الف: ايمني:
ايمني را ميتوان انتخاب صحيح رنگ، به منظور افزايش قابليت ديده شدن اجزايي كه پنانسيل خطر دارند، فراهم كرد . با قرار دادن اجزاي متحرك و خطرناك در كانون توجه (بوسيله رنگ‏‎هاي روشن و زنده) اين امر تحقق پيدا ميكند، به گونه‏اي كه همواره اين قطعات با محيط اطراف خود كنتراست ايجاد كنند.

ب –قابليت ديده شدن:
در كارهاي ظريف كه شناسايي و تشخيص دقيقي را مي‏طلبد، كنتراست روشنايي در سطح كار بايد به حداكثر ميزان خود برسد و در محيط اطراف سطح كار به حداقل اين ميزان مثلاً در مورد مطالعه يك كتاب روي ميز، لازم است كه در سطح كتاب، بيشترين كنتراست را داشته باشيم اما اين كنتراست بين صفحات كتاب و سطح ميز بايد به حداقل برسد. به همين دليل ميزها بايد داراي سطح نسبتاً روشني باشند. در شرايطي كه تجهيزات دقيق، به اپراتور نياز دارند، قابليت ديده شدن كنترل‏ها را ميتوان با كدبندي استاندارد شده رنگي افزايش داد. كدهاي رنگي استاندارد در تميز دادن و تشخيص عملكردهاي متفاوت يك مجموعه نقش بسيار موثري دارند و راهنماي مفيدي در سوار و پياده كردن قطعات يك مجموعه محسبوب مي شوند.

ج-دوام و بقاي ظاهر محصول:
اكثر كالاها در معرض عوامل آلوده كننده بسيار قرار دادند و اين در حالي است كه شرايط جوي (آب و هوايي) نيز در ظاهر آن بي تاثير نيستند. ظاهر محصول در اثر تماس با اين آلوده كننده‏ها نظير روغن، گريس و مواد ساينده، كثيف و خراب ميشود. چنانچه نتوان از آلوده شدن كالاها بوسيله اين عوامل جلوگيري كرد، سه استراتژي در انتخاب رنگ اين كالاها وجود دارد كه با گزينش صحيح ميتوان تا حد زيادي تاثيرات اين عوامل آلوده كننده را كاهش داد.

اين سه روش عبارتند از :
• رنگي انتخاب كنيم كه با رنگ عوامل آلوده كننده سازگار باشد. در اينجا هدف اين است كه ظاهر كالا، مستعمل به نظر نرسد.
• رنگي را انتخاب كنيم كه حتي اگر با عوامل آلوده كثيف شد، ظاهر آن همچنان مورد پذيرش باشد در اينجا ميتوان از رنگ‏هاي خاكستري و سبز تيره استفاده كرد.
• رنگي را انتخاب كنيم كه با كوچكترين آلودگي، ظاهري ناخوشايند پيدا كند تا استفاده كننده را وادار سازد كه آن را تميز كند يا مراقبت بيشتري در نگهداري كالاي خود اعمال نمايد.

به ياد داشته باشيد كه تنها شرايط تعمير و نگهداري كالا در تعيين رنگ محصول دخيل نيستند بلكه عواملي مانند آسيبهاي احتمالي حين حمل و نقل، جابجاييها، يا زماني كه كالا در انتظار فروش است. تماماً از جمله عواملي هستند كه در گزينش رنگ كالا بايد مورد توجه قرارگيرند.

د-هويت و شناسايي :
گروهي از رنگها تنها با بعضي از محصولات همراه هستند يا به عبارت واضح‏تر بعضي از رنگها بصورت استاندارد شده مختص كالاها و محصولات خاصي هستند. بنابر دلايل تجاري اين امر براي شناسايي سريع و هويت بخشيدن به اين دسته از كالاها الزامي است بعنوان مثال بعنوان از رنگ كيوسكهاي تلفن ياد كرد.

هـ- سازگاري:
رنگ يك محصول بايد با محيط فراگيرنده آن سازگار باشد در پاره‏اي از موارد، اين امر بدان مفهوم است كه محصول در محيط اطراف خود حل شود و جزئي از بافت فضاي اطراف خود به حساب آيد. بعنوان مثال ميتوانيم از ايستگاههاي فرعي برق ياد كنيم و در پاره‏اي ديگر، منظور اين است كه محصول به طور كامل و مشخص، از محيط اطرافش قابل تفكيك باشد بايد توجه كرد كه تمايل عومي در رنگ‏آميزي محصولات بسيار مرغوب به سمت رنگ‏هاي روشن و در تاسيسات توليدي مدرن به سمت تنوع رنگ است چه در بعد معماري و چه در بعد تجهيزات فني.
براي انتخاب رنگ محصول، كم و كيف محلي كه محصول درآنجا مورد استفاده قرار مي‏گيرد (از نظر رنگ، درجه حرارات، نورپردازي و شرايط آب و هوايي) نيز مطرح است. رنگ‏هاي روشن كه با ارزش رنگي بالا در سيستم رنگي ما نسل تعريف ميشوند نور و گرما را منعكس مي‏كنند، در حالي كه رنگ‏هاي تيره عامل جذب اينها هستند. بعنوان يك نكته راهنما بايد يادآور شد كه از انعكاس شديد نور روي سطوح محصولات اجتناب شود چرا كه اين انعكاس موجب بر هم زدن راحتي و راندمان كاري اپراتور دستگاه ميشود.

و- تعمير و نگهداري
بسياري از جنبه‏هاي مطرح كاربرد رنگ و تاثير آن در تعمير و نگهداري، همان جنبه‏هايي هستند كه در عملكرد روزانه تجهيزات، با آنها مواجه مي‏شويم با استفاده از كدبندي رنگ، ميتوان عملكرد خاصي براي قطعات تعريف كرد يا اينكه نحوه باز و بسته كردن يك محصول را كنترل كرد در بكارگيري رنگ بايد همواره به خاطر داشت كه بخشي از افراد و جامعه كساني هستند كه داراي سطوح متفاوتي كور رنگي ميباشند و اكثر افراد اين گروه را مردان تشكيل ميدهند بنابر اين در طراحي كدهاي رنگي علاوه بر وجه تمايز در رنگ بايد در الگو و فرم آنها نيز تفاوتهايي را قايل شد. در مورد قطعات حساس و مهم علاوه بر اينها طراحي قطعه نيز بايد به گونه‏اي باشد كه امكان اشتباه بسته شدن يا اشتباه عمل كردن آنها وجود نداشته باشد.

تئوري طراحي محصول كه تئوري رنگ را نيز در بر دارد شديداً تحت تاثير عملكرد گرايي يا فونكسيوناليسم قرارگرفته است جمله معروف «فرم تابع عملكرد است» منصوب به سوليوان معمار است اين نظريه براي عينيت بخشيدن به اين مفهوم آمده است كه شايستگي يك محصول از نظر زيبايي، بوسيله ميزان تناسب ساختاري و عملكردي آن تعيين ميگردد در نتيجه چنانچه محصولي بخوبي نظم داده شده باشد،‌زيباتر نيز خواهد بود. بنابر اين نظريه نظريه عملكرد گراها براي محصولات مهندسي جذابيت خاصي دارد چرا كه در اين محصولات عمدتاً راندمان تنها چيزي است كه مورد انتظار است اما بايد دانست كه آيا راندمان زيبايي همانند راندمان عملكردي لزوماً جزيي از عملكرد كل محصول است؟ اين ايده كه نيازهاي زيبايي شناختي تنها از طريق توجه به الزمات يوتيلتيارياني (يعني اصالت سودمندي محصولات) ارضا ميشوند، همانقدر غير واقعي است كه بگوييم نياز به مفيد بودن محصول با توجه به الزامات زيبايي شناختي آن ارضا خواهد شد.

خلق زيبايي اجتناب ناپذير است و طراحي تنها بر اساس ملاكهاي غير زيبايي شناختي به مفهوم در غياب زيبايي طراحي كردن است و اين يك واقعيت غير قابل انكار ميباشد. براي درك رنگ، تميز دو مفهوم از يكديگر ضرورت دارد: يكي «ماهيت دروني رنگ» و ديگر «مطلوب بودن» و اينكه مطلوب بودن رنگ نتيجه ماهيت دروني آن است. بعنوان مثال شايد اگر محصولي، مردانه و سنگين به نظر برسد، بيشتر از اينكه زنانه و سبك جلوه كند، مورد پسند قرار گيرد. ماهيت دروني رنگ به دو گروه احساسي و ارزشي تقسيم ميشود. تاثيرات احساسي رنگ عبارتند از «گرم-سرد» ، «سخت-نرم» ، «سنگين-سبك» ، «قوي و ضيف»،‌و تاثيرات ارزشي رنگ عبارتند از گران-ارزان، ظريف-زمخت، مردان-زنانه، مدپذير-بدون مد.
تجربه ثابت كرده است كه ماهيت دروني احساسي رنگ محسوس‏تر و ملموس‏تر از ماهيت دروني ارزشي آن ميباشد و مردم توافق نظر بيشتري روي آن دارند. بعنوان مثال ميتوان به رنگ‏هاي قرمز، نارنجي و زرد اشاره كرد كه گرمتر از رنگ‏هاي سبز و آبي به نظر ميرسند و مردم با مليتهاي گوناگون نظرهاي مشابهي نسبت به آن دارند.
بعنوان مثال اين رنگ‏ها در نظر انگليسي‏ها و امريكايي‏ها همانگونه هستند كه در نظر سوئدهاي ژاپني همچنين رنگ‏هايي با ارزش رنگي بالا در سيستم مانسل رنگ‏هاي روشن در وزن سبكتر، بزرگتر از رنگ‏هايي با ارزش رنگي پايين در سيستم ما نسل رنگ‏هاي تيره به نظر ميرسند.
پاره‏ايي از ماهيتهاي دروني رنگ نيز، مورد پذيرش همگان است، مثل ارتباط بين رنگ‏هاي و مفاهيمي چون، مردانگي، زنانگي و ... به عنوان مثال ارتباط رنگ قرمز با تهاجم و مردانگي كه در مقابل رنگ صورتي و ارتباط آن با نرمي و زنانگي قرار مي‏گيرد . آبي با آرامش، نارنجي و زرد با شادي و گرمي، سبز با رشد و شكوفايي، سفيد با خلوص و پاكي و ... شناخته ميشود. در انتخاب رنگ ارتباطي باريك و ظريف است و از فرهنگي به فرهنگ ديگر تغيير مي‏كند در مورد مفاهيم دروني رنگ، بويژه بخش مفاهيم احساسي آن، افراد تاثيرات جزئي‏تري را نيز استخراج مي‏كنند. تاثيراتي كه در بيان شكل، بافت و هويت شيي موثر است بنابر اين ميتوان از اين ويژگي مهم رنگ در ارائه هويتي خاص به محصول سودجست و به عبارت ديگر يك محصول را ميتوان با استفاده از رنگ، از نظر احساسي بصري، گرمتر در حرارت، سبكتر در وزن و حتي كوچكتر در ابعاد جلوه دارد. با اين وجود دستيابي به اين اهداف بسيار مشكل است متاسفانه تحقيقات كمي در باره ماهيت‏هاي دروني رنگ صورت پذيرفته است.

در شرايطي كه اطلاعات دقيقي در باره ماهيت دروني رنگ وجود ندارد. طراحان مجبورند به برداشتهاي شخصي خويش اعتماد كنند، مگر اينكه در سياستهاي طراحي محصول، زمان و بودجه‏اي براي تحقيق اين ماهيتها در باره آن محصول خاص، در نظر گرفته شده باشد. در هر صورت اگر به عنوان يك طراح مجبور هستيد بر اساس برداشتهاي شخصي، رنگي را براي محصول انتخاب كنيد، حتماً قضاوتهاي خود را با محك نظريات ديگران بسنجيد و ايده آل اين سنجش آن است كه به توسط خريداران بالقون كالا صورت پذيرد.