين مقاله سعي شده است که قسمتي از اين روشها و شيوه ها با توجه به آيات و سيره معصومين عليهم السلام بيان و مورد بررسي قرار بگيرد.
تبيين تبليغ به عنوان ارتباط متقاعدگرانه
اصطلاح ارتباط متقاعدگرانه(persuasion communication) را مي توان شامل طرح هر پيامي دانست که به قصد شکل دادن، تقويت يا تغيير پاسخهاي شناختي عاطفي ورفتاري ديگران طراحي شده باشد، و به بياني ديگر شامل هر گونه ارتباطي است که به منظور تاثيرگذاري بر ديگري تنظيم شده باشد بدين ترتيب اصطلاح متقاعدگرانه را صفت هر ارتباطي مي توان شمرد که با هدف نفوذ و تاثيرگذاري طراحي شده باشد.(حکيم ارا، 1374ص،6)
تبليغ، به عنوانه ارتباط
ارتباط به منظور تاثيرگذاري کليد فهم تبليغ به عنوان ارتباط متقاعدگرانه است. انچه در جريان ارتباط مطرح مي شود اطلاعات است، اطلاعات سازمان يافته اي که تحت عنوان پيام در قالب يکي از اشکال ارتباط کلامي يا غير کلامي تعريف مي شود. تصور ارتباط بدون انتقال اطلاعات ناممکن است.
در چهارچوب ارتباطات رسانه اي موضوع اطلاعاتي که در پيام مطرح مي شود تعيين کننده حوزه موضوعي تبليغ است. مهم ترين حوزه هاي موضوعي تبليغ شامل دين ، سياست، بازرگاني است نکته مهم اين است که به طرح مباني نظري تبليغ مي رسد موضوع عنصر درجه دوم خواهد بود.
اصطلاح ارتباطات رسانه اي به سرعت عنصر رسانه و سپس منبع و مخاطب را پيش رو قرار مي دهد، عناصري که بدون حضور انها ارتباطي تحقق نمي يابد. منبع پيام و مخاطب سه عنصر اصلي اند که از ديرباز و پيش از ظهور رسانه هاي نوين به عنوان عوامل يا متغيرهاي مهم و موثر بر ارتباط متقاعدگرانه مطرح بوده اند و بعدها در مدلهاي ازتباطي در علوم اجتماعي به انها توجه شده است.
با مطرح شدن عناصر ارتباط در قلمرو تبليغ هر گونه کوشش براي طرح مباني نظري ان به ناچار به حوزه مطالعاتي ارتباطات کشيده مي شود.
اين بيان که ارتباط ماهيتي متقاعد گرايانه دارد (لستر،1999) ان را به قلمرو روان شناسي کشانده، تبليغ را به عنوان کوششي به منظور نفوذ و تاثيرگذاري بر مردم معرفي مي کند. نفوذ و تاثير گذاري بدون برقراري ارتباط تحقق نمي يابد. اصطلاح نفوذ، در چهارچوب مفهوم روان شناختي ان به مفهوم تقلايي براي تغيير دادن افکار يا رفتار ديگري است که با قصد قلبي انجام مي شود. مبلغ با توسل به راههاي مختلف از طريق دستکاري و تغيير در شناخت ( طرح اطلاعات و استدلال )، برانگيختن عواطف، (تحريک احساس و هيجان)، به نمايش گذاردن رفتار ( با توسل به شيوه هاي شرطي سازي يا يادگيري مشاهده اي) و يا ملغمه اي از هر سه مي کوشد با نفود و تاثيرگذاري بر مردم انان را به موضع گيري فکري يا انجام رفتارهايي فراخواند.
با ورود مباحث نگرشها ومتقاعدسازي به حوزه مطالعات ارتباطي، پاره اي از صاحب نظران کوشيده اند تا تعريف مستقلي از ارتباط متقاعد گرانه به دست دهند. در يک جمع بندي ارتباط متقاعدگرانه بدين گونه تعريف مي شود: کوششي اگاهانه و فعال به منظور تغيير نگرش باورها يا رفتار ادمي که از طريق ارسال پيامي انجام مي شود که به همين منظور طراحي شده است.
در يک جمع بندي تبليغ از جنبه ارتباطي ، شامل انتقال اطلاعات سازمان يافته در قالب پيام و رسانه است و از جنبه روان شناختي، شامل کوشش منيع براي تغيير نگرش ومتقاعد کردن مردم(مخاطب) مي باشد.بدين گونه مطالعه تبليغ افزون بر حوزه ارتباطات به دامن روان شناسي نيز کشيده شده و در کنار هم به عنوان خاستگاههاي عمده اي مطرح مي شوند که ابشخور مهم نظريه ها مدلها و راهبردهاي تبليع هستند به اين ترتيب تبليغ را به عنوان حوزه مطالعه ميان رشته اي مي توان معرفي کرد که به ويژه از مباني نظري مدلها و دستاوردهاي دو حوزه علمي ارتباطات و روان شناسي اجتماعي بهره مي گيرد.(خندان،1374 ؛ همايون،1374)
بدين ترتيب تبليغ به عنوان پديده اجتماعي و صرف نظر از موضوعي که دنبال مي کند مقوله اي دو تباري است که هر کوشش پژوهشي براي فهم و تبيين ان پژوهشگر را از يک سو ناگزير از اشنايي با مباحث حوزه ارتباطات کرده از سوي ديگر به خاطر نقش نگرشها در شکل دهي به رفتار اجتماعي وي را ناگزير از مطالعه مفاهيم و فرايندهايي مي کند که بيش از 75 سال است که در شاخه مهمي از روان شناسي به نام روانشناسي اجتماعي بررسي مي شود.
عوامل اصلي ارتباط
1- ارتباط
گرنبر ارتباط را به منزله کنش متقابل اجتماعي از طريق پيام تعبير مي کند پيامهايي که مي تواند رسما رمز نهاده نمادين يا به صورت رويدادهاي نمونه اي از جنبه هاي مشترک يک فرهنگ باشد. يکي از تعاريف ارتباط که بيشتر از ان استفاده شده چنين است انتقال اگاهيها نظريات عواطف مهارتها و غيره با استفاده از نمادها ( واژه ها تصاوير شماها نمودارها و غيره) و عمل يا فرانيد انتقال معمولا ارتباط ناميده مي شود.(برلسون و استاينر)
2-زبان
کرچ و ديگر پژوهشگران بر اين عقيده اند که هر چه درباره اهميت زبان در امور بشري گفته شود در واقع مبالغه نخواهد بود. انها سه عملکرد عمده براي زبان قائل هستند: 1- زبان ناقل اصلي و اوليه ارتباط است 2- زبان بازتاب شخصيت فرد و فرهنگ جامعه است و به نوبه خود در امر شکل دادن به شخصيت و فرهنگ ياري مي کند 3- زبان رشد و انتقال فرهنگ تداوم جوامع و کارکرد و کنترل موثر گروههاي اجتماعي را ميسر مي کند.
3- نماد
نماد چيزي است که به عمد و سنجيده براي نماياندن و جايگزيني چيري ديگر به کار رود هر چه که نماد به جاي ان نشيند همان چيزي است که گروه اجتماعي اذعان مي کند که نماد به جايش نشسته يعني مورد مراجعه وجود ندارد.
فاصله عظيمي که انسان را از ديگر اشکال حيواني هستي جدا مي کند اين است که تنها انسان در فعل و انفعال نمادين شرکت دارد ديگر ان که انسان خود نمادهاي مورد استفاده خوئيش را مي افريند وقتي نمادهايي که انسانها در ارتباط به کار مي برند ( اواها واژه هاي نوشتاري اداها و ژستها و غيره) فراتر از حد بهنجار معاني مشترک رسيده و پاسخهاي همسان يا تقريبا همساني را هم از فرستنده و هم از گيرنده اتخاذ کنند چنين نمادهاي را نمادهاي دلالت گر مي خوانند. پس نمادها واحدهاي اصلي نظامهاي ارتباطي به شمار مي ايند که مي توانندکلامي ( همچون واژه گويشي) ترسيمي – تصويري ( مانند واژه نوشتاري) يا نموداري – نمايشي ( مثل پرچم نشان ويژه و غيره) باشند.
4- فرستنده – گيرنده
مدل اصلي درک فرايند ارتباط انگاه لاسول است در مورد اينکه چه کسي چه چيزي را در چه مجراي ارتباطي به که با چه تاثيري مي گويد؟ ( منبع، پيام، مجرا، گيرنده، تاثير). در اين مبحث ما با چه کسي و به که (بازيگران ارتباط) سروکار داريم. بر طبق سنت اين زمينه مطالعه به نامهاي تجزيه و تحليل کنترل ( چه کسي) و تجزيه و تحليل مخاطب( به که) معروف شده است.
شماري از عناوين يا القاب براي توصيف اين رابطه فرض و در نظر گرفته شده که از ميان انها و با ترکيبات مختلف مي توان از اين موارد ياد کرد
( انگيختار) ( واکنش – پاسخ)
فرستنده گيرنده
رمزگذار رمز گشا
منبع- مبدا مقصد
بازيگر تماشگر
ارتباطرگر ارتباط گير
تمامي موارد بالا منجر به اين تصور کلي مي شود که براي داشتن ارتباط باسد دو فاعل يا بيشتر در کار باشند و پيام بايد فرستاده و نيز ناگزير دريافت شود.
5- پيام
غالبا پيام به شکلي قابل تعويض با محتوا مورد استفاده قرار مي گيرد اما در حيطه ارتباط اين دو يکي نيستند. محتوا يک جنبه از پيام است. برلو سه عامل پيامي عمده را بر مي شمارد: 1- رمز پيام 2- محتواي پيام 3- طرز عمل پيام. رمز پيام مربوط به شيوه اي است که طي ان نمادها ساخته شده اند. محتوا راجع به گزينش مواد براي بيان منظور و طرز عمل مربوط به طريقي است که طي ان پيام ارائه مي شود که عبارت از بسامد زيادت تاکيد و غيره است. بعد ديگر پيام فعاليتهاي پيام سازي ( همچون طول يا ديرش) و فعاليتهاي رسيدگي و اداره پيام است.
پس پيام مجموعه اي از نمادها( اغلب اوقات زبان) در انتقال معني از فرستنده به گيرنده است.
6- پارازيت ارتباط
هر در مجراي ارتباط رسمي و غير رسمي در معرض پارازيت است که محدود کننده نهايي انتقال موثر پيام است. پارازيت ارتباط بر دو نوع عمده تقسيم مي شود پارازيت مجرا( حامل) و پارازيت معنايي. در هر دو مورد نتيجه پارازيت يکي است که همانا از دست رفتن معني در طول انتقال پيام است
7- مجرا (حامل) ارتباط
مجراي ارتباط رسانه اي است که براي انتقال پيام به کار مي رود مجراي ارتباط مسير يا وسيله اي است که پيام با استفاده از ان بين فرستنده و گيرنده طي طريق مي کند.
روش ها و شيوه هاي اثرگذار در تبليغ
1- روش نفي و اثبات
يکي از روش هاي تبليغات روش نفي و اثبات است در اين روش مبلغ سعي مي کند همه شيوه هاي مشابه و پيام هاي رقيب را نفي و شيوه و پيام مطلوب خود را اثبات کند. نکته قابل توجه در اين جا دقت در تمايز روش و نفي و اثبات و روش استدالات است در روش نفي و اثبات همه پيام هاي رقيب زمينه اثبات پيام مطلوب است. در حالي که در روش استدلالي از اصول منطق براي اثبات پيام مطلوب استفاده مي شود هر چند ممکن است اثبات پيام مطلوب خود نافي همه پيام هاي رقيب باشد به عبارت ديگر در روش نفي و اثبات نخست کار نفي پيام هاي رقيب صورت مي گيرد تا زمينه رواين براي اثبات پيام مطلوب پديدار شود حتي اگر منطق قوي و نيرومندي براي اثبات ان وجود نداشته باشد
ترکيب روش نفي و اثبات و روش استدلالي روش متقاعد کننده اي را به وجود مي اورد که ماهيت ارشادي دارد. .( اصغر کيا،سعيدي،1383 ص،74)
2- روش شرطي
نظريات پاولوف ، اساس يکي از رايج ترين و در عين حال خطرناک ترين روش هاي تبليغاتي است که ان را روش شرطي مي ناميم. در اين روش پيام به يک عامل نامربوط مشروط شده، به وسيله شرط نامربوط در جامعه تنفيذ مي شود.
3- روش طرح ناگهاني
بسته به نوع موضوع پيام و زمينه اجتماعي ان از روش طرح ناگهاني استفاده مي شود. براي استفاده از روش طرح ناگهاني در تبليغات سعي ميشود زمينه طرح مورد علاقه و توجه شديد مخاطب باشد. گاهي اوقات براي استفاده از اين روش شيوه هاي ابتکاري به کار مي رود البته بايد توجه داشت که استفاده از روش طرح ناگهاني داراي محدوديت است و اگر مرتب و پي در پي صورت پذيرد کاربرد اختصاصي اش را از دست مي دهد.
4- روش استدالي
همان طور که روش تبليغات شرطي را خطرناکترين روش تبليغاتي ناميده ايم اين روش را بايد بهترين و مفيدترين روش تبليغات ناميد، زيرا اساس اين روش را تعقل و تفکر تشکيل مي دهد. تبليغات استدلالي سبب رشد جامعه و ارتقاي سطح فرهنگ ملي مي شود. اين روش دو شرط مهم را لازم دارد نخست آرايش سطح دانش عمومي و کاهش بيسوادي و رشد فرهنگ چشمي و گوشي، دوم حقانيت پيامي که تبليغ مي شود
5- روش شبه استقلال
مقصود از شبه استقلال مجموعه اي از روش هاي تبليغي است که مبلغ براي فريب افکار عمومي در جهت هدف هاي خود به کار مي گيرد. بي ترديد اين روش ها يا بهتر بگوييم اين ترفندهاي تبليغي نکوهيده و بسيار خطرناک اند.(اصغر کيا،سعيدي،1383 ص،76)
تکنيکهاي تبليغات
تکنيک ها يا فنون تبليغات شيوه هايي هستندکه تبليغات گر براي تحت تاثير قرار دادن افراد بکار مي برد. اين شيوه ها متفاوت است و هر کدام در شرايط خاصي کاربرد دارد تبليغات در خلا وجود ندارد، هرشيوه اي ممکن است در يکجا موفق و در جاي ديگر ناموفق باشد و اين به شرايط تبليغ بستگي دارد برخي از اين شرايط و خصايص عبارتند از سنتها اداب و رسوم که حاوي ارزوها و خواسته ها و علايق مردم است . ميزان اگاهي، فهم و شعور اجتماعي نوع و ميزان اطلاعات و معلوماتي که افراد از قبل دارند و تبليغات رقيب که روي افراد اعمال مي شود. اين جزئي از مجموعه شرايط اجتماعي است که تبليغات در ان عمل مي کند وبا توجه به انهاست که شيوه ها و فنون خود را انتخاب مي کند.
فنون تبليغات را ميتوان به سه دسته تقسيم کرد:
الف- حثيت و اعتبار
تبليغاتگر تبليغات خود را با چيزهايي همبسته مي کند که براي مردمي که مي خواهد انها را تحت نفود بگيرد عزيز است و بدان احترام مي گذارند و انها را پذيرا هستند. تبليغات به ارزش هاي سنتي ارمان ها و هدفهايي که مردم مي خواهند بدان نائل شوند متوسل مي شود. تبليغات به طور صريح نه در لفافه به مردم مي گويد که انچه مي گويد در جهت خير و صلاح انهاست و انتظار دارد که مردم ان را بدون تامل بپذيرند.
1- روش اول توصيه و و سفارش است. توصيه شخص مورد علاقه مردم يا شخص مقتد و با نفوذ و يا کسي که کلامش نافذ است و براي مردم حجت است.
2- روش دوم در زمينه حيثيت وانمود کردن همسويي منافع تبليغابگر با منافع مردم است. در اينجا تبليغاتگر مي خواهد نشان دهد که با همان سبک و شيوه اي زندگي مي کند که مردم مي کنند و او يکي از خود انهاست و همان اعتقاداتي را دارد که مردم دارند و خلاصه تظاهر به شباهت و نزديکي با مردم مي کند.
3- روش سوم در اين زمينه توسل به گرايش مردم به دنباله روي است و اين که هميشه مي خواهد در اکثريت باشد يه در اقليت براي اين کار تبليغات مي گويد تمام مردم با ما هستند و از ما پشتيباني مي کنند.
روش چهارم، استفاده از کلمات و واژه هايي جاذب و پر طرفدار است مثل ازادي برابري، عدالت، رفاه و... اين کلمات که مردم دوست دارند بشوند و عکس العمل انها نسبت به اين واژه ها غالبا عاطفي است تا منطقي. .(اصغر کيا،سعيدي،1383 ص،165)
ب- تحريف
نوع دوم از فنون تبليغات تحريف است دنياي واقعيت ها براي تمام مردم يکسان نيست انچه ما ان را واقعي و تحريف نشده مي دانيم به تجربه هاي گذشته ما و خواسته هاي کنوني و اميدهاي اينده ما بستگي دارد. ما غالبا نظرات و برداشتهاي گروههايي را که با انها مخالفيم تحريف شده مي دانيم ظاهرا تا زماني که تناقضي در حرف هاي مبلغ نبينيم يا نقطه نظرهاي مخالف را نشنيده باشيم متوجه تحريف نمي شويم.
فنون تحريف طيف وسيعي از دروغ تا کتمان حقايق را در بر مي گييرد . تحريف مي تواند به شکل متهم کردن مخالفان باشد مي تواند تعريف از طرفداران خود و بزرگ کردن امتيازات انها باشد. به علاوه ممکن است تحريف در اطلاعات اماري باشد يا غير اماري به ويژه در عصر ما دستکاري امارها در تبليغات خيلي استفاده مي شود و چون غالب مردم هم از امار اطلاعات کمي دارند ممکن است به راحتي تحت تاثير قرار گيرند. شيوه هاي تحريف در اطلاعات غير اماري هم بسيار زياد است. مخدوش کردن اطلاعات ، حذف برخي از اطلاعات داده شده يکسويه و به سود مبلغ باشد. اين روش هاي مرسومي است که امروزه در مطبوعات در رسانه ها و تنظيم خبرها زياد ديده مي شود.
يکي از شيوه هاي تحريف پرت کردن حواس مخاطب و جلب توجه او به مسائل ديگر است به طوري که از موضوع اصي غفلت کند. همين طور ساده کردن بيش از حد مسائل پيچيده هم مي تواند يکي از شيوه هاي تحريف حقايق باشد. .(اصغر کيا،سعيدي،1383 ص،167)
ج- نا ايمني
نوع سوم از فنون تبليغات نا ايمني است. عکس العمل عاطفي مثل ترس نشان دهنده ناايمني است. متخصصان تبليغات در مواردي که افراد دستخوش ناايمني هستند مي دانند که انها نسبت به برخي از تبليغات بيشتر حساسند و اماده پذيرش ان هستند . گاهي حتي تبليغات به عمد افراد را دستخوش ناايمني مي کند تا بتواند از اين دستپاچگي و سردرگمي افراد بهره برداري کند. .(اصغر کيا،سعيدي،1383 ص،168)
واژه تبليغ در قرآن:
تبليغ و دعوت دو واژه اي هستند که درباره تبليغات اسلامي بکار رفته اند تبليغ بيشتر به ابلاغ احکام پيامها و دستورهاي الهي به مردم ناظر است که ا غلب توسط انبيا الهي صورت مي پذيرد به عبارت ديگر تبليغ اصالتا ماموريت پيامبران است چه انها واسطه ميان خدا و انسانها هستند. اين واژه در زبان عربي و بخصوص در لسان قرآن به معني فوق مذکور است از جمله در اين ايات:
1- يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته
" اي فرستاده ما انچه را از سوي پروردگارت فرو فرستاده شده ابلاغ کن که اگر چنين نکني اصلا رسالتش را ابلاغ نکرده اي"
2- ابلغکم رسالات ربي و انا لکم ناصح امين
" من رسالتهاي پروردگارم را به شما ابلاغ مي کنم و خير خواه و امين شما هستم"
3- و ما علي الرسول الا البلاغ المبين
"نيست بر فرستاده ما جز پيام رساني اشکار"
اما دعوت به معناي فرا خواندن بسوي حق و بلاش در جهت سوق دادن انسانها به طريق هدايت است. راغب اصفهاني در معناي دعا و دعوه مي گويدالدعا الي الشيي الحث علي قصده يعني خواندن به چيزي به معناي تشويق به رفتن بسوي انست" در تبليغ مبلغ پس ابلاغ پيام ماموريتش پايان مي پذيرد اما همين زمان کار دعوت اغاز مي شود .
دعوت ابلاغ و رساندن صرف تنها نيست بلکه عبارتست از سعي در فهماندن و اقناع مخاطبان از طريق عمل و گفتار و راهبري انسانها . شاهد اين موضوع ايه زير است که سخن حضرت نوح (ع) را بازگو مي نمايد:
رب اني دعوت قومي ليلا و نهارا فلم يزدهم دعايي الا فرارا
پروردگارا من شب و روز به تبليغ و خواندن قوم خويش پرداخته ام اما دعوت من نتيجه اي جز گريختن انها نداشته است"
و اين لحن نشان ميدهد دعوت ان حضرت ابلاغ صرف نبوده بلکه همراه با دلسوزي اصرار و تالش فراوان و فعاليت شبانه روزي بوده است.
دعوت ويژگيهايي دارد که اينجا فرصت پرداختن بدان نيست ولي نکته قابل توجه اين است که انچه در زبان فاسي از واژه تبليغ استنباط مي شود مراد همان معني دعوت در لسان قران است. قران کريم مي فرمايد:
ادع الي سبيل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن
بوسيله حکمت و پند و اندرز نيکو به راه پروردگارت دعوت کن و به بهترين روش با انان مناظره نما.
اين ايه مراحل اساسي تبليغ و انواع انرا بخوبي بيان مي کند همچنين درباره تبليغ عملي که شرط دعوت است چنين مي فرمايد:
قل هذه سبيلي ادعو الي الله علي بصيره انا و من اتبعن
بگو اين راه من است من و پيروانم با اگاهي و بصيرت به سوي خدا مي خوانيم
عبارت هذه سبيلي بر تبليغ عملي دلالت داشته و نشان مي دهد که دعوت تنها با ابلاغ پيام و کنار رفتن به انتها مي رسد بنابراين هر گاه از تبليغ سخن مي گوييم مراد ما تمام تلاشها و اقدامات و مراحلي است که براي تبليغ عملي هدايت و ارشاد مردم به راه راست و اقناع انها نسبت به اطاعت دستورات الهي ضروري مي باشد.(عباسي مقدم،1371ص،116-113)
مبناي تبليغ:
از انجا که فطرت انساني در همه بشريت يکسان است هدف از تبليغ تعالي انسان در پرتو همين زبان مشترک يعني فطرت است:
فاقم وجهک للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذالک الدين القيم و لکن اکثر الناس لا يعلمون(روم،30)
پس روي خود را با گرايش تمام به حق به سوي اين دين کن با همان سرشتي که خدا مردم را بر ان سرشته است افرينش خداي تغيير پذير نيست اين است همان دين پايدار ولي بيشتر مردم نمي دانند.
امام صادق عليه السلام در تفسير اين ايه فرمودند "خدا انسانها را بر فطرت توحيد افريده است " در موردي ديگر فرموده اند منظور از فطرت اسلام است"
مطابق اين ايه مبارک زبان مشترک ، زبان فطرت است که هم همگاني است و خداوند همه انسانها را با افرينشي خاص و فطرتي واخد افريده است و هم تغيير ناپذير مي باشد و همواره ثابت و پايدار است.(حق پناه،1385،ص188)
با استفاده از اين زبان واحد ثابت، عمومي و مشترک انسانها با يکديگر در ارتباط بوده و از تجربيات همديگر استفاده مي نمايند از انجاا که انسان در جوهره خود خواستار تکامل و رفع نواقص خود است مطلق انگاري و خود را کامل و بي نياز از ديگران و دستاوردهاي فکري و نظري انها دانستن هم باعث محروم شدن وي از دستاروردهاي علمي و مفيد ديگران مي گردد و هم زير بناي اختلاف نظرگاهها و فرهنگ مي باشد .
زبان فطرت زبان مشترک از نگاه قران
فطرت سرشت خاص و افرينش ويژه ادمي است که با پاره اي بينشها و گرايشهاي مشترک در ميان انسانها همراه است بينش و گرايشهاي فطري از ان رو که در طبيعت مشترک ادميان سرشته شده اند در زمان و مکان خاصي محصور نمي شوند بلکه مي توان انها را در همه انسانها سراغ گرفت و همين امر مهمترين عنصر برقراري و ارتباط ميان افراد و فرهنگهاست . قران کريم عناصر برخاسته از فطرت را به خوبي مطرح و معرفي کرده است از قبيل دين خواهي و خداجو بودن انسانها.
انسان به اقتضاي فطرت هم خداجو خداگر است و هم در سرشت او بن مايه هاي شناخت خدا نهاده شده است از اين رو خداجويي و خداپرستي گرايشي فطري و خدايابي و خداشناسي بينشي فطري است. نبايد چنين پنداشت که انسان گمشده اي دارد و در پي ان است بلکه او خدايي را مي طلبد که با او اشنايي دارد و شيفته اوست علاوه بر ايه سي ام از سوره روم ايات ديگري به اين مفهوم اشاره دارند مانند:
فاذا رکبوا في الفلک دعو الله مخلصين له الدين فلما نجاهم الي البر اذا هم يشرکون(عنکبوت ،29)
" و هنگامي که بر کشتي سوار مي شوند خدا را پاکدلانه مي خوانند و چون به سوي خشکي رساند و نجاتشان داد بناگاه شرک مي ورزند"
يکي ديگر از عناصر اين زبان مشترک غرايز مربوط به ساحت حيواني انسان است که به مقتضاي ان بشر بدون نياز به اموزش و اکتساب خاستگاه ظهور اوصاف مشترکي مي گردد مانند تمايل به غذا ارضاي غريزه جنسي منفعت طلبي گرايش به زيبايي حقيقت جويي و نقش انسان در سرنوشت خويش چنان که قران مي فرمايد:
ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم
به خاطر همين زبان مشترک فطرت و عناصر خاص ان است که خداوند قوانين و سنتهاي بسياري را براي بشر به طور عموم قرار داده که حاکي از قانونمندي جامعه هاست توجه به اين سنتها خود فرهنگ ويژه اي با ديد الهي و توحيدي پديد مي اورد و همگان را بر اساس ان به گفتگو فرا مي خواند.
ابزارها و شيوه هاي تبليغي
1- زبان
شرط نخست درک و فهم متقابل داشتن زبان يگانه است بدون همزباني ارتباط ممکن نيست زبان هر قوم و ساختار واژگاني و جمله هاي ان ايينه فرهنگ ان قوم است
و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم
اين ايه مبارک بيانگر اين مطلب است که در وهله نخست همه انبيا وظيفه داشتند که معارف الهي را در سطح فرهنگ مردم خويش تبيين نمايند. دوم ان که مراد از لسان قوم زبان فرهنگي مردم است بخصوص با توجه به اين که سطح فرهنگي مردم متفاوت است و طبيعي است که انبيا مي بايست همه مردم را در تبليغ مد نظر قرار دهند سوم ان که زبان و ادبيات مردم دوران نزول تعاليم اسماني براي دريافت پيام ان تعاليم نقش موثري دارد
و به همين جهت تعاليم انبيا براي مردم قابل درک است زيرا به زبان خود انهاست.
قران کريم و روايات شيوه هاي کارامدي زبان را در مسير انتقال انديشه و افکار ياد اوري مي کنند در يک مورد قران به چگونگي استفاده از زبان را با قيد "سديد" بودن قول و گفتار ياداور مي شود «و قولوا قولا سديدا» به عبارتي مومنان موظفند در گفتار خود سخن درست و استوار بگويند که هم مصداق تقواست و هم عامل مغفرت و هم باعث ان که اعمال انان از سوي خداوند رو به اصلاح رود.
«بليغ» و رسا بودن شيوه ديگر کارامدي زبان است:
فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم في انفسهم قولا بليغا
برخورد با منافقان موابق تعليم خداوند در اين ايه به گونه اي بايد باشد که موعظه وگفتار حاوي فرهنگ قراني در جان انان اثرگذار باشد.
شيوه ديگر «لينت» و نرم گفتاري است که وسيله بسيار موثري در انتقال فرهنگ مي باشد نتيجه نرمش پذيرش است.
فقولا له قولا لينا لعله يتذکر او يخشي
اميدي که در نرمي هست در خشونت نيست خداوند به پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم مي فرمايد به نرمي و ملاطفت با مردم رفتار کن
فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک
حتي با سرکشترين افراد نيز بايد در ابتدا بايد با نرمي و لطافت سخن گفت و با وجود احتمال تاثير گفتار نبايد به ستيز عملي و برخورد با زور اقدام کرد.
قران کريم در موارد ديگر از قولا کريما- قولا ميسورا – قولا معروفا ياد ميکند و ان را از راهکارهاي کارامدسازي زبان و گفتار در انتقال فرهنگ و سخن حق معرفي نموده است.
2- مناظره و گفتگو
يکي از موثرترين ابزار تبليغ به منظور دست يابي به انديشه برتر است و صبعت جدل در نهاد انسان قرار دارد و کان الانسان اکثر شي جدلا
قران کريم براي تاثير بيشتر در دلها روش مسالمت اميز گفت و گو را بر مي گزيند و محيطي ارام و بي اضطراب را مي افريند با هم ديگران سخن خود را بگويند و هم پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم سخن حق خويشتن را به ديگران برساند.
روش مسالمت اميز و مبتني بر دوستي و عطوفت مناسبترين راه رسيدن به حق ياري رساندن به ديگران است قران کريم ان را روش برتر مي نامد و نتيجه عملي ان را تبديل شدن دشمنان به دوستان مي شمارد که البته اتخاذ اين شيوه به صبر و ايمان قري نيازمند است.(حق پناه،1385)
قران کريم در دو ايه ديگر به طور مستقيم روش مسالمت امير و دوستي در جدل و مناظره با صاحبان فرهنگهاي مختلف را توصيه مي فرمايد
ادع الي سبيل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن
و لا تجادلو اهل الکتاب الا بالتي هي احسن الا الذين ظلموا منهم
3- روش تبشير و انذار
انا ارسناک شاهدا و مبشرا و نذيرا
از موثرترين و مهمترين شيوه هاي دعوت اسلامي و بطور کلي تبليع ديني روش بشارت و انذار (مژده و بيم دادن) است بشارت و انذار در تبليغ و دعوت همان نقش و اهميت را دارد که تشويق و تنبيه در تربيت لذا شهيد مطهري مي گويد«تبشير مژده دادن و از مقوله تشويق است»
تبشير
انسان براي انجام هر کار يا پاي بندي به هر صفت و سجيه اي نيازمند رغبت است .رغبت و ميل به يک امر در انسان از طرق گوناگون اصل مي شود که از جمله انها تشويق و تبشير است. زماني که انسان را در برابر عملي نيک به پاداشي بزرگ مژده دهند انگيزه اي قوي در او پديد مي ايد که او را تا پايان کار همراهي و تشويق به فعاليت مي کند بشارت دادن و تشويق در بسياري موارد يکسان و همسو مي باشند.
انذار
همانگونه که مبلغ عواقب نيکو و پاداشهاي عمل به دستورات را بيان مي کند لازم است عواقب سوء ناشي از عدم پايبندي به احکام و ارزشهاي الهي را ياد اور شود. اين ماموريت مبلغ را انذار ميگويند .
انذار در واقع به معني هشدار دادن و اگاه ساختن از عاقبت بد فرجام عمل است نه ترساندن تنها چرا که واژه معادل ترساندن «تخويف» است از اين رودر مفردات امده است « انذار عبارتست از خبر دادني که همران با بيم دادن باشد»
4- روش همراهي
گاهي فرد يا جامعه انچنان به يک عقيده يا عادت خو گرفته و بدان پايبند شده است که دور کردنش از ان بطور يکباره بس دشوار مي باشد در انگونه موارد بايد با تيزبيني و شناخت کامل نسبت به روحيات و عقايد جامعه کار تبليغ را انجام داد در اين باب بهترين روش همراهي است.
«در اين روش مبلغ در قسمتي از عقايد و مسير فکري با مخاطب خود همراه مي گردد و اين همراهي را تا لحظه اي که زمان نشان دادن حقيقت فرا رسد ادامه مي دهد و پس از ان با تکاني شديد در وجود مخاطب او را بيدار مي کند»
نمونه کامل اين روش به بيان قران توسط حضرت ابراهيم (ع) صورت گرفت. مردم زمان او از خداي حقيقي منحرف و به خورشيد و ماه و بت و جز ان معتقد بودند و ي شبي با نمايان شده ماه با ماه پرستان همراه شد و چون ماه از صفحه اسمان محو گرديد گفب چنين خدايي پروردگار من نيست چون صبح شد با خورشيد پرستان همراه شد و گفت اين خداي من است چون بزرگتر از همه است تا انکه غروب فرا رسيد و او با افول خورشيد اظهار داشت من چنيني خداي افول کننده اي را هرگز دوست ندارم و انچنين به رد عقايد انان و سپس به اثبات عقيده خويش پرداخت.
روش تدريجي در تبليغ را مي توان از جلوه هاي همراهي دانست زيرا حاوي نوعي همراهي با مخاطب است از اين جهت که هر چند حکم واقعي حکم اخير است اما مبلغ در مراحل قبلي با مخاطب و رفتار او سازگاري و موافقت نشان مي دهد.
5- روش تذکر و ياداوري
انسان از اغاز زندگي با استفاده از تعمت خداداد انديشه و حافظه نسبت به پديده ها و حوادث جهان اگاهي مي يابد و اين اگاهي به شکل صورتهاي ذهني در ميايد در اثر مرور زمان وارد شدن اگاهيهاي ديگر برخي صورتهاي ذهني موقتا از صفحه ذهن بيرون مي روند و به اصطلاح فراموش مي شوند.
در برابر هشياري انسان دو حالت ديگر وجود دارد يکي جهل و ديگري غفلت . جهل انجا صادق است که چيزي اصلا به ذهن وارد نشده و فرد نسبت به ان هبچ گونه اگاهي ندارد اما انجا که چيزي به ذهن امده اما پس از مدتي بدلايلي از خاطر رفته است فراموشي و غفلت مطرح مي گردد و براي رفع اين حالت تذکر و ياد اوري لازم است غفلت و فراموشي ار ويژگيهاي انساني است و در برابر بايد تذکر و تنبهي در کار باشد تا غافلان را بيدار کند مسلما چون خفته را بيدار ساختي خود به راه خواهد افتاد. خدا پيامبرش را ياد اور و بيدار کننده معرفي مي کند.
«ذکر انما انت مذکر لست عليهم بمصيطر»
پس به ياداور که تو همانا ياد اوري کننده اي و مسلط بر انها
6- روش برانگيختن تفکر و تحريک ايمان
قران کريم که بزرگترين کتاب دعوت و بهترين نسخه هدايت است از اين روش بنحو احسن بهره جسته است.
در موارد متعدد با خطاب « يا ايها الذين امنوا» از ايمان مومنان براي پذيرفتن محتويات پيام تبليغي بهره مي گيرد همانگونه که در جاهاي ديگر در پايان پيام مي فرمايد ان کنتم مومنين( اگر شما مومن هستيد) که ان خطاب نوعي تحريک ايمان مومنان است.
از طرفي قران در جايي خود را ذکر ناميده است انجا که فرمايد « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» ما قران را فرو فرستاديم و همانا ما نگهدار انيم و اين موضوع اهميت ذکر و ياداوري در قران و نقش بيدارگري و هشدار دهي قران را بيان مي کند.
شيوه ارائه اسوه ها در تبليغ اسلامي
در تبليغ موضوعي که بر اهميت و حساسيت نقش اسوه ها و اعتبار روش اسوه اي مي افرايد جنبه تقدس و وجهه ديني اسوه هاست اسوه ها عبارتند از نمونه هاي انساني اي که گفتار کردار و سلوک و عقيده شان سرمشق ديگران بايد باشد انها که روش و منش و بينش و تمام زندگي شان مورد تاييد مباني دين و معيار زندگي ديگران است هر کس خود را به انان مي سنجد و ارزيابي مي نمايد .
رفتار منش و معتقدات اسوه بايد نخيست از جانب دين مهر تاييد بخورد تا مورد تقليد و اقتباس و پيروي ديگران واقع شود و گر نه اينطور نيست که انسانها بي جهت و بدون دليل به تقليد از فردي راضي شوند انساني که به يک مکتب و مرام عقيده راسخي دارد نسبت به هر کس که بنحو احسن به ان مباني پاي بند باشد عشق مي ورد و با توجه تاثير پذيري و روحيه تقليد به پيروي رفتار او دل مي بندند و اينچنين رابطه اسوه و مقلد برقرار مي گردد.
ابعاد شيوه ارائه اسوه
تبليغ به روش اسوه اي را مي توان از دو جنبه در نظر گرفت:
يکي انکه مبلغ خود اسوه باشد و با رفتار شخصيت و ويژگيهاي دروني و بروني خويش سر مشق کاملي براي انسانها ترتيب دهد و يا حداقل در زمينه اي خاص الگوي انان باشد .
چنانچه برخي از صاحبنظران گفته اند بهترين شيوه براي تربيت و تبليغ و عملي ترين راه اينست که بگوييم افعل کما افعل انگونه که عمل مي کنم تو نيز عمل کن در شيوه الگويي با هزينه و زحمت امکانات کمتر مي توان بيشترين نتايج را حاصل نمود.
رسول خدا صلي الله عليه و اله با اعمال خود ديگران را به تکاليف و وظايف اشنا مي کرد و مثلا مي فرمود صلو کما رايتموني اصلي همانگونه که من نماز مي گزارم شما نيز نماز گزاريد.
انبيا و اولياي الهي همگي از اين طريق يعني با اعمال و رفتار و با اسوه قرار دادن خويش به تبليغ پرداخته اند و از انجا که ميان گفتار و کردار و محتواي دعوتشان هماهنگي و انسجام کامل برقرار بوده و بيش از هر کس ديگر پاي بندي عملي خود را به مباني عقيدتي و ارزشهاي مکتبي نشان مي دادند مشتاقانه مورد تقليد و پيروي مردم زمانشان قرار مي گرفته اند.
- جنبه دوم و بعد ديگر شيوه الگويي مسئله معرفي و ارائه الگوهاست مبلغ همانگونه که مي تواند خود اسوه باشد همانطور قادر است با ابزارها و امکانات و تواناييهايي که در دست دارد به ارائه و معرفي اسوه ها براي جامعه اقدام نمايد.
اسوه معرفي شده مي تواند الگويي کامل و سرمشقي تمام عيار و چند بعدي باشد و نيز ممکن است در جنبه اي خاص و به حد يک صفت با ارزش اسوه باشد.
قران کريم از انجا که مهمترين مرجع و اساسنامه تبليغ اسلامي است شيوه فوق را مورد استفاده قرار داره و در موارد فراوان بياناتي دارد که از طريق انها اسوه ها و الگوهايي به مردم جوامع گوناگون معرفي و ارائه مي نمايد که موارد را مي توان به چند دسته زير تقسيم نمود.
1- اياتي که افراد مشخص را به عنوان اسوه و زنديگشان را به عنوان سرمشق معرفي مي نمايد مانند:
لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه لمن کان يرجو الله و اليوم الاخر(احزاب/21)
"به تحقيق در وجود رسول خدا اسوه حسنه اي است براي کسي که به خدا و روز قيامت اميدوار است".
2- اياتي که به نحوي گوشه اي از زندگي و حالات انبيا و اولياي الهي را ستايش و تمجيد مي کند مانند:
واذکر عبادنا ابراهيم و اسحق و يعقوب اولي الايدي و الابصار(ص/45)
"و به ياد اور بندگان خاص ما ابراهيم اسحاق و يعقوب را که صاحبان بازوان و ديدگان بودند".
3- داستانهايي که در انها ضمن بيان زندگي و سر گذشت انبيا و اولياي الهي و قوم انها حاوي پيامهاي تبلغي و ارشادي است و به نحوي غير اشکار اعمال و عقايدشان را تاييد و احيانا ستايش مي کند.
مانند اياتي که پيرامون حضرت موسي و اصحاب کهف نازل شده است.
معيارهاي اسوه در قران
قران مجيد سرتاسر حاوي ويژگيها و ملاکهاي اسوه هاي راستين بشر است که با بيان ان ملاکها و صفات صاحبان انها را مدح و ستايش مي کند نمونه هاي انساني و اسلامي اي چون مخلصين، مفلحان، اولوالالباب، عباد الرحمن، متقين، مهتدين، صالحين، مومنين، صابرين، صادقين، مسلمين و مسلمات، فائزون، قانتينف منفقينف خاشعين، متصدقين، تائبون، عابدون از سوي قران معرفي و صفاتشان بيان شده است.(عباسي مقدم،1371)
قران در طي ايات بسياري به معرفي اينان پرداخته و از زواياي گوناگون تصوير کاملي از شخصيت و حالات روحي و زندگي مادي و معنويشان ارائه مي کند
8- تبليغ بر اساس علم و اگاهي
در دعوت پيامبران الهي از جهل و غفلت و عوام فريبي اثري نيست و هر چه هست بر پايه اکاهي علم و بصيرت باطني بيا شده است.
در ايه 108 سوره يوسف مي فرماند « اين است راه من و من پيروانم را با بينايي به سوي خدا دعوت مي کنم»
پايه هاي دعوت در اين محور از ديدگاه قران عبارتند از:
- استدلال از طريق بيدار کردن فطرت پاک ادمي و منطق
- ترديد نداشتن در وجود افريننده اسمان ها ئ زمين که در اين ايات مشاهده مي شود ايه 73 سوره حج: از استواري و متقن بودن نظام اسمان و زمين و تباهي هستي در صورت وجود خدايان متعدد
- ترديد افکني در ميان مخالفان پيامبر گرامي اسلام در مواضع متعدد اين شيوه را تجربه کرده و با القاي شک و ترديد عقايد مخالفان را مورد هجوم قرار داده است ايه 24 سوره بقره
- دعوت به مشترکات : در سوره ال عمران ايه 64 مي فرمايد« بگو اي کتاب بياييد بر سر سخني که ميان ما و شما يکسان است بايستيم در سوره عنکبوت ايه 46نيز ميفرمايد با اهل کتاب جز با شيوه اي که بهتر است مجادله مکنيد مگر با کساني از انان که ستم کردند.(ثابت پور،1386)
- دعوت به بررسي بي طرفانه موضوعات : صاحبان دعوت هاي الهي مخاطبان را به تفکر و بررسي بي طرفانه و علمي موضوع دعوت نمايند.
دشمنان به دليل نداشتن استدالال استوار به مجادله متوسل مي شوند.
مخاطب شناسي در سيره تبليغي پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله
يکي از ارکان و شرايط لازم براي تبليغ موفق و اثر گذار شناخت گروه مخاطبان و رعايت احوال انان است که در سيره تابناک داعي اعظم و رسول مکرم اسلام به روشني ديده مي شود. هر چند پيامبر همه محتوا و روش هاي دعوت خود را از منبع پر فيض دانش الهي مي گيرد اما به شرايط و حالات و ويژگي هاي فردي و اجتماعي جامعه مخاطبان خود نيز عنايتي کامل دارد تا در سايه امن مخاطب شناسي پيام رهايي بخش و سعادت افرين خود را با سرعت و تاثير هر چه بيشتر به جان انها برساند و نتيجه خواسته شده را بگيرد. شناخت مخاطب و اوصاف و حالات او موجب مي شود مبلغ به روش هاي تسريع در پيام رساني دسترسي يابد و با شناسايي موانع احتمالي راه اثر بخشي دعوت را باز نگهدارد.(عباسي مقدم،1386ص،61)
شناخت پيامبر از قران به عنوان پيام
پيامبر بالاترين دانش را به لفظ و معناي قران داشت و مامور تلاوت ان براي مردم بود و تبيين و تفسير ايات بر عهده او بود
شناخت پيامبر از روش ها و ابزارهاي هدايت و ارشاد
او بخوبي مي دانست از ابزارهاي کلام عمل مساعدت هديه مهرورزي و غيره چگونه بهره گيرد و بر روشهاي بياني و عملي دعوت تسلط داشت.
شناخت پيامبر از محيط و مخاطبان
علاوه بر شناخت راه و مقصد و پيام که با راهنمايي وحي الهي براي پيامبر ميسر مي شود او بايستي از محيط اجتماعي و جامعه تبليغي خود نيز اگاهي کامل داشته باشد. مروري بر سيره و حوادث دوران حيات پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله در مکه و مدينه نشانگر ان است که هر گونه تصميم گيري و اقدام پيامبر با توجه به شراط حاکم بر افکار و خواسته هاي مردم و حتي شرايط اجتماعي و نظامي و سياسي موجود صورت گرفته است. به عنوان نمونه پيامبر در مواجهه با بزرگان مکه در مباحث عقيدتي لحني با صلابت و قاطعيت اختيار مي کند تا به تغيير ايين او طمع نکنند با مستضعفان لحني نرم و اميد افرين دارد تا ضمن دعوت به ايمان به انها اميدواري دهد. عليرغم روحيه خشن عرب جاهلي تندخويي هاي انها را با مهرباني پاسخ مي گويد. سعي در نفوذ در دلها با ديدارهاي عاطفي و دادن هدايا مي نمايد. در فتح مکه انجا که همه انتظار انتقام دارند از مرحمت و عفو سخن مي گويد.
دسته بندي مخاطبان پيامبر صلي الله عليه و اله:
در يک نگاه کلي مي توان مخاطبان اصلي پيامبر صلي الله عليه و اله را در چهار گروه بخش بندي نموده و روش هاي مشترک و ويژه پيامبر را در برخورد با انان بررسي نمود:
الف- مشرکان و بت پرستان
اين گروه شامل کافران مورد اشاره در فران و بت پرستان ستاره پرسنان و پيروان کيش هاي غير توحيدي مي شوند که پيامبر کمابيش در ورده هاي مختلف دعوتش با انان مواجه بوده است دهريان يا ماديگرايان قديم بزرگان مکه و قريش منکران معاد و بت پرستان حجاز از جمله اين گروه ها مي باشند
مهمترين روش هاي خاص پيامبر صلي الله عليه و اله در دعوت اين گروه :
- ياد اوري نعمتها و مخلوقاتي که جز الله قادر به افريدن انها نيست
- مقايسه خداي بزرگ با بت ها و خدايان ادعاي مشرکان
- قاطعيت در بيان اعتقاد توحيدي بهمراه برخورد انساني و عاطفي
- ارسال نامه دعوت رسمي به سران و پادشاهان کفر و دعوت به توحيد
- بشارت به توحيد و پيامهاي مثبت عقيدتي و عملي ان
- استدلال منطقي و فطري
ب- اهل کتاب
مهمترين شيوه هاي پيامبر در برخورد با اين گروهها :
- مباحثه و مناظره با بزرگان و علماي يهود و نصارا به منظور پاسخگويي به سوالهاو شبهه ها و احيانا سم پاشي ها و شايعه پراکني ها که در نهايت موجب اتمام حجت بر انان مي شود. مانند جريان مباهله
- انعقاد پيمان و معاهده همزيستي صلح اميز با انان که به منظور پيشگيري از خطر همدستي قبايل مختلف با يهوديان بر ضد مسلمانان صورت مي گرفت.
- دعوت به مشترکات مانند عدم پذيرش سلطه بي دليل ديگران و عبادت و کرنش در برابر غير خدا
- همکاري و مبادلات محدود اقتصادي و گاهي اعطاي بخشش براي جذب اهل کتاب به اسلام
ج- منافقان
برخورد با اين دسته از مسلمانان براي انکه با متن جامعه مسلمانان روي اورند و از کفر و نفاق دوري گزيند از ظرافت هاي بسياري برخوردار است و بر اين اساس پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله ضمن احترام و رعايت حقوق فردي و اجتماعي اگاهي بخشي همراه با هشدار تکان دهنده انان را پيشه خود مي سازد. برخي از روشهاي اتخاذ شده پيامبر در برابر منافقان عبارتند از:
- اعطاي حقوق و امتيازات مساوي با ساير مسلمانان عليرغم برخي کوتاهي ها و دسيسه ها و پرهيز از برخورد خشونت اميز
- پيشگيري يا خنثي کردن توطئه و نيرنگ هاي انان با کمک خدا و مومنان
- کشف و بيان ويژگي هاي روحي و اخلاقي منافقان و ريشه يابي انها و سعي در هشيار نمودن انها
- پيش بيني رسوايي دنيوي و عذاب اخروي در انتظار منافقان
د- مومنان
کار تبليغ در مورد اينان بر محور افزايش گسترش و تعميق اگاهي ها و تقويت ايمان قلبي و تقوا و پاي بندي عملي انها انجام مي شود و روش ها و ابزارهاي ويژه اي را مي طلبد
- بيان صريح عقايد و مواضع که اعلام اوليه تا مرحله اظهار برائت از عقايد شرکت اميز را در بر مي گرفت
- بيان تدريجي احکام ديني مانند تحريم تدريجي شراب و ربا خواري در طي ايات متعدد
- مبارزه با عوامفريبي و سنت هاي غلط مانند فال بد زدن
- بر پا نمودن پايگاه هاي تبليغي مانند خانه هاي مسلمانان نخستين و ايجاد مسجد در مدينه و جاهاي ديگر(عباسي مقدم،1386ص،134-76)
شيوه ها و روش هاي موثر تبليغ پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله
- اعلام صريح اعتقادت قلبي براي مشرکان:« قل انما امرت ان اعبدالله و لا اشرک به اليه ادعو و اليه ماب»(30 / رعد)
- سازش ناپذيري در اصول:« فلا تطع المکذبين ودو لو تدهن فيدهنون»(9/قلم)
- برائت و بيزاري از شرک:«قل ان افتريته فعلي اجرامي و انا بري مما تجرمون»(35/هود)
- دعوت بر اساس بصيرت:«قل هذه سبيلي ادعو الي الله علي بصيره انا و من اتبعني»(108/يوسف)
- استدلال منطقي و فطري:«لو کان فيهما الهه الا الله لفسدتا...»(22/انبيا)
- ترديد افکني در ميان مخالفان«قل من يرزقکم من السموات و الارض قل الله و انا او اياکم لعلي هدي او في ضلال مبين»(24/سبا)
- دعوت به مشترکات: اياتي که درباره اهل کتاب نازل شده است
- ابتکار عمل در دعوت
- ارتباط ها و تماس هاي فردي به منظور دعوت
- حضور در ميان قبائل براي دعوت
- پذيرفتن وفدها و هياتهاي نمايندگي
- توجه به طبقات مختلف: ان حضرت با همه اقشار ار پيرو جوان غني و فقير عالم و جاهل زن و مرد مواجه شده و دعوت خود را عرضه نموده است.
- اعزام مبلغ به قبائل
- ارسال نامه به پادشاهان
- تعيين محدوده وظايف و اختيارات خود
- پرهيز از وعده هاي بي اساس
- مبارزه با عوام فريبي و سنت هاي غلط
- تاييد رسالتهاي پيشين به ويژه حنيفيت ابراهيمي
- زمان بندي مراحل مختلف دعوت
- گسترش دعوت بر اساس شرايط
- مدارا و نرمش در معاشرت
- ارتباط صميمي با همگان
- ابراز محبت و جلب اعتماد
- هماهنگي با مخاطبان در معيشت
- ادب و احترام در برابر مردم
نتيجه گيري:
تبليغ از جنبه ارتباطي ، شامل انتقال اطلاعات سازمان يافته در قالب پيام و رسانه است و از جنبه روان شناختي، شامل کوشش منيع براي تغيير نگرش ومتقاعد کردن مردم(مخاطب) مي باشد.بدين گونه مطالعه تبليغ افزون بر حوزه ارتباطات به دامن روان شناسي نيز کشيده شده و در کنار هم به عنوان خاستگاههاي عمده اي مطرح مي شوند که ابشخور مهم نظريه ها مدلها و راهبردهاي تبليع هستند. استفاده از مباني نظري، مدلها، و دستاوردهاي دو حوزه علمي ارتباطات و روانشناسي بخصوص شيوه ها و راهبردهاي مطرح شده در اين دو حوزه در تبليغ دين اسلام بايد متناسب با اهداف، احکام و ارزشهاي دين اسلام باشد. بنابراين تمام انچه که در اين دو حوزه به عنوان شيوه ها و راهبردها مطرح مي شود نمي تواند در تبليغ دين اسلام مورد استفاده قرار بگيرد، و بسياري از انها با ارزشها و احکام اسلامي تعارض دارد. و نگاه اين علوم به انسان، و اهداف کاربردي انها کاملا مادي مي باشند. و توجه به جنبه هاي روحي و اخلاقي متناسب با سعادت انسان، با توجه به مادي بودن و محدوديتهاي بشر، بسيار ناکارامد مي باشند. بنابراين بررسي اين شيوه ها در قرآن و سنت علاوه بر انکه مي تواند بايد و نبايدهاي اخلاقي و هنجاري را مشخص سازد که اين کار جز از اين طريق ميسر نخواهد بود، مي تواند شيوه ها و روشهاي جديدي را که متناسب با اين کار مي باشد ارائه دهد.
منابع:
1- زورق، محمد حسين: مباني تبليغ، تهران ، سروش، 1368
2- فضل الله، محمد حسين، شيوه هاي دعوت و تبليغ از ديدگاه قرآن کريم، ياسر،1359
3- عباسي مقدم، مصطفي: نقش اسوه ها در تبليغ و تربيت، تهران ، سازمان تبليغات اسلامي، 1371
4- حق پناه، رضا: تعاون و تبادل فرهنگي در قران و حديث، مشهد : بيناد پژوهشهاي حوزه و دانشگاه، 1385
5- ثابت پور، فرزانه: روش هاي کلي دعوت پيامبر اسلام از ديدگاه قران، رشد قران، 1384
6- کارسا، ديويد: دعوت به حق در قران، تهران: همشهري، 1378
7- دل آرا نعمتي، علي، شيوه هاي دعوت پيامبر صلي الله عليه و اله، نشريه بينات، شماره سيزده، ص96
8- سعيدي، رحمان و اصغرکيا، علي، مباني ارتباط،تبليغ و اقناع، تهران، روزنامه ايران1383
9- ريد بليک و ادوين هارولدس، طبقه بندي مفاهيم در ارتباطات، ترجمه مسعود واحدي، تهران، سروش1378
10- حکيم آرا، محمد علي، ارتباطات متقاعد گرانه و تبليغ، تهران، سازمان مطالعه کتب علوم انساني دانشگاهها(سمت)1384
11- خندان، محسن، تبليغ اسلامي و دانش ارتباطات اسلامي،قم، سازمان تبليغات اسلامي،1374
12- همايون، محمد هادي، تبليغات يک واژه در دو حوزه فرهنگي، سازمان تبليغات اسلامي1374
13- عباسي مقدم،مصطفي جلوه هاي تربيت و تبليغ در سيره پيامبر اعظم صلي الله عليه و اله، تهران 1386
تبليغ از ابعاد ارتباطي و روانشناختي، در شيوه ها و روشهاي تاثيرگذاري بر مخاطب، از دو حوزه ارتباطات و روان شناسي بهره مي گيرد. بررسي شيوه ها و روش هاي تبليغ در قرآن و سيره ائمه معصومين عليهم السلام، علاوه بر تعيين چهارچوب هنجارهاي اخلاقي که جز از طريق وحي ميسر نمي باشد، مي تواند شيوه ها و روشهاي جديدي متناسب با اين کار را ارائه دهد.
مقدمه
رساندن محتواي وحي و پيام به مخاطبان از اولين ضروتها و وظايف پيامبران الهي بعد از دريافت وحي توسط انان بوده است چرا که هدف از نزول وحي رساندن ان به کاملترين شکل ممکن به مردم بوده است تا براي انها قابل فهم و استفاده باشد بنابراين پيامبران الهي از بهترين شيوه ها و ابزار ممکن براي اين کار استفاده مي کردند. تا پيام را به مخطبان منتقل کنند
تبليغ و دعوت به اسلام و به طور کلي به اديان و خوبي ها نياز به بکارگيري شيوه هاي تبليغ دارد که بايد متناسب با اهداف و محتواي آن باشد بنابراين از هر روشي هر چند موثر نمي توان براي تبليغ اسلام استفاده کرد.
در قران و سيره معصومين عليهم السلام روشها و شيوه هايي براي تبليغ با توجه به اصل و مهم بودن اين وظيفه بيان شده است تا پيام و محتواي ان به مخاطبان به کامل ترين شکل ممکن منتقل شود و در اين مقاله سعي شده است که قسمتي از اين روشها و شيوه ها با توجه به آيات و سيره معصومين عليهم السلام بيان و مورد بررسي قرار بگيرد.
تبيين تبليغ به عنوان ارتباط متقاعدگرانه
اصطلاح ارتباط متقاعدگرانه(persuasion communication) را مي توان شامل طرح هر پيامي دانست که به قصد شکل دادن، تقويت يا تغيير پاسخهاي شناختي عاطفي ورفتاري ديگران طراحي شده باشد، و به بياني ديگر شامل هر گونه ارتباطي است که به منظور تاثيرگذاري بر ديگري تنظيم شده باشد بدين ترتيب اصطلاح متقاعدگرانه را صفت هر ارتباطي مي توان شمرد که با هدف نفوذ و تاثيرگذاري طراحي شده باشد.(حکيم ارا، 1374ص،6)
تبليغ، به عنوانه ارتباط
ارتباط به منظور تاثيرگذاري کليد فهم تبليغ به عنوان ارتباط متقاعدگرانه است. انچه در جريان ارتباط مطرح مي شود اطلاعات است، اطلاعات سازمان يافته اي که تحت عنوان پيام در قالب يکي از اشکال ارتباط کلامي يا غير کلامي تعريف مي شود. تصور ارتباط بدون انتقال اطلاعات ناممکن است.
در چهارچوب ارتباطات رسانه اي موضوع اطلاعاتي که در پيام مطرح مي شود تعيين کننده حوزه موضوعي تبليغ است. مهم ترين حوزه هاي موضوعي تبليغ شامل دين ، سياست، بازرگاني است نکته مهم اين است که به طرح مباني نظري تبليغ مي رسد موضوع عنصر درجه دوم خواهد بود.
اصطلاح ارتباطات رسانه اي به سرعت عنصر رسانه و سپس منبع و مخاطب را پيش رو قرار مي دهد، عناصري که بدون حضور انها ارتباطي تحقق نمي يابد. منبع پيام و مخاطب سه عنصر اصلي اند که از ديرباز و پيش از ظهور رسانه هاي نوين به عنوان عوامل يا متغيرهاي مهم و موثر بر ارتباط متقاعدگرانه مطرح بوده اند و بعدها در مدلهاي ازتباطي در علوم اجتماعي به انها توجه شده است.
با مطرح شدن عناصر ارتباط در قلمرو تبليغ هر گونه کوشش براي طرح مباني نظري ان به ناچار به حوزه مطالعاتي ارتباطات کشيده مي شود.
اين بيان که ارتباط ماهيتي متقاعد گرايانه دارد (لستر،1999) ان را به قلمرو روان شناسي کشانده، تبليغ را به عنوان کوششي به منظور نفوذ و تاثيرگذاري بر مردم معرفي مي کند. نفوذ و تاثير گذاري بدون برقراري ارتباط تحقق نمي يابد. اصطلاح نفوذ، در چهارچوب مفهوم روان شناختي ان به مفهوم تقلايي براي تغيير دادن افکار يا رفتار ديگري است که با قصد قلبي انجام مي شود. مبلغ با توسل به راههاي مختلف از طريق دستکاري و تغيير در شناخت ( طرح اطلاعات و استدلال )، برانگيختن عواطف، (تحريک احساس و هيجان)، به نمايش گذاردن رفتار ( با توسل به شيوه هاي شرطي سازي يا يادگيري مشاهده اي) و يا ملغمه اي از هر سه مي کوشد با نفود و تاثيرگذاري بر مردم انان را به موضع گيري فکري يا انجام رفتارهايي فراخواند.
با ورود مباحث نگرشها ومتقاعدسازي به حوزه مطالعات ارتباطي، پاره اي از صاحب نظران کوشيده اند تا تعريف مستقلي از ارتباط متقاعد گرانه به دست دهند. در يک جمع بندي ارتباط متقاعدگرانه بدين گونه تعريف مي شود: کوششي اگاهانه و فعال به منظور تغيير نگرش باورها يا رفتار ادمي که از طريق ارسال پيامي انجام مي شود که به همين منظور طراحي شده است.
در يک جمع بندي تبليغ از جنبه ارتباطي ، شامل انتقال اطلاعات سازمان يافته در قالب پيام و رسانه است و از جنبه روان شناختي، شامل کوشش منيع براي تغيير نگرش ومتقاعد کردن مردم(مخاطب) مي باشد.بدين گونه مطالعه تبليغ افزون بر حوزه ارتباطات به دامن روان شناسي نيز کشيده شده و در کنار هم به عنوان خاستگاههاي عمده اي مطرح مي شوند که ابشخور مهم نظريه ها مدلها و راهبردهاي تبليع هستند به اين ترتيب تبليغ را به عنوان حوزه مطالعه ميان رشته اي مي توان معرفي کرد که به ويژه از مباني نظري مدلها و دستاوردهاي دو حوزه علمي ارتباطات و روان شناسي اجتماعي بهره مي گيرد.(خندان،1374 ؛ همايون،1374)
بدين ترتيب تبليغ به عنوان پديده اجتماعي و صرف نظر از موضوعي که دنبال مي کند مقوله اي دو تباري است که هر کوشش پژوهشي براي فهم و تبيين ان پژوهشگر را از يک سو ناگزير از اشنايي با مباحث حوزه ارتباطات کرده از سوي ديگر به خاطر نقش نگرشها در شکل دهي به رفتار اجتماعي وي را ناگزير از مطالعه مفاهيم و فرايندهايي مي کند که بيش از 75 سال است که در شاخه مهمي از روان شناسي به نام روانشناسي اجتماعي بررسي مي شود.
عوامل اصلي ارتباط
1- ارتباط
گرنبر ارتباط را به منزله کنش متقابل اجتماعي از طريق پيام تعبير مي کند پيامهايي که مي تواند رسما رمز نهاده نمادين يا به صورت رويدادهاي نمونه اي از جنبه هاي مشترک يک فرهنگ باشد. يکي از تعاريف ارتباط که بيشتر از ان استفاده شده چنين است انتقال اگاهيها نظريات عواطف مهارتها و غيره با استفاده از نمادها ( واژه ها تصاوير شماها نمودارها و غيره) و عمل يا فرانيد انتقال معمولا ارتباط ناميده مي شود.(برلسون و استاينر)
2-زبان
کرچ و ديگر پژوهشگران بر اين عقيده اند که هر چه درباره اهميت زبان در امور بشري گفته شود در واقع مبالغه نخواهد بود. انها سه عملکرد عمده براي زبان قائل هستند: 1- زبان ناقل اصلي و اوليه ارتباط است 2- زبان بازتاب شخصيت فرد و فرهنگ جامعه است و به نوبه خود در امر شکل دادن به شخصيت و فرهنگ ياري مي کند 3- زبان رشد و انتقال فرهنگ تداوم جوامع و کارکرد و کنترل موثر گروههاي اجتماعي را ميسر مي کند.
3- نماد
نماد چيزي است که به عمد و سنجيده براي نماياندن و جايگزيني چيري ديگر به کار رود هر چه که نماد به جاي ان نشيند همان چيزي است که گروه اجتماعي اذعان مي کند که نماد به جايش نشسته يعني مورد مراجعه وجود ندارد.
فاصله عظيمي که انسان را از ديگر اشکال حيواني هستي جدا مي کند اين است که تنها انسان در فعل و انفعال نمادين شرکت دارد ديگر ان که انسان خود نمادهاي مورد استفاده خوئيش را مي افريند وقتي نمادهايي که انسانها در ارتباط به کار مي برند ( اواها واژه هاي نوشتاري اداها و ژستها و غيره) فراتر از حد بهنجار معاني مشترک رسيده و پاسخهاي همسان يا تقريبا همساني را هم از فرستنده و هم از گيرنده اتخاذ کنند چنين نمادهاي را نمادهاي دلالت گر مي خوانند. پس نمادها واحدهاي اصلي نظامهاي ارتباطي به شمار مي ايند که مي توانندکلامي ( همچون واژه گويشي) ترسيمي – تصويري ( مانند واژه نوشتاري) يا نموداري – نمايشي ( مثل پرچم نشان ويژه و غيره) باشند.
4- فرستنده – گيرنده
مدل اصلي درک فرايند ارتباط انگاه لاسول است در مورد اينکه چه کسي چه چيزي را در چه مجراي ارتباطي به که با چه تاثيري مي گويد؟ ( منبع، پيام، مجرا، گيرنده، تاثير). در اين مبحث ما با چه کسي و به که (بازيگران ارتباط) سروکار داريم. بر طبق سنت اين زمينه مطالعه به نامهاي تجزيه و تحليل کنترل ( چه کسي) و تجزيه و تحليل مخاطب( به که) معروف شده است.
شماري از عناوين يا القاب براي توصيف اين رابطه فرض و در نظر گرفته شده که از ميان انها و با ترکيبات مختلف مي توان از اين موارد ياد کرد
( انگيختار) ( واکنش – پاسخ)
فرستنده گيرنده
رمزگذار رمز گشا
منبع- مبدا مقصد
بازيگر تماشگر
ارتباطرگر ارتباط گير
تمامي موارد بالا منجر به اين تصور کلي مي شود که براي داشتن ارتباط باسد دو فاعل يا بيشتر در کار باشند و پيام بايد فرستاده و نيز ناگزير دريافت شود.
5- پيام
غالبا پيام به شکلي قابل تعويض با محتوا مورد استفاده قرار مي گيرد اما در حيطه ارتباط اين دو يکي نيستند. محتوا يک جنبه از پيام است. برلو سه عامل پيامي عمده را بر مي شمارد: 1- رمز پيام 2- محتواي پيام 3- طرز عمل پيام. رمز پيام مربوط به شيوه اي است که طي ان نمادها ساخته شده اند. محتوا راجع به گزينش مواد براي بيان منظور و طرز عمل مربوط به طريقي است که طي ان پيام ارائه مي شود که عبارت از بسامد زيادت تاکيد و غيره است. بعد ديگر پيام فعاليتهاي پيام سازي ( همچون طول يا ديرش) و فعاليتهاي رسيدگي و اداره پيام است.
پس پيام مجموعه اي از نمادها( اغلب اوقات زبان) در انتقال معني از فرستنده به گيرنده است.
6- پارازيت ارتباط
هر در مجراي ارتباط رسمي و غير رسمي در معرض پارازيت است که محدود کننده نهايي انتقال موثر پيام است. پارازيت ارتباط بر دو نوع عمده تقسيم مي شود پارازيت مجرا( حامل) و پارازيت معنايي. در هر دو مورد نتيجه پارازيت يکي است که همانا از دست رفتن معني در طول انتقال پيام است
7- مجرا (حامل) ارتباط
مجراي ارتباط رسانه اي است که براي انتقال پيام به کار مي رود مجراي ارتباط مسير يا وسيله اي است که پيام با استفاده از ان بين فرستنده و گيرنده طي طريق مي کند.
روش ها و شيوه هاي اثرگذار در تبليغ
1- روش نفي و اثبات
يکي از روش هاي تبليغات روش نفي و اثبات است در اين روش مبلغ سعي مي کند همه شيوه هاي مشابه و پيام هاي رقيب را نفي و شيوه و پيام مطلوب خود را اثبات کند. نکته قابل توجه در اين جا دقت در تمايز روش و نفي و اثبات و روش استدالات است در روش نفي و اثبات همه پيام هاي رقيب زمينه اثبات پيام مطلوب است. در حالي که در روش استدلالي از اصول منطق براي اثبات پيام مطلوب استفاده مي شود هر چند ممکن است اثبات پيام مطلوب خود نافي همه پيام هاي رقيب باشد به عبارت ديگر در روش نفي و اثبات نخست کار نفي پيام هاي رقيب صورت مي گيرد تا زمينه رواين براي اثبات پيام مطلوب پديدار شود حتي اگر منطق قوي و نيرومندي براي اثبات ان وجود نداشته باشد
ترکيب روش نفي و اثبات و روش استدلالي روش متقاعد کننده اي را به وجود مي اورد که ماهيت ارشادي دارد. .( اصغر کيا،سعيدي،1383 ص،74)
2- روش شرطي
نظريات پاولوف ، اساس يکي از رايج ترين و در عين حال خطرناک ترين روش هاي تبليغاتي است که ان را روش شرطي مي ناميم. در اين روش پيام به يک عامل نامربوط مشروط شده، به وسيله شرط نامربوط در جامعه تنفيذ مي شود.
3- روش طرح ناگهاني
بسته به نوع موضوع پيام و زمينه اجتماعي ان از روش طرح ناگهاني استفاده مي شود. براي استفاده از روش طرح ناگهاني در تبليغات سعي ميشود زمينه طرح مورد علاقه و توجه شديد مخاطب باشد. گاهي اوقات براي استفاده از اين روش شيوه هاي ابتکاري به کار مي رود البته بايد توجه داشت که استفاده از روش طرح ناگهاني داراي محدوديت است و اگر مرتب و پي در پي صورت پذيرد کاربرد اختصاصي اش را از دست مي دهد.
4- روش استدالي
همان طور که روش تبليغات شرطي را خطرناکترين روش تبليغاتي ناميده ايم اين روش را بايد بهترين و مفيدترين روش تبليغات ناميد، زيرا اساس اين روش را تعقل و تفکر تشکيل مي دهد. تبليغات استدلالي سبب رشد جامعه و ارتقاي سطح فرهنگ ملي مي شود. اين روش دو شرط مهم را لازم دارد نخست آرايش سطح دانش عمومي و کاهش بيسوادي و رشد فرهنگ چشمي و گوشي، دوم حقانيت پيامي که تبليغ مي شود
5- روش شبه استقلال
مقصود از شبه استقلال مجموعه اي از روش هاي تبليغي است که مبلغ براي فريب افکار عمومي در جهت هدف هاي خود به کار مي گيرد. بي ترديد اين روش ها يا بهتر بگوييم اين ترفندهاي تبليغي نکوهيده و بسيار خطرناک اند.(اصغر کيا،سعيدي،1383 ص،76)
تکنيکهاي تبليغات
تکنيک ها يا فنون تبليغات شيوه هايي هستندکه تبليغات گر براي تحت تاثير قرار دادن افراد بکار مي برد. اين شيوه ها متفاوت است و هر کدام در شرايط خاصي کاربرد دارد تبليغات در خلا وجود ندارد، هرشيوه اي ممکن است در يکجا موفق و در جاي ديگر ناموفق باشد و اين به شرايط تبليغ بستگي دارد برخي از اين شرايط و خصايص عبارتند از سنتها اداب و رسوم که حاوي ارزوها و خواسته ها و علايق مردم است . ميزان اگاهي، فهم و شعور اجتماعي نوع و ميزان اطلاعات و معلوماتي که افراد از قبل دارند و تبليغات رقيب که روي افراد اعمال مي شود. اين جزئي از مجموعه شرايط اجتماعي است که تبليغات در ان عمل مي کند وبا توجه به انهاست که شيوه ها و فنون خود را انتخاب مي کند.
فنون تبليغات را ميتوان به سه دسته تقسيم کرد:
الف- حثيت و اعتبار
تبليغاتگر تبليغات خود را با چيزهايي همبسته مي کند که براي مردمي که مي خواهد انها را تحت نفود بگيرد عزيز است و بدان احترام مي گذارند و انها را پذيرا هستند. تبليغات به ارزش هاي سنتي ارمان ها و هدفهايي که مردم مي خواهند بدان نائل شوند متوسل مي شود. تبليغات به طور صريح نه در لفافه به مردم مي گويد که انچه مي گويد در جهت خير و صلاح انهاست و انتظار دارد که مردم ان را بدون تامل بپذيرند.
1- روش اول توصيه و و سفارش است. توصيه شخص مورد علاقه مردم يا شخص مقتد و با نفوذ و يا کسي که کلامش نافذ است و براي مردم حجت است.
2- روش دوم در زمينه حيثيت وانمود کردن همسويي منافع تبليغابگر با منافع مردم است. در اينجا تبليغاتگر مي خواهد نشان دهد که با همان سبک و شيوه اي زندگي مي کند که مردم مي کنند و او يکي از خود انهاست و همان اعتقاداتي را دارد که مردم دارند و خلاصه تظاهر به شباهت و نزديکي با مردم مي کند.
3- روش سوم در اين زمينه توسل به گرايش مردم به دنباله روي است و اين که هميشه مي خواهد در اکثريت باشد يه در اقليت براي اين کار تبليغات مي گويد تمام مردم با ما هستند و از ما پشتيباني مي کنند.
روش چهارم، استفاده از کلمات و واژه هايي جاذب و پر طرفدار است مثل ازادي برابري، عدالت، رفاه و... اين کلمات که مردم دوست دارند بشوند و عکس العمل انها نسبت به اين واژه ها غالبا عاطفي است تا منطقي. .(اصغر کيا،سعيدي،1383 ص،165)
ب- تحريف
نوع دوم از فنون تبليغات تحريف است دنياي واقعيت ها براي تمام مردم يکسان نيست انچه ما ان را واقعي و تحريف نشده مي دانيم به تجربه هاي گذشته ما و خواسته هاي کنوني و اميدهاي اينده ما بستگي دارد. ما غالبا نظرات و برداشتهاي گروههايي را که با انها مخالفيم تحريف شده مي دانيم ظاهرا تا زماني که تناقضي در حرف هاي مبلغ نبينيم يا نقطه نظرهاي مخالف را نشنيده باشيم متوجه تحريف نمي شويم.
فنون تحريف طيف وسيعي از دروغ تا کتمان حقايق را در بر مي گييرد . تحريف مي تواند به شکل متهم کردن مخالفان باشد مي تواند تعريف از طرفداران خود و بزرگ کردن امتيازات انها باشد. به علاوه ممکن است تحريف در اطلاعات اماري باشد يا غير اماري به ويژه در عصر ما دستکاري امارها در تبليغات خيلي استفاده مي شود و چون غالب مردم هم از امار اطلاعات کمي دارند ممکن است به راحتي تحت تاثير قرار گيرند. شيوه هاي تحريف در اطلاعات غير اماري هم بسيار زياد است. مخدوش کردن اطلاعات ، حذف برخي از اطلاعات داده شده يکسويه و به سود مبلغ باشد. اين روش هاي مرسومي است که امروزه در مطبوعات در رسانه ها و تنظيم خبرها زياد ديده مي شود.
يکي از شيوه هاي تحريف پرت کردن حواس مخاطب و جلب توجه او به مسائل ديگر است به طوري که از موضوع اصي غفلت کند. همين طور ساده کردن بيش از حد مسائل پيچيده هم مي تواند يکي از شيوه هاي تحريف حقايق باشد. .(اصغر کيا،سعيدي،1383 ص،167)
ج- نا ايمني
نوع سوم از فنون تبليغات نا ايمني است. عکس العمل عاطفي مثل ترس نشان دهنده ناايمني است. متخصصان تبليغات در مواردي که افراد دستخوش ناايمني هستند مي دانند که انها نسبت به برخي از تبليغات بيشتر حساسند و اماده پذيرش ان هستند . گاهي حتي تبليغات به عمد افراد را دستخوش ناايمني مي کند تا بتواند از اين دستپاچگي و سردرگمي افراد بهره برداري کند. .(اصغر کيا،سعيدي،1383 ص،168)
واژه تبليغ در قرآن:
تبليغ و دعوت دو واژه اي هستند که درباره تبليغات اسلامي بکار رفته اند تبليغ بيشتر به ابلاغ احکام پيامها و دستورهاي الهي به مردم ناظر است که ا غلب توسط انبيا الهي صورت مي پذيرد به عبارت ديگر تبليغ اصالتا ماموريت پيامبران است چه انها واسطه ميان خدا و انسانها هستند. اين واژه در زبان عربي و بخصوص در لسان قرآن به معني فوق مذکور است از جمله در اين ايات:
1- يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته
" اي فرستاده ما انچه را از سوي پروردگارت فرو فرستاده شده ابلاغ کن که اگر چنين نکني اصلا رسالتش را ابلاغ نکرده اي"
2- ابلغکم رسالات ربي و انا لکم ناصح امين
" من رسالتهاي پروردگارم را به شما ابلاغ مي کنم و خير خواه و امين شما هستم"
3- و ما علي الرسول الا البلاغ المبين
"نيست بر فرستاده ما جز پيام رساني اشکار"
اما دعوت به معناي فرا خواندن بسوي حق و بلاش در جهت سوق دادن انسانها به طريق هدايت است. راغب اصفهاني در معناي دعا و دعوه مي گويدالدعا الي الشيي الحث علي قصده يعني خواندن به چيزي به معناي تشويق به رفتن بسوي انست" در تبليغ مبلغ پس ابلاغ پيام ماموريتش پايان مي پذيرد اما همين زمان کار دعوت اغاز مي شود .
دعوت ابلاغ و رساندن صرف تنها نيست بلکه عبارتست از سعي در فهماندن و اقناع مخاطبان از طريق عمل و گفتار و راهبري انسانها . شاهد اين موضوع ايه زير است که سخن حضرت نوح (ع) را بازگو مي نمايد:
رب اني دعوت قومي ليلا و نهارا فلم يزدهم دعايي الا فرارا
پروردگارا من شب و روز به تبليغ و خواندن قوم خويش پرداخته ام اما دعوت من نتيجه اي جز گريختن انها نداشته است"
و اين لحن نشان ميدهد دعوت ان حضرت ابلاغ صرف نبوده بلکه همراه با دلسوزي اصرار و تالش فراوان و فعاليت شبانه روزي بوده است.
دعوت ويژگيهايي دارد که اينجا فرصت پرداختن بدان نيست ولي نکته قابل توجه اين است که انچه در زبان فاسي از واژه تبليغ استنباط مي شود مراد همان معني دعوت در لسان قران است. قران کريم مي فرمايد:
ادع الي سبيل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن
بوسيله حکمت و پند و اندرز نيکو به راه پروردگارت دعوت کن و به بهترين روش با انان مناظره نما.
اين ايه مراحل اساسي تبليغ و انواع انرا بخوبي بيان مي کند همچنين درباره تبليغ عملي که شرط دعوت است چنين مي فرمايد:
قل هذه سبيلي ادعو الي الله علي بصيره انا و من اتبعن
بگو اين راه من است من و پيروانم با اگاهي و بصيرت به سوي خدا مي خوانيم
عبارت هذه سبيلي بر تبليغ عملي دلالت داشته و نشان مي دهد که دعوت تنها با ابلاغ پيام و کنار رفتن به انتها مي رسد بنابراين هر گاه از تبليغ سخن مي گوييم مراد ما تمام تلاشها و اقدامات و مراحلي است که براي تبليغ عملي هدايت و ارشاد مردم به راه راست و اقناع انها نسبت به اطاعت دستورات الهي ضروري مي باشد.(عباسي مقدم،1371ص،116-113)
مبناي تبليغ:
از انجا که فطرت انساني در همه بشريت يکسان است هدف از تبليغ تعالي انسان در پرتو همين زبان مشترک يعني فطرت است:
فاقم وجهک للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذالک الدين القيم و لکن اکثر الناس لا يعلمون(روم،30)
پس روي خود را با گرايش تمام به حق به سوي اين دين کن با همان سرشتي که خدا مردم را بر ان سرشته است افرينش خداي تغيير پذير نيست اين است همان دين پايدار ولي بيشتر مردم نمي دانند.
امام صادق عليه السلام در تفسير اين ايه فرمودند "خدا انسانها را بر فطرت توحيد افريده است " در موردي ديگر فرموده اند منظور از فطرت اسلام است"
مطابق اين ايه مبارک زبان مشترک ، زبان فطرت است که هم همگاني است و خداوند همه انسانها را با افرينشي خاص و فطرتي واخد افريده است و هم تغيير ناپذير مي باشد و همواره ثابت و پايدار است.(حق پناه،1385،ص188)
با استفاده از اين زبان واحد ثابت، عمومي و مشترک انسانها با يکديگر در ارتباط بوده و از تجربيات همديگر استفاده مي نمايند از انجاا که انسان در جوهره خود خواستار تکامل و رفع نواقص خود است مطلق انگاري و خود را کامل و بي نياز از ديگران و دستاوردهاي فکري و نظري انها دانستن هم باعث محروم شدن وي از دستاروردهاي علمي و مفيد ديگران مي گردد و هم زير بناي اختلاف نظرگاهها و فرهنگ مي باشد .
زبان فطرت زبان مشترک از نگاه قران
فطرت سرشت خاص و افرينش ويژه ادمي است که با پاره اي بينشها و گرايشهاي مشترک در ميان انسانها همراه است بينش و گرايشهاي فطري از ان رو که در طبيعت مشترک ادميان سرشته شده اند در زمان و مکان خاصي محصور نمي شوند بلکه مي توان انها را در همه انسانها سراغ گرفت و همين امر مهمترين عنصر برقراري و ارتباط ميان افراد و فرهنگهاست . قران کريم عناصر برخاسته از فطرت را به خوبي مطرح و معرفي کرده است از قبيل دين خواهي و خداجو بودن انسانها.
انسان به اقتضاي فطرت هم خداجو خداگر است و هم در سرشت او بن مايه هاي شناخت خدا نهاده شده است از اين رو خداجويي و خداپرستي گرايشي فطري و خدايابي و خداشناسي بينشي فطري است. نبايد چنين پنداشت که انسان گمشده اي دارد و در پي ان است بلکه او خدايي را مي طلبد که با او اشنايي دارد و شيفته اوست علاوه بر ايه سي ام از سوره روم ايات ديگري به اين مفهوم اشاره دارند مانند:
فاذا رکبوا في الفلک دعو الله مخلصين له الدين فلما نجاهم الي البر اذا هم يشرکون(عنکبوت ،29)
" و هنگامي که بر کشتي سوار مي شوند خدا را پاکدلانه مي خوانند و چون به سوي خشکي رساند و نجاتشان داد بناگاه شرک مي ورزند"
يکي ديگر از عناصر اين زبان مشترک غرايز مربوط به ساحت حيواني انسان است که به مقتضاي ان بشر بدون نياز به اموزش و اکتساب خاستگاه ظهور اوصاف مشترکي مي گردد مانند تمايل به غذا ارضاي غريزه جنسي منفعت طلبي گرايش به زيبايي حقيقت جويي و نقش انسان در سرنوشت خويش چنان که قران مي فرمايد:
ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم
به خاطر همين زبان مشترک فطرت و عناصر خاص ان است که خداوند قوانين و سنتهاي بسياري را براي بشر به طور عموم قرار داده که حاکي از قانونمندي جامعه هاست توجه به اين سنتها خود فرهنگ ويژه اي با ديد الهي و توحيدي پديد مي اورد و همگان را بر اساس ان به گفتگو فرا مي خواند.
ابزارها و شيوه هاي تبليغي
1- زبان
شرط نخست درک و فهم متقابل داشتن زبان يگانه است بدون همزباني ارتباط ممکن نيست زبان هر قوم و ساختار واژگاني و جمله هاي ان ايينه فرهنگ ان قوم است
و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم
اين ايه مبارک بيانگر اين مطلب است که در وهله نخست همه انبيا وظيفه داشتند که معارف الهي را در سطح فرهنگ مردم خويش تبيين نمايند. دوم ان که مراد از لسان قوم زبان فرهنگي مردم است بخصوص با توجه به اين که سطح فرهنگي مردم متفاوت است و طبيعي است که انبيا مي بايست همه مردم را در تبليغ مد نظر قرار دهند سوم ان که زبان و ادبيات مردم دوران نزول تعاليم اسماني براي دريافت پيام ان تعاليم نقش موثري دارد
و به همين جهت تعاليم انبيا براي مردم قابل درک است زيرا به زبان خود انهاست.
قران کريم و روايات شيوه هاي کارامدي زبان را در مسير انتقال انديشه و افکار ياد اوري مي کنند در يک مورد قران به چگونگي استفاده از زبان را با قيد "سديد" بودن قول و گفتار ياداور مي شود «و قولوا قولا سديدا» به عبارتي مومنان موظفند در گفتار خود سخن درست و استوار بگويند که هم مصداق تقواست و هم عامل مغفرت و هم باعث ان که اعمال انان از سوي خداوند رو به اصلاح رود.
«بليغ» و رسا بودن شيوه ديگر کارامدي زبان است:
فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم في انفسهم قولا بليغا
برخورد با منافقان موابق تعليم خداوند در اين ايه به گونه اي بايد باشد که موعظه وگفتار حاوي فرهنگ قراني در جان انان اثرگذار باشد.
شيوه ديگر «لينت» و نرم گفتاري است که وسيله بسيار موثري در انتقال فرهنگ مي باشد نتيجه نرمش پذيرش است.
فقولا له قولا لينا لعله يتذکر او يخشي
اميدي که در نرمي هست در خشونت نيست خداوند به پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم مي فرمايد به نرمي و ملاطفت با مردم رفتار کن
فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک
حتي با سرکشترين افراد نيز بايد در ابتدا بايد با نرمي و لطافت سخن گفت و با وجود احتمال تاثير گفتار نبايد به ستيز عملي و برخورد با زور اقدام کرد.
قران کريم در موارد ديگر از قولا کريما- قولا ميسورا – قولا معروفا ياد ميکند و ان را از راهکارهاي کارامدسازي زبان و گفتار در انتقال فرهنگ و سخن حق معرفي نموده است.
2- مناظره و گفتگو
يکي از موثرترين ابزار تبليغ به منظور دست يابي به انديشه برتر است و صبعت جدل در نهاد انسان قرار دارد و کان الانسان اکثر شي جدلا
قران کريم براي تاثير بيشتر در دلها روش مسالمت اميز گفت و گو را بر مي گزيند و محيطي ارام و بي اضطراب را مي افريند با هم ديگران سخن خود را بگويند و هم پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم سخن حق خويشتن را به ديگران برساند.
روش مسالمت اميز و مبتني بر دوستي و عطوفت مناسبترين راه رسيدن به حق ياري رساندن به ديگران است قران کريم ان را روش برتر مي نامد و نتيجه عملي ان را تبديل شدن دشمنان به دوستان مي شمارد که البته اتخاذ اين شيوه به صبر و ايمان قري نيازمند است.(حق پناه،1385)
قران کريم در دو ايه ديگر به طور مستقيم روش مسالمت امير و دوستي در جدل و مناظره با صاحبان فرهنگهاي مختلف را توصيه مي فرمايد
ادع الي سبيل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن
و لا تجادلو اهل الکتاب الا بالتي هي احسن الا الذين ظلموا منهم
3- روش تبشير و انذار
انا ارسناک شاهدا و مبشرا و نذيرا
از موثرترين و مهمترين شيوه هاي دعوت اسلامي و بطور کلي تبليع ديني روش بشارت و انذار (مژده و بيم دادن) است بشارت و انذار در تبليغ و دعوت همان نقش و اهميت را دارد که تشويق و تنبيه در تربيت لذا شهيد مطهري مي گويد«تبشير مژده دادن و از مقوله تشويق است»
تبشير
انسان براي انجام هر کار يا پاي بندي به هر صفت و سجيه اي نيازمند رغبت است .رغبت و ميل به يک امر در انسان از طرق گوناگون اصل مي شود که از جمله انها تشويق و تبشير است. زماني که انسان را در برابر عملي نيک به پاداشي بزرگ مژده دهند انگيزه اي قوي در او پديد مي ايد که او را تا پايان کار همراهي و تشويق به فعاليت مي کند بشارت دادن و تشويق در بسياري موارد يکسان و همسو مي باشند.
انذار
همانگونه که مبلغ عواقب نيکو و پاداشهاي عمل به دستورات را بيان مي کند لازم است عواقب سوء ناشي از عدم پايبندي به احکام و ارزشهاي الهي را ياد اور شود. اين ماموريت مبلغ را انذار ميگويند .
انذار در واقع به معني هشدار دادن و اگاه ساختن از عاقبت بد فرجام عمل است نه ترساندن تنها چرا که واژه معادل ترساندن «تخويف» است از اين رودر مفردات امده است « انذار عبارتست از خبر دادني که همران با بيم دادن باشد»
4- روش همراهي
گاهي فرد يا جامعه انچنان به يک عقيده يا عادت خو گرفته و بدان پايبند شده است که دور کردنش از ان بطور يکباره بس دشوار مي باشد در انگونه موارد بايد با تيزبيني و شناخت کامل نسبت به روحيات و عقايد جامعه کار تبليغ را انجام داد در اين باب بهترين روش همراهي است.
«در اين روش مبلغ در قسمتي از عقايد و مسير فکري با مخاطب خود همراه مي گردد و اين همراهي را تا لحظه اي که زمان نشان دادن حقيقت فرا رسد ادامه مي دهد و پس از ان با تکاني شديد در وجود مخاطب او را بيدار مي کند»
نمونه کامل اين روش به بيان قران توسط حضرت ابراهيم (ع) صورت گرفت. مردم زمان او از خداي حقيقي منحرف و به خورشيد و ماه و بت و جز ان معتقد بودند و ي شبي با نمايان شده ماه با ماه پرستان همراه شد و چون ماه از صفحه اسمان محو گرديد گفب چنين خدايي پروردگار من نيست چون صبح شد با خورشيد پرستان همراه شد و گفت اين خداي من است چون بزرگتر از همه است تا انکه غروب فرا رسيد و او با افول خورشيد اظهار داشت من چنيني خداي افول کننده اي را هرگز دوست ندارم و انچنين به رد عقايد انان و سپس به اثبات عقيده خويش پرداخت.
روش تدريجي در تبليغ را مي توان از جلوه هاي همراهي دانست زيرا حاوي نوعي همراهي با مخاطب است از اين جهت که هر چند حکم واقعي حکم اخير است اما مبلغ در مراحل قبلي با مخاطب و رفتار او سازگاري و موافقت نشان مي دهد.
5- روش تذکر و ياداوري
انسان از اغاز زندگي با استفاده از تعمت خداداد انديشه و حافظه نسبت به پديده ها و حوادث جهان اگاهي مي يابد و اين اگاهي به شکل صورتهاي ذهني در ميايد در اثر مرور زمان وارد شدن اگاهيهاي ديگر برخي صورتهاي ذهني موقتا از صفحه ذهن بيرون مي روند و به اصطلاح فراموش مي شوند.
در برابر هشياري انسان دو حالت ديگر وجود دارد يکي جهل و ديگري غفلت . جهل انجا صادق است که چيزي اصلا به ذهن وارد نشده و فرد نسبت به ان هبچ گونه اگاهي ندارد اما انجا که چيزي به ذهن امده اما پس از مدتي بدلايلي از خاطر رفته است فراموشي و غفلت مطرح مي گردد و براي رفع اين حالت تذکر و ياد اوري لازم است غفلت و فراموشي ار ويژگيهاي انساني است و در برابر بايد تذکر و تنبهي در کار باشد تا غافلان را بيدار کند مسلما چون خفته را بيدار ساختي خود به راه خواهد افتاد. خدا پيامبرش را ياد اور و بيدار کننده معرفي مي کند.
«ذکر انما انت مذکر لست عليهم بمصيطر»
پس به ياداور که تو همانا ياد اوري کننده اي و مسلط بر انها
6- روش برانگيختن تفکر و تحريک ايمان
قران کريم که بزرگترين کتاب دعوت و بهترين نسخه هدايت است از اين روش بنحو احسن بهره جسته است.
در موارد متعدد با خطاب « يا ايها الذين امنوا» از ايمان مومنان براي پذيرفتن محتويات پيام تبليغي بهره مي گيرد همانگونه که در جاهاي ديگر در پايان پيام مي فرمايد ان کنتم مومنين( اگر شما مومن هستيد) که ان خطاب نوعي تحريک ايمان مومنان است.
از طرفي قران در جايي خود را ذکر ناميده است انجا که فرمايد « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» ما قران را فرو فرستاديم و همانا ما نگهدار انيم و اين موضوع اهميت ذکر و ياداوري در قران و نقش بيدارگري و هشدار دهي قران را بيان مي کند.
شيوه ارائه اسوه ها در تبليغ اسلامي
در تبليغ موضوعي که بر اهميت و حساسيت نقش اسوه ها و اعتبار روش اسوه اي مي افرايد جنبه تقدس و وجهه ديني اسوه هاست اسوه ها عبارتند از نمونه هاي انساني اي که گفتار کردار و سلوک و عقيده شان سرمشق ديگران بايد باشد انها که روش و منش و بينش و تمام زندگي شان مورد تاييد مباني دين و معيار زندگي ديگران است هر کس خود را به انان مي سنجد و ارزيابي مي نمايد .
رفتار منش و معتقدات اسوه بايد نخيست از جانب دين مهر تاييد بخورد تا مورد تقليد و اقتباس و پيروي ديگران واقع شود و گر نه اينطور نيست که انسانها بي جهت و بدون دليل به تقليد از فردي راضي شوند انساني که به يک مکتب و مرام عقيده راسخي دارد نسبت به هر کس که بنحو احسن به ان مباني پاي بند باشد عشق مي ورد و با توجه تاثير پذيري و روحيه تقليد به پيروي رفتار او دل مي بندند و اينچنين رابطه اسوه و مقلد برقرار مي گردد.
ابعاد شيوه ارائه اسوه
تبليغ به روش اسوه اي را مي توان از دو جنبه در نظر گرفت:
يکي انکه مبلغ خود اسوه باشد و با رفتار شخصيت و ويژگيهاي دروني و بروني خويش سر مشق کاملي براي انسانها ترتيب دهد و يا حداقل در زمينه اي خاص الگوي انان باشد .
چنانچه برخي از صاحبنظران گفته اند بهترين شيوه براي تربيت و تبليغ و عملي ترين راه اينست که بگوييم افعل کما افعل انگونه که عمل مي کنم تو نيز عمل کن در شيوه الگويي با هزينه و زحمت امکانات کمتر مي توان بيشترين نتايج را حاصل نمود.
رسول خدا صلي الله عليه و اله با اعمال خود ديگران را به تکاليف و وظايف اشنا مي کرد و مثلا مي فرمود صلو کما رايتموني اصلي همانگونه که من نماز مي گزارم شما نيز نماز گزاريد.
انبيا و اولياي الهي همگي از اين طريق يعني با اعمال و رفتار و با اسوه قرار دادن خويش به تبليغ پرداخته اند و از انجا که ميان گفتار و کردار و محتواي دعوتشان هماهنگي و انسجام کامل برقرار بوده و بيش از هر کس ديگر پاي بندي عملي خود را به مباني عقيدتي و ارزشهاي مکتبي نشان مي دادند مشتاقانه مورد تقليد و پيروي مردم زمانشان قرار مي گرفته اند.
- جنبه دوم و بعد ديگر شيوه الگويي مسئله معرفي و ارائه الگوهاست مبلغ همانگونه که مي تواند خود اسوه باشد همانطور قادر است با ابزارها و امکانات و تواناييهايي که در دست دارد به ارائه و معرفي اسوه ها براي جامعه اقدام نمايد.
اسوه معرفي شده مي تواند الگويي کامل و سرمشقي تمام عيار و چند بعدي باشد و نيز ممکن است در جنبه اي خاص و به حد يک صفت با ارزش اسوه باشد.
قران کريم از انجا که مهمترين مرجع و اساسنامه تبليغ اسلامي است شيوه فوق را مورد استفاده قرار داره و در موارد فراوان بياناتي دارد که از طريق انها اسوه ها و الگوهايي به مردم جوامع گوناگون معرفي و ارائه مي نمايد که موارد را مي توان به چند دسته زير تقسيم نمود.
1- اياتي که افراد مشخص را به عنوان اسوه و زنديگشان را به عنوان سرمشق معرفي مي نمايد مانند:
لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه لمن کان يرجو الله و اليوم الاخر(احزاب/21)
"به تحقيق در وجود رسول خدا اسوه حسنه اي است براي کسي که به خدا و روز قيامت اميدوار است".
2- اياتي که به نحوي گوشه اي از زندگي و حالات انبيا و اولياي الهي را ستايش و تمجيد مي کند مانند:
واذکر عبادنا ابراهيم و اسحق و يعقوب اولي الايدي و الابصار(ص/45)
"و به ياد اور بندگان خاص ما ابراهيم اسحاق و يعقوب را که صاحبان بازوان و ديدگان بودند".
3- داستانهايي که در انها ضمن بيان زندگي و سر گذشت انبيا و اولياي الهي و قوم انها حاوي پيامهاي تبلغي و ارشادي است و به نحوي غير اشکار اعمال و عقايدشان را تاييد و احيانا ستايش مي کند.
مانند اياتي که پيرامون حضرت موسي و اصحاب کهف نازل شده است.
معيارهاي اسوه در قران
قران مجيد سرتاسر حاوي ويژگيها و ملاکهاي اسوه هاي راستين بشر است که با بيان ان ملاکها و صفات صاحبان انها را مدح و ستايش مي کند نمونه هاي انساني و اسلامي اي چون مخلصين، مفلحان، اولوالالباب، عباد الرحمن، متقين، مهتدين، صالحين، مومنين، صابرين، صادقين، مسلمين و مسلمات، فائزون، قانتينف منفقينف خاشعين، متصدقين، تائبون، عابدون از سوي قران معرفي و صفاتشان بيان شده است.(عباسي مقدم،1371)
قران در طي ايات بسياري به معرفي اينان پرداخته و از زواياي گوناگون تصوير کاملي از شخصيت و حالات روحي و زندگي مادي و معنويشان ارائه مي کند
8- تبليغ بر اساس علم و اگاهي
در دعوت پيامبران الهي از جهل و غفلت و عوام فريبي اثري نيست و هر چه هست بر پايه اکاهي علم و بصيرت باطني بيا شده است.
در ايه 108 سوره يوسف مي فرماند « اين است راه من و من پيروانم را با بينايي به سوي خدا دعوت مي کنم»
پايه هاي دعوت در اين محور از ديدگاه قران عبارتند از:
- استدلال از طريق بيدار کردن فطرت پاک ادمي و منطق
- ترديد نداشتن در وجود افريننده اسمان ها ئ زمين که در اين ايات مشاهده مي شود ايه 73 سوره حج: از استواري و متقن بودن نظام اسمان و زمين و تباهي هستي در صورت وجود خدايان متعدد
- ترديد افکني در ميان مخالفان پيامبر گرامي اسلام در مواضع متعدد اين شيوه را تجربه کرده و با القاي شک و ترديد عقايد مخالفان را مورد هجوم قرار داده است ايه 24 سوره بقره
- دعوت به مشترکات : در سوره ال عمران ايه 64 مي فرمايد« بگو اي کتاب بياييد بر سر سخني که ميان ما و شما يکسان است بايستيم در سوره عنکبوت ايه 46نيز ميفرمايد با اهل کتاب جز با شيوه اي که بهتر است مجادله مکنيد مگر با کساني از انان که ستم کردند.(ثابت پور،1386)
- دعوت به بررسي بي طرفانه موضوعات : صاحبان دعوت هاي الهي مخاطبان را به تفکر و بررسي بي طرفانه و علمي موضوع دعوت نمايند.
دشمنان به دليل نداشتن استدالال استوار به مجادله متوسل مي شوند.
مخاطب شناسي در سيره تبليغي پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله
يکي از ارکان و شرايط لازم براي تبليغ موفق و اثر گذار شناخت گروه مخاطبان و رعايت احوال انان است که در سيره تابناک داعي اعظم و رسول مکرم اسلام به روشني ديده مي شود. هر چند پيامبر همه محتوا و روش هاي دعوت خود را از منبع پر فيض دانش الهي مي گيرد اما به شرايط و حالات و ويژگي هاي فردي و اجتماعي جامعه مخاطبان خود نيز عنايتي کامل دارد تا در سايه امن مخاطب شناسي پيام رهايي بخش و سعادت افرين خود را با سرعت و تاثير هر چه بيشتر به جان انها برساند و نتيجه خواسته شده را بگيرد. شناخت مخاطب و اوصاف و حالات او موجب مي شود مبلغ به روش هاي تسريع در پيام رساني دسترسي يابد و با شناسايي موانع احتمالي راه اثر بخشي دعوت را باز نگهدارد.(عباسي مقدم،1386ص،61)
شناخت پيامبر از قران به عنوان پيام
پيامبر بالاترين دانش را به لفظ و معناي قران داشت و مامور تلاوت ان براي مردم بود و تبيين و تفسير ايات بر عهده او بود
شناخت پيامبر از روش ها و ابزارهاي هدايت و ارشاد
او بخوبي مي دانست از ابزارهاي کلام عمل مساعدت هديه مهرورزي و غيره چگونه بهره گيرد و بر روشهاي بياني و عملي دعوت تسلط داشت.
شناخت پيامبر از محيط و مخاطبان
علاوه بر شناخت راه و مقصد و پيام که با راهنمايي وحي الهي براي پيامبر ميسر مي شود او بايستي از محيط اجتماعي و جامعه تبليغي خود نيز اگاهي کامل داشته باشد. مروري بر سيره و حوادث دوران حيات پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله در مکه و مدينه نشانگر ان است که هر گونه تصميم گيري و اقدام پيامبر با توجه به شراط حاکم بر افکار و خواسته هاي مردم و حتي شرايط اجتماعي و نظامي و سياسي موجود صورت گرفته است. به عنوان نمونه پيامبر در مواجهه با بزرگان مکه در مباحث عقيدتي لحني با صلابت و قاطعيت اختيار مي کند تا به تغيير ايين او طمع نکنند با مستضعفان لحني نرم و اميد افرين دارد تا ضمن دعوت به ايمان به انها اميدواري دهد. عليرغم روحيه خشن عرب جاهلي تندخويي هاي انها را با مهرباني پاسخ مي گويد. سعي در نفوذ در دلها با ديدارهاي عاطفي و دادن هدايا مي نمايد. در فتح مکه انجا که همه انتظار انتقام دارند از مرحمت و عفو سخن مي گويد.
دسته بندي مخاطبان پيامبر صلي الله عليه و اله:
در يک نگاه کلي مي توان مخاطبان اصلي پيامبر صلي الله عليه و اله را در چهار گروه بخش بندي نموده و روش هاي مشترک و ويژه پيامبر را در برخورد با انان بررسي نمود:
الف- مشرکان و بت پرستان
اين گروه شامل کافران مورد اشاره در فران و بت پرستان ستاره پرسنان و پيروان کيش هاي غير توحيدي مي شوند که پيامبر کمابيش در ورده هاي مختلف دعوتش با انان مواجه بوده است دهريان يا ماديگرايان قديم بزرگان مکه و قريش منکران معاد و بت پرستان حجاز از جمله اين گروه ها مي باشند
مهمترين روش هاي خاص پيامبر صلي الله عليه و اله در دعوت اين گروه :
- ياد اوري نعمتها و مخلوقاتي که جز الله قادر به افريدن انها نيست
- مقايسه خداي بزرگ با بت ها و خدايان ادعاي مشرکان
- قاطعيت در بيان اعتقاد توحيدي بهمراه برخورد انساني و عاطفي
- ارسال نامه دعوت رسمي به سران و پادشاهان کفر و دعوت به توحيد
- بشارت به توحيد و پيامهاي مثبت عقيدتي و عملي ان
- استدلال منطقي و فطري
ب- اهل کتاب
مهمترين شيوه هاي پيامبر در برخورد با اين گروهها :
- مباحثه و مناظره با بزرگان و علماي يهود و نصارا به منظور پاسخگويي به سوالهاو شبهه ها و احيانا سم پاشي ها و شايعه پراکني ها که در نهايت موجب اتمام حجت بر انان مي شود. مانند جريان مباهله
- انعقاد پيمان و معاهده همزيستي صلح اميز با انان که به منظور پيشگيري از خطر همدستي قبايل مختلف با يهوديان بر ضد مسلمانان صورت مي گرفت.
- دعوت به مشترکات مانند عدم پذيرش سلطه بي دليل ديگران و عبادت و کرنش در برابر غير خدا
- همکاري و مبادلات محدود اقتصادي و گاهي اعطاي بخشش براي جذب اهل کتاب به اسلام
ج- منافقان
برخورد با اين دسته از مسلمانان براي انکه با متن جامعه مسلمانان روي اورند و از کفر و نفاق دوري گزيند از ظرافت هاي بسياري برخوردار است و بر اين اساس پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله ضمن احترام و رعايت حقوق فردي و اجتماعي اگاهي بخشي همراه با هشدار تکان دهنده انان را پيشه خود مي سازد. برخي از روشهاي اتخاذ شده پيامبر در برابر منافقان عبارتند از:
- اعطاي حقوق و امتيازات مساوي با ساير مسلمانان عليرغم برخي کوتاهي ها و دسيسه ها و پرهيز از برخورد خشونت اميز
- پيشگيري يا خنثي کردن توطئه و نيرنگ هاي انان با کمک خدا و مومنان
- کشف و بيان ويژگي هاي روحي و اخلاقي منافقان و ريشه يابي انها و سعي در هشيار نمودن انها
- پيش بيني رسوايي دنيوي و عذاب اخروي در انتظار منافقان
د- مومنان
کار تبليغ در مورد اينان بر محور افزايش گسترش و تعميق اگاهي ها و تقويت ايمان قلبي و تقوا و پاي بندي عملي انها انجام مي شود و روش ها و ابزارهاي ويژه اي را مي طلبد
- بيان صريح عقايد و مواضع که اعلام اوليه تا مرحله اظهار برائت از عقايد شرکت اميز را در بر مي گرفت
- بيان تدريجي احکام ديني مانند تحريم تدريجي شراب و ربا خواري در طي ايات متعدد
- مبارزه با عوامفريبي و سنت هاي غلط مانند فال بد زدن
- بر پا نمودن پايگاه هاي تبليغي مانند خانه هاي مسلمانان نخستين و ايجاد مسجد در مدينه و جاهاي ديگر(عباسي مقدم،1386ص،134-76)
شيوه ها و روش هاي موثر تبليغ پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله
- اعلام صريح اعتقادت قلبي براي مشرکان:« قل انما امرت ان اعبدالله و لا اشرک به اليه ادعو و اليه ماب»(30 / رعد)
- سازش ناپذيري در اصول:« فلا تطع المکذبين ودو لو تدهن فيدهنون»(9/قلم)
- برائت و بيزاري از شرک:«قل ان افتريته فعلي اجرامي و انا بري مما تجرمون»(35/هود)
- دعوت بر اساس بصيرت:«قل هذه سبيلي ادعو الي الله علي بصيره انا و من اتبعني»(108/يوسف)
- استدلال منطقي و فطري:«لو کان فيهما الهه الا الله لفسدتا...»(22/انبيا)
- ترديد افکني در ميان مخالفان«قل من يرزقکم من السموات و الارض قل الله و انا او اياکم لعلي هدي او في ضلال مبين»(24/سبا)
- دعوت به مشترکات: اياتي که درباره اهل کتاب نازل شده است
- ابتکار عمل در دعوت
- ارتباط ها و تماس هاي فردي به منظور دعوت
- حضور در ميان قبائل براي دعوت
- پذيرفتن وفدها و هياتهاي نمايندگي
- توجه به طبقات مختلف: ان حضرت با همه اقشار ار پيرو جوان غني و فقير عالم و جاهل زن و مرد مواجه شده و دعوت خود را عرضه نموده است.
- اعزام مبلغ به قبائل
- ارسال نامه به پادشاهان
- تعيين محدوده وظايف و اختيارات خود
- پرهيز از وعده هاي بي اساس
- مبارزه با عوام فريبي و سنت هاي غلط
- تاييد رسالتهاي پيشين به ويژه حنيفيت ابراهيمي
- زمان بندي مراحل مختلف دعوت
- گسترش دعوت بر اساس شرايط
- مدارا و نرمش در معاشرت
- ارتباط صميمي با همگان
- ابراز محبت و جلب اعتماد
- هماهنگي با مخاطبان در معيشت
- ادب و احترام در برابر مردم
نتيجه گيري:
تبليغ از جنبه ارتباطي ، شامل انتقال اطلاعات سازمان يافته در قالب پيام و رسانه است و از جنبه روان شناختي، شامل کوشش منيع براي تغيير نگرش ومتقاعد کردن مردم(مخاطب) مي باشد.بدين گونه مطالعه تبليغ افزون بر حوزه ارتباطات به دامن روان شناسي نيز کشيده شده و در کنار هم به عنوان خاستگاههاي عمده اي مطرح مي شوند که ابشخور مهم نظريه ها مدلها و راهبردهاي تبليع هستند. استفاده از مباني نظري، مدلها، و دستاوردهاي دو حوزه علمي ارتباطات و روانشناسي بخصوص شيوه ها و راهبردهاي مطرح شده در اين دو حوزه در تبليغ دين اسلام بايد متناسب با اهداف، احکام و ارزشهاي دين اسلام باشد. بنابراين تمام انچه که در اين دو حوزه به عنوان شيوه ها و راهبردها مطرح مي شود نمي تواند در تبليغ دين اسلام مورد استفاده قرار بگيرد، و بسياري از انها با ارزشها و احکام اسلامي تعارض دارد. و نگاه اين علوم به انسان، و اهداف کاربردي انها کاملا مادي مي باشند. و توجه به جنبه هاي روحي و اخلاقي متناسب با سعادت انسان، با توجه به مادي بودن و محدوديتهاي بشر، بسيار ناکارامد مي باشند. بنابراين بررسي اين شيوه ها در قرآن و سنت علاوه بر انکه مي تواند بايد و نبايدهاي اخلاقي و هنجاري را مشخص سازد که اين کار جز از اين طريق ميسر نخواهد بود، مي تواند شيوه ها و روشهاي جديدي را که متناسب با اين کار مي باشد ارائه دهد.
منابع:
1- زورق، محمد حسين: مباني تبليغ، تهران ، سروش، 1368
2- فضل الله، محمد حسين، شيوه هاي دعوت و تبليغ از ديدگاه قرآن کريم، ياسر،1359
3- عباسي مقدم، مصطفي: نقش اسوه ها در تبليغ و تربيت، تهران ، سازمان تبليغات اسلامي، 1371
4- حق پناه، رضا: تعاون و تبادل فرهنگي در قران و حديث، مشهد : بيناد پژوهشهاي حوزه و دانشگاه، 1385
5- ثابت پور، فرزانه: روش هاي کلي دعوت پيامبر اسلام از ديدگاه قران، رشد قران، 1384
6- کارسا، ديويد: دعوت به حق در قران، تهران: همشهري، 1378
7- دل آرا نعمتي، علي، شيوه هاي دعوت پيامبر صلي الله عليه و اله، نشريه بينات، شماره سيزده، ص96
8- سعيدي، رحمان و اصغرکيا، علي، مباني ارتباط،تبليغ و اقناع، تهران، روزنامه ايران1383
9- ريد بليک و ادوين هارولدس، طبقه بندي مفاهيم در ارتباطات، ترجمه مسعود واحدي، تهران، سروش1378
10- حکيم آرا، محمد علي، ارتباطات متقاعد گرانه و تبليغ، تهران، سازمان مطالعه کتب علوم انساني دانشگاهها(سمت)1384
11- خندان، محسن، تبليغ اسلامي و دانش ارتباطات اسلامي،قم، سازمان تبليغات اسلامي،1374
12- همايون، محمد هادي، تبليغات يک واژه در دو حوزه فرهنگي، سازمان تبليغات اسلامي1374
13- عباسي مقدم،مصطفي جلوه هاي تربيت و تبليغ در سيره پيامبر اعظم صلي الله عليه و اله، تهران 1386
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 10:39 توسط حمیدرضا ملایی پور
|