نقش تبليغات در جنگ
اگر با دقت، وقایع و اتفاقات زمان زندگی این افراد را از نظر بگذرانیم، پی خواهیم برد که مهمترین عامل جذب افراد به سوی آنان، «تبلیغات» با به کارگیری و تحریک احساسات قومی و نژادی، در یک کلام «غرور ذاتی»انسان بوده است. آنان با بهره گیری از این ابزار در دل مردم خود، کینه و نفرت (اغلب موهوم) از طرف مقابل خود ایجاد می کردند و اعمال وحشیانه را در حق آنان با ارزش جلوه می دادند؛ به گونه ای که چه بسا به حیوانات درنده ای تبدیل می شدند که جنایات آنها مثال زدنی می شد و چنان با خصم رفتار می کردند که جای این پرسش باقی بماند که مگر انسان را چه می شود؟
امروزه جامعة بین المللی ، به آثار سوء استفاده از تبلیغات پی برده و تلاش کرده با وضع مقرراتی، همان گونه که نفس «جنگ تجاوزکارانه» را ممنوع اعلام کرد، تبلیغات برای آن را هم غیرقانونی کند. آنچه که در این مقاله به آن خواهیم پرداخت، اشاره ای کوتا و گذرا به مقررات بین المللی در این خصوص است . پس در آغاز به تجزیه و تحلیل مفهوم تبلیغات ـ که «ابزار» کار است ـ می پردازیم. سپس مستندات و تلاشهای بین المللی ممنوعیت تبلیغات جنگی را مورد بحث قرار خواهیم داد.
از آن جا که موضوع بحث، «ممنوعیت تبلیغات جنگی» است، ناچار باید پیش از هر چیز، به تعریف مفاهیم به کار رفته در آن بپردازیم و این مهم را نیز از محور اصلی عنوان، یعنی تبلیغات، آغاز کنیم.
مفهوم «تبلیغات»:
برخی تبلیغات یا آنچه را که «آوازه گری»(1) یا جنگ روانی خوانده اند، صرفاً ابزار سیاست خارجی قلمداد کرده و در کنار دیپلماسی و نیروی نظامی، سومین وسیله ای می دانند که در سیاست خارجی می کوشند تا از طریق آن، به هدفهای خود نائل شوند.
آنان اعتقاد دارند هدف نهایی سیاست خارجی، صرف نظر از ابزاری است که در این راه به کار می رود و همیشه یکسان است، و آن عبارت از «پیشبرد منابع از طریق ایجاد تغییر در ذهن دشمن» است (که منجر به تغییر در عمل وی می شود). در راه رسیدن به این هدف، دیپلماسی از نیروی اقناعی تشویق و تهدید، و نیروی نظامی از اعمال فشار فیزیکی بهره می برد. اما تبلیغات، به طور مستقیم، افکار افراد را شکل می دهد و به منزلة خلق عقاید ذهنی، ارزشهای اخلاقی و اولویتهای عاطفی یا بهره گیری از آنها در دفاع از منافع خود است.(2) پس تبلیغات فقط افکار انسانها را تغییر نمی دهد؛ بلکه فکر آنان و نحوة گرایش و حتی خواست و سلیقه شان را نیز مطابق خواست و هدف مبلغ شکل می دهد. تبلیغات از این دیدگاه، افکار دشمن را نشانه رفته و مغز و فکر او را موضوع خود قرار داده، در حالی که جنگ، توان و قدرت فیزیکی دشمن را هدف قرار می دهد. با وجود این، اعلام این موضوع که تبلیغات صرفاً ابزار سیاست است، یک برداشت سیاستمدارانه است و با قبول برخی آثار آن، باید اذعان کرد تا حد زیادی از واقع بینی به دور است.
مفهوم تبلیغات را نیز برخی چنین گفته اند:
«کاربرد کم و بیش منظم و به طور سنجیده و برنامه ریزی شده نهادها، عمدتاً از راه القای فنون روانشناختی مربوط به آن، به منظور دگرگون ساختن و کنترل عقاید افکار و ارزشها، و در نهایت، تغییر اعمال آشکار در جهت مسیرهای از پیش تعیین شده.»(3)
پس عناصر تشکیل دهندة آن، عبارت است از:
1-برقرارکنندة ارتباط که قصد تغییر ایستارها، عقاید و رفتارهای دیگران را دارد.
2-نهادهای نوشتاری و گفتاری یا رفتاری که برای برقرار کردن ارتباط به کار می روند.
3-وسیله و ابزار ارتباط.
4-مخاطب یا اثر پذیرنده.
به عبارت دیگر:
«تبلیغات شامل هر تلاش سیستماتیک برای نفوذ یک عقیده بر حجم وسیعی از افراد با استفاده از مفاهیم سمبولیک است. تبلیغات یک شکل ارتباط و برقراری روابط است که برای تشویق یا دلسرد کردن افکار نسبت به یک سلسله عقاید مترقیانه یا بعکس، تفکرات و آرای زبان آور، برای سازمان یا یک فرد مورد استفاده قرار می گیرد.»(4)
به این ترتیب، تبلیغات فق یک ابزار سیاسی نیست؛ بلکه یک شکل از روابط انسانی است که با توجه به محتوای آن ، می تواند شکلی سازنده یا آثاری مخرب داشته باشد.
به همین دلیل، برخی آن را یک فن یا «هنر» دانسته اند:
«فنی است که با استفاده از یک سلسله اصول به منظور اقناع مردم برای جذب به اهداف مورد نظر مبلغ انجام می شود. این فن با بهره گیری از این اصول، می تواند بیشترین اثر ممکن را داشته باشد.»(5)
پس اگر بپذیریم که تبلیغاتی چیزی جز یک «فن» نیست، که می تواند در خدمت ارشاد توده ها قرار گیرد و موجبات تعالی اجتماعی انسان را فراهم آورد و یا در استخدام صلح و امنیت بین المللی با استفاده از تعامل و تقابل فرهنگی قرار گیرد، در عین حال می تواند به عنوان عاملی مخرب در جهت ایجاد بحرانهای بین المللی و تشنجات اجتماعی عمل کند و با تحریک و انگشت گذاری روی نقطه جوش جوامع، مانند تعصبات نژادی، مقدسات مذهبی و دینی و از مثالهم، زمینه را برای از هم پاشیدگی جوامع و تمدنها فراهم آورد. نمونة بارز تبلیغات مخرب، «تبلیغات جنگی» است.
مفهوم تبلیغات جنگی:
تبلیغات جنگی دارای چه مفهومی است؟ چه برداشتهایی از آن می شود، چه شقوقی دارد؟
اینها همة مواردی است که در این جا به بحث پیرامون آنها خواهیم پرداخت.
«تبلیغات جنگی» عبارت از هرگونه ارتباطات و فعالیتهای تبلیغاتی (به مفهوم فوق) که سبب تحریک کشورها و دولتها یا ملتها برای تعارض و جنگ می شود. پس تنها برداشتی که می توان از آن کرد، این است که هرگونه استفاده از ابزار و امکانات مربوط به تبادل افکار و عقاید و که بتوان نام تبلیغات را بر آن نهاد و در جهت ایجاد تشنج و درگیری در روابط بین المللی باشد، تبلیغات جنگی خوانده می شود. حال باید ببینیم که این مفهوم چه موارد و شقوقی از تبلیغات را در بر می گیرد.
الف ـ تبلیغات جنگ سرد:
برای این که بدانیم تبلیغات جنگی شامل مورد فوق نیز می شود یا خیر، ناچاریم ابتدا «جنگ»(6) را تعریف کنیم. به عبارت دیگر، باید ببینیم از دیدگاه حقوق بین الملل، جنگ به چه مفهومی است. دیوان دائمی داوری، در رای مورخ 11 نوامبر 1912، در قضیه غرامت جنگ ترکیه و روسیه، از جنگ به عنوان یک «واقعة بین المللی»(7) یاد می کند. اما این بیان در واقع، گویای قسمتی از ماهیت جنگ است (که آن هم مورد اختلاف است). قسمت اصلی آن به عنوان یک تعارض اجتماعی مطرح است، مسکوت می ماند. ما در این بحث، به دنبال این هستیم که بدانیم به چه «تعارضی» جنگ اطلاق می شود تا بتوانیم آن را مشمول مقررات بین المللی مربوط به جنگ قلمداد کنیم. به نظر می رسد می توان نظریه و دیدگاه «لبز» را در این خصوص پذیرفت که می گوید:
«جنگ بر حسب یک عنصر مادی، چیزی جز استفاده از زور و خشونت یا توسل به نیروی نظامی نیست؛ بدون هیچ گونه محدودیتی از نظر زمان و مکان.»(8)
به عبارت دیگر، جنگ بدون اعمال خشونت و استفاده از نیروی اسلحه، جنگ نیست و معنا و مفهوم جنگ را ندارد.(9)
پس جنگ سرد که در واقع چیزی نیست مگر به کارگیری ابزار سیاسی غیرنظامی برای تحمیل خواسته یا موضع گیریهای متناقض برای پیشبرد منافع، و به طور کلی، استفاده از هر وسیله ای بجز «اسلحه»، از این مفهوم خارج است و تبلیغات مربوط به آن که اصولاً خود یکی از ابزار و سلاحهای جنگ سرد است ، از شمول تعریف تبلیغات جنگی خارج است
امروزه جامعة بین المللی ، به آثار سوء استفاده از تبلیغات پی برده و تلاش کرده با وضع مقرراتی، همان گونه که نفس «جنگ تجاوزکارانه» را ممنوع اعلام کرد، تبلیغات برای آن را هم غیرقانونی کند. آنچه که در این مقاله به آن خواهیم پرداخت، اشاره ای کوتا و گذرا به مقررات بین المللی در این خصوص است . پس در آغاز به تجزیه و تحلیل مفهوم تبلیغات ـ که «ابزار» کار است ـ می پردازیم. سپس مستندات و تلاشهای بین المللی ممنوعیت تبلیغات جنگی را مورد بحث قرار خواهیم داد.
از آن جا که موضوع بحث، «ممنوعیت تبلیغات جنگی» است، ناچار باید پیش از هر چیز، به تعریف مفاهیم به کار رفته در آن بپردازیم و این مهم را نیز از محور اصلی عنوان، یعنی تبلیغات، آغاز کنیم.
مفهوم «تبلیغات»:
برخی تبلیغات یا آنچه را که «آوازه گری»(1) یا جنگ روانی خوانده اند، صرفاً ابزار سیاست خارجی قلمداد کرده و در کنار دیپلماسی و نیروی نظامی، سومین وسیله ای می دانند که در سیاست خارجی می کوشند تا از طریق آن، به هدفهای خود نائل شوند.
آنان اعتقاد دارند هدف نهایی سیاست خارجی، صرف نظر از ابزاری است که در این راه به کار می رود و همیشه یکسان است، و آن عبارت از «پیشبرد منابع از طریق ایجاد تغییر در ذهن دشمن» است (که منجر به تغییر در عمل وی می شود). در راه رسیدن به این هدف، دیپلماسی از نیروی اقناعی تشویق و تهدید، و نیروی نظامی از اعمال فشار فیزیکی بهره می برد. اما تبلیغات، به طور مستقیم، افکار افراد را شکل می دهد و به منزلة خلق عقاید ذهنی، ارزشهای اخلاقی و اولویتهای عاطفی یا بهره گیری از آنها در دفاع از منافع خود است.(2) پس تبلیغات فقط افکار انسانها را تغییر نمی دهد؛ بلکه فکر آنان و نحوة گرایش و حتی خواست و سلیقه شان را نیز مطابق خواست و هدف مبلغ شکل می دهد. تبلیغات از این دیدگاه، افکار دشمن را نشانه رفته و مغز و فکر او را موضوع خود قرار داده، در حالی که جنگ، توان و قدرت فیزیکی دشمن را هدف قرار می دهد. با وجود این، اعلام این موضوع که تبلیغات صرفاً ابزار سیاست است، یک برداشت سیاستمدارانه است و با قبول برخی آثار آن، باید اذعان کرد تا حد زیادی از واقع بینی به دور است.
مفهوم تبلیغات را نیز برخی چنین گفته اند:
«کاربرد کم و بیش منظم و به طور سنجیده و برنامه ریزی شده نهادها، عمدتاً از راه القای فنون روانشناختی مربوط به آن، به منظور دگرگون ساختن و کنترل عقاید افکار و ارزشها، و در نهایت، تغییر اعمال آشکار در جهت مسیرهای از پیش تعیین شده.»(3)
پس عناصر تشکیل دهندة آن، عبارت است از:
1-برقرارکنندة ارتباط که قصد تغییر ایستارها، عقاید و رفتارهای دیگران را دارد.
2-نهادهای نوشتاری و گفتاری یا رفتاری که برای برقرار کردن ارتباط به کار می روند.
3-وسیله و ابزار ارتباط.
4-مخاطب یا اثر پذیرنده.
به عبارت دیگر:
«تبلیغات شامل هر تلاش سیستماتیک برای نفوذ یک عقیده بر حجم وسیعی از افراد با استفاده از مفاهیم سمبولیک است. تبلیغات یک شکل ارتباط و برقراری روابط است که برای تشویق یا دلسرد کردن افکار نسبت به یک سلسله عقاید مترقیانه یا بعکس، تفکرات و آرای زبان آور، برای سازمان یا یک فرد مورد استفاده قرار می گیرد.»(4)
به این ترتیب، تبلیغات فق یک ابزار سیاسی نیست؛ بلکه یک شکل از روابط انسانی است که با توجه به محتوای آن ، می تواند شکلی سازنده یا آثاری مخرب داشته باشد.
به همین دلیل، برخی آن را یک فن یا «هنر» دانسته اند:
«فنی است که با استفاده از یک سلسله اصول به منظور اقناع مردم برای جذب به اهداف مورد نظر مبلغ انجام می شود. این فن با بهره گیری از این اصول، می تواند بیشترین اثر ممکن را داشته باشد.»(5)
پس اگر بپذیریم که تبلیغاتی چیزی جز یک «فن» نیست، که می تواند در خدمت ارشاد توده ها قرار گیرد و موجبات تعالی اجتماعی انسان را فراهم آورد و یا در استخدام صلح و امنیت بین المللی با استفاده از تعامل و تقابل فرهنگی قرار گیرد، در عین حال می تواند به عنوان عاملی مخرب در جهت ایجاد بحرانهای بین المللی و تشنجات اجتماعی عمل کند و با تحریک و انگشت گذاری روی نقطه جوش جوامع، مانند تعصبات نژادی، مقدسات مذهبی و دینی و از مثالهم، زمینه را برای از هم پاشیدگی جوامع و تمدنها فراهم آورد. نمونة بارز تبلیغات مخرب، «تبلیغات جنگی» است.
مفهوم تبلیغات جنگی:
تبلیغات جنگی دارای چه مفهومی است؟ چه برداشتهایی از آن می شود، چه شقوقی دارد؟
اینها همة مواردی است که در این جا به بحث پیرامون آنها خواهیم پرداخت.
«تبلیغات جنگی» عبارت از هرگونه ارتباطات و فعالیتهای تبلیغاتی (به مفهوم فوق) که سبب تحریک کشورها و دولتها یا ملتها برای تعارض و جنگ می شود. پس تنها برداشتی که می توان از آن کرد، این است که هرگونه استفاده از ابزار و امکانات مربوط به تبادل افکار و عقاید و که بتوان نام تبلیغات را بر آن نهاد و در جهت ایجاد تشنج و درگیری در روابط بین المللی باشد، تبلیغات جنگی خوانده می شود. حال باید ببینیم که این مفهوم چه موارد و شقوقی از تبلیغات را در بر می گیرد.
الف ـ تبلیغات جنگ سرد:
برای این که بدانیم تبلیغات جنگی شامل مورد فوق نیز می شود یا خیر، ناچاریم ابتدا «جنگ»(6) را تعریف کنیم. به عبارت دیگر، باید ببینیم از دیدگاه حقوق بین الملل، جنگ به چه مفهومی است. دیوان دائمی داوری، در رای مورخ 11 نوامبر 1912، در قضیه غرامت جنگ ترکیه و روسیه، از جنگ به عنوان یک «واقعة بین المللی»(7) یاد می کند. اما این بیان در واقع، گویای قسمتی از ماهیت جنگ است (که آن هم مورد اختلاف است). قسمت اصلی آن به عنوان یک تعارض اجتماعی مطرح است، مسکوت می ماند. ما در این بحث، به دنبال این هستیم که بدانیم به چه «تعارضی» جنگ اطلاق می شود تا بتوانیم آن را مشمول مقررات بین المللی مربوط به جنگ قلمداد کنیم. به نظر می رسد می توان نظریه و دیدگاه «لبز» را در این خصوص پذیرفت که می گوید:
«جنگ بر حسب یک عنصر مادی، چیزی جز استفاده از زور و خشونت یا توسل به نیروی نظامی نیست؛ بدون هیچ گونه محدودیتی از نظر زمان و مکان.»(8)
به عبارت دیگر، جنگ بدون اعمال خشونت و استفاده از نیروی اسلحه، جنگ نیست و معنا و مفهوم جنگ را ندارد.(9)
پس جنگ سرد که در واقع چیزی نیست مگر به کارگیری ابزار سیاسی غیرنظامی برای تحمیل خواسته یا موضع گیریهای متناقض برای پیشبرد منافع، و به طور کلی، استفاده از هر وسیله ای بجز «اسلحه»، از این مفهوم خارج است و تبلیغات مربوط به آن که اصولاً خود یکی از ابزار و سلاحهای جنگ سرد است ، از شمول تعریف تبلیغات جنگی خارج است
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 19:59 توسط حسین فیروزی
|