نقش خلاقیت در کسب و کار
مسیرموفقیتنقشخلاقیتدرکسبوکار
تبليغات X
نقش خلاقیت در کسب و کار
نخستین پرسشی که هر کارآفرین باید از خود بپرسد و پاسخی دقیق برای آن در ذهن داشته باشد این است که «هدف ما از راه انداختن کسب و کار چیست؟» هر گاه احساس کردید از روند کند پیشرفت امور خسته شده اید یا دقیقا نمی دانید در کدام جهت در حال حرکت هستید این پرسش را از خود بپرسید این اقدام نه تنها انگیزه فعالیت را به شما باز خواهد گرداند یا اگر به هر دلیل لازم باشد هدف خود را تغییر دهید متوجه این ضرورت شده و راه اشتباه را ادامه نخواهید داد
مقدمه
خلاقیت مبنای کارآفرینی است و بدون آن فعالیت ها پس از مدتی حالت تکراری پیدا می کنند. آن دسته از صاحبان کسب و کار که نمی توانند به راه های جدید و کارا برای انجام فعالیت های حرفه ای خود بپردازند یا قادر نیستند در جهت ارایه کالاها و خدمات جدید خلاقیت به خرج دهند، مزیت رقابتی خود را از دست خواهند داد. یکی از عوامل مهم در پرورش خلاقیت مطرح کردن پرسش های دقیق است. می گویند پرسش صحیح نیمی از پاسخ را با خود دارد ابهام بزرگ ترین مانع بر سر پیشرفت برنامه های تجاری است.
هدف را با دقت تعریف کنید
نخستین پرسشی که هر کارآفرین باید از خود بپرسد و پاسخی دقیق برای آن در ذهن داشته باشد این است که «هدف ما از راه انداختن کسب و کار چیست؟» هر گاه احساس کردید از روند کند پیشرفت امور خسته شده اید یا دقیقا نمی دانید در کدام جهت در حال حرکت هستید این پرسش را از خود بپرسید این اقدام نه تنها انگیزه فعالیت را به شما باز خواهد گرداند یا اگر به هر دلیل لازم باشد هدف خود را تغییر دهید متوجه این ضرورت شده و راه اشتباه را ادامه نخواهید داد.
روش های خود را تحلیل کنید
پرسش دوم این است که: «با چه رو ش هایی قصد دارم به هدف برسم؟» اگر در مسیر حرکت خود به سوی هدف با مقاومت روبه رو می شوید احتمالا روشی که برای رسیدن به هدف انتخاب کرده اید غلط است. به شکل عینی رویکرد خود را با پرسیدن این سوال تحلیل کنید. همواره در این مرحله از خود بپرسید آیا روش بهتری برای رسیدن به هدف وجود دارد؟
اگر روش کنونی به کلی غلط باشد چه؟
بسیاری از مواقع وابستگی ما به روشی که ابتدا انتخاب کرده ایم باعث می شود نخواهیم آ ن را تغییر دهیم. فکر کردن به این که ممکن است اشتباه کرده باشیم جرات می خواهد اما در ازای به خرج دادن این جرات، با امکان های جدیدی روبه رو می شویم که با برگزیدن آن ها از شکست در کسب و کار خود جلوگیری خواهیم کرد. قاعده این است: «همواره قبل از آن که به گوینده حرف دقت کنید به این که چه حرفی صحیح است توجه کنید.»
فرضیات خود را از نو بررسی کنید
سومین پرسش مهم که کارآفرین باید از خود بپرسد این است که: «آیا فرضیات ما درست است؟» منظور فرضیات ذهنی درباره افراد، محصولات، خدمات، بازار و تجارت است. بهتر است ابتدا از خود بپرسیم فرضیات ما چه هستند. درباره رقبا، وضعیت بازار، تمایلات، سلایق مشتری ها، کیفیت کالاها و خدمات دقیقا چه فکر می کنیم. فرضیات غلط مبنا و ریشه تمام شکست هاست. از خود بپرسید اگر فرضیات ذهنی ناگفته و ناخودآگاه اشتباه باشند چه باید کرد. پس از مطرح شدن این پرسش ها، باید حوصله داشت و با دقت به آن ها پاسخ داد.البته پاسخی بدون پیش داوری.
تصمیم های پیشین را تحلیل کنید
چهارمین پرسش بسیار تاثیرگذار در آینده کسب و کارها این است: «از تصمیم های گذشته من کدام ها صحیح و کدام ها غلط بوده اند؟» در فواصل زمانی معین تمام تصمیم های خود را بررسی و تحلیل کنید. از خود بپرسید اگر آن تصمیم را نگرفته بودم اکنون با اطلاعاتی که دارم آیا باز آن را اتخاذ می کردم. اگر این شخص را استخدام نکرده بودم یا در این پروژه شرکت نمی کردم با توجه به اطلاعات کنونی ام آیا اکنون این کار را انجام می دادم؟ این پرسش ها به شما کمک می کند با وضوح جایگاه کنونی تان را درک کنید و چشم بسته به اشتباهات احتمالی خود ادامه ندهید. اگر پاسخ شما به هر یک از این پرسش ها منفی است باید هر چه زودتر آن تصمیم را حذف کنید. همواره در اولین فرصت از ادامه ضرردهی اجتناب کنید.
بازبینی برنامه کلان را در اولویت قرار دهید
پرسش پنجم به ویژه در دنیای به سرعت در حال تغییر کنونی بسیار حیاتی است: «آیا استراتژی شرکت و هدف آن همچنان درست است؟» طی سه دهه گذشته ظهور تکنولوژی های جدید و تحولات اقتصادی باعث شده بسیاری از کسب و کارها نه تنها سودده نباشند بلکه فلسفه وجودی خود را از دست بدهند، کارآفرین ها همواره باید روندهای کلان را در دنیای اطراف خود مورد توجه قرار دهند. در غیر این صورت بسیاری از آن ها زمانی به خود می آیند که کالاها و خدماتی که ارایه می دهند دیگر بازاری مناسب ندارد و تولیدکنندگان دیگر سهم آن ها را در بازار تصاحب کرده اند. به مثالی جالب توجه اشاره می کنیم؛شرکت های اتومبیل سازی فورد و جنرال موتورز آمریکا سال ها بزرگ ترین تولیدکنندگان خودرو در جهان بودند. آن ها هر سال میلیاردها دلار صرف تحقیق و توسعه می کردند اما طی دو سال گذشته متحمل ضررهای بسیار عظیمی شده اند. علت این امر بی توجهی به تغییر سلیقه مصرف کنندگان، افزایش هزینه انرژی و در نتیجه تولید محصولات نامناسب برای بازار کنونی بوده است.
رقیب این دو شرکت یعنی شرکت تویو تا ی ژاپن با اولویت دادن به تولید محصولات کم مصرف، ارزان و با کیفیت در سال ۲۰۰۷ به بزرگ ترین تولیدکننده خودرو در جهان تبدیل شد و اکنون در ۲۷ کشور جهان کارخانه تولید خودرو دارد. تحلیل گران معتقدند بخش تحقیق و توسعه در شرکت تویوتا هدفمند حرکت کرده و توانسته محصولاتی مناسب سلیقه مردم و نیز سازگار با شرایط کنونی بازار جهانی را برای تولید توصیه کند. آینده نگری و بازبینی اهداف و استراتژی ها ویژگی اصلی تولید در شرکت تویوتاست، به این ترتیب انعطاف در اهداف از جمله عوامل حفظ بقای شرکت محسوب می شود.
تعریف خلاقیت
خلاقیت یعنی تواناییِ خلقِ چیزی نو، آفریدنِ ایده و فکری متفاوت از آنچه تا به حال بوده، ایجادِ سبک یا روشی جدید برای یک هدف. یا به تعبیری نگاه کردنِ متفاوت به مساله و رسیدن یه یک راهحلِ جدید.
موانع خلاقیت
اشتباه کردن ممنوع
دلیل آوردن برایِ همهچیز
کنترلِ بیش از حد
جست و جوی امنیت
کلیشه ساختن
تنها یک پاسخِ صحیح وجود دارد.
تلاشِ بیش از حد برای منطقی بودن.
پیرویِ کورکورانه از قواعد
ترس از احمق جلوه شدن.
تکنیکهای خلاقیت
در اینجا به چند تایی از تکنیک های عمومی خلاقیت اشاره میکنیم که در یافتن ایدههای جدید میتوانند به شما کمک کنند. به یاد داشته باشید که در هر شرایطی ممکن است یکی از این روشها به درد بخورد. به هر حال دانستن تمام آنها حتما جایی به کمکتان میآید.
تکنیک طوفان فکری
آیا تا به حال در جلسهای بودهاید که در آن از آدمها بخواهند در موردِ یک موضوعِ مشخص نظر بدهند؟ آیا خودِ شما هم ایده داشتید؟ جلسه چه طور بود؟ چند تا ایدهی جالب و غیرِ منتظره جمع شد؟ یک روز تعدادی از کارکنانِ یک شرکتِ ساختمانسازی دورِ هم جمع شدند و تشکیلِ یک جلسهی فوری دادند. مسألهای که آنها را دور هم جمع کرد، این بود که چطور میتوان وسایلِ ساختمانی و بعد هم اثاثِ واحدهای مسکونی را از طبقهی اول به طبقاتِ دیگرِ ساختمان رساند و این کار را در کمترین وقت و به آسانترین شکل انجام داد. بعد از اینکه همهی کارکنان نشستند، یک نفر از میانِ جمع جلو رفت و یک ورق کاغذِ سفید و یک مداد برداشت. از افراد خواست سکوت و نظمِ جلسه را رعایت کنند. او صورتِ مسأله را توضیح داد. سپس از همه خواست بدونِ اینکه کسی حرفِ دیگری را قطع کند، هر راهحلی که برای این مشکل به نظر میرسد پیشنهاد کنند.
در ضمن این نکته را اعلام کرد که هیچکس نباید ایدهی کسِ دیگری را هر چند که به نظرش یک شوخی باشد، مسخره کند و به آن بخندد.
جلسه رسماً شروع شد. به هرکس نوبت میرسید، ایدهاش را بلند میگفت. یک نفر هم ایدهها را مینوشت.
یکی گفت «میشود پلهها را کم ارتفاع کنیم.» دیگری گفت «میشود به جای پلهها یک جور سطح شیبدار درست کرد و با چرخ وسایل را از رویش بالا برد.» به این ترتیب هرکس ایدهای میداد که شاید حتی تا آن لحظه در موردش فکر هم نکرده بود.
یک دفعه یک نفر از بینِ کارکنان بلند شد و گفت «من میگویم سقف را سوراخ کنیم!»
همه خندیدند.
مدیرِ جلسه همه را آرام کرد. پرسید: خوب… حالا سقفِ طبقهی اول را سوراخ کردیم، بعدش چی؟»
«سقفِ طبقهی بعد را هم سوراخ میکنیم»
«طبقاتِ بعدی چطور؟»
«این که کاری ندارد، تا طبقهی آخر سقفِ همهی طبقات را سوراخ میکنیم.»
و این طور بود که آسانسور ساخته شد.
این یکی از هزاران مثالی بود که نشان میدهد جلسهی طوفان فکری چهطور جلسهای است. حدودِ پنجاه سال از اختراعِ این روش میگذرد. این روش نخستین بار در سال 1953 توسطِ دکتر الکس اس اسبورن تعریف شد. امروزه این روش چنان در آمریکا رواج یافته است که میتوان گفت جزئی از زندگیِ مردمِ آن شده است.
همانطور که از مثال هم پیداست، این تکنیک در واقع یک نوع ایدهیابیِ گروهی و سازمان یافته است. اساسِ کارِ طوفان فکری این است که با جمعآوریِ تمامِ ایدههایی که هم زمان در جلسه به وسیلهی اعضا ارائه میشود، راهحلِ مناسبی برای یک مسألهی خاص پیدا شود.
توجه به چهار اصل در برگزاریِ جلساتِ طوفان فکری اهمیت دارد.
اول اینکه هر چه بیشتر ایده خلق شود، احتمالِ پیدا کردنِ ایدهی مناسب بیشتر میشود.
دوم اینکه که ارزیابی، تمسخر و قضاوتِ عجولانهی اعضای جلسه مانعِ تصور و خیالپردازیِ افراد میشود. در نتیجه تولیدِ ایده به حداقل میرسد.
از آن جایی که هر ایدهی جدید خود به وجود آورندهی ایدههای تازه است، اصل سوم این است که توجه داشته باشیم افراد در مواجهه با ایدهی جدید، موضوعِ جدیدی در ذهنشان مطرح میشود و تعدادِ بیشتری ایده در ذهنِ افراد جرقه خواهد زد.
و بالاخره اصلِ چهارم، این که اگر دو یا چند چیز با هم ترکیب شوند، نتیجهی حاصل چیزی بیش از جمعِ آنها است. به عبارتِ دیگر، ایدههای ایجاد شده در گروه، بهتر و بیشتر از ایدههایی است که مجموعِ افراد به تنهایی پیشنهاد میکنند.
در این مورد که تعدادِ افرادِ شرکت کننده در جلسهی طوفان فکری چند نفر باید باشد، تحقیقاتِ زیادی شده است. نتایجِ این تحقیقات نشان میدهد بهتر است جلسات با 12 تا 15 نفر تشکیل شود.
کارِ مدیر جلسه اهمیت زیادی دارد. او است که باید تا جایی که ممکن است جلسه را کنترل، تشویق و هدایت کند و همین که احساس کرد ایدههای افراد پاسخِ درستی به مشکلِ مطرح شده نیست، با دوباره طرح کردنِ مسأله و توضیح دادنِ بیشتر، صورتِ مسأله را در ذهن افراد روشنتر کند.
حال اگر شما همین امروز و یا در آیندهی نزدیک قصدِ برگزاری و یا شرکت در یکی از این جلساتِ طوفان فکری را دارید، بهتر است قواعدِ کلیِ ذهنانگیزی را به خوبی به یاد داشته باشید، چرا که مهمتر از هر چیز در این تکنیک همین قواعد ساده هستند. شما و دوستان نزدیکتان به راحتی در هر محلی میتوانید این تکنیک را امتحان کنید و از نتیجهی اعجاب بر انگیز آن آگاه شوید.
تکنیک طوفان فکری معکوس
این تکنیک بسیار شبیهِ تکنیکِ طوفان فکری است، با این تفاوت مهم که در این روش، انتقاد و ارزیابی نه تنها بد نیست، بلکه اساسِ این تکنیک است. در واقع پایهی این تکنیک پرسیدنِ سؤالهای مختلف است. مهم این است که در ذهنِ افراد این سؤال شکل بگیرد که
ایدهی مطرح شده در کجاها جواب نمیدهد؟
چه مسائلی موفقیتش را تهدید میکند؟
و این که واقعاً چهقدر کارایی دارد؟
در حقیقت این تکنیک بر پایهی منفی بینی گذاشته شده است. تکنیکِ طوفان فکریِ معکوس روشِ خوبی است، به شرطی که قبل از روشهای دیگر به کار گرفته شود. علتِ اینکه استفاده از این روش را قبل از روشهای دیگر توصیه میکنیم، این است که میتواند به خوبی سببِ تفکرِ خلاق شود. فرآیندِ استفاده از این تکنیک به این شکل است که تمامیِ اشکالاتِ مربوط به پدیدهی موردِ نظر گفته و جمع میشوند و در موردِ آنها بحث و گفتوگو میشود و بالاخره راهحلِ مؤثر پیدا میشود.
برای مثال یک شرکتِ لیوانسازیِ سرامیک تصمیم گرفت نوعِ جدیدی از لیوان را وارد بازار کند.
مدیرِ تولید در پیِ بهترین ایده برای تولیدِ لیوانِ جدید بود. او یک جلسهی طوفان فکریِ معکوس تشکیل داد و لیوانِ قدیمی را که سالیانِ سال بود شرکت تولید میکرد، وسطِ میز گذاشت. او از افراد خواست لیوان را نقد کنند.
یکی گفت «دستهاش چرا این قدر گرد است؟»
دیگری گفت «قدش زیادی کوتاهه.»
یکی دیگر گفت «رنگش زیادی تیره است. گُلدار بشه بهتره.»
و به همین ترتیب هر کس چیزی گفت. بعد از تمام شدنِ جلسه، آدمهایی جمع شدند و نظرِ افرادِ جلسه را کنارِ هم گذاشتند به آنها خوب فکر کردند. طرحِ جدیدِ لیوان از بینِ نظرهای جمع شده کمکم مشخص شد. حالا شرکت لیوانی تولید میکند که اصلاً شبیهِ لیوانِ سابق نیست و بازارِ خیلی خوبی هم دارد.
تکنیکِ Do IT
اسمِ این تکنیک از حروفِ چهار کلمهی انگلیسی تشکیل شده است. علتِ انتخابِ این چهار کلمه این است که برای حلِ مشکل، ابتدا لازم است موضوع یا مسأله را دقیقاً تعریف و مشخص کنیم. سپس ذهن را برای پیدا کردنِ راهحلهای مختلف باز نگه داریم تا بهترین راه پیدا شود.
در زیر این کلمات را تعریف کردهایم. هر یک از آنها به شما دیدِ خوبی برای استفاده از این تکنیک میدهد.
مسأله را واضح مطرح کنید.
سؤال کنید چرا این مشکل به وجود آمده است؟ سعی کنید مشکل را به مشکلاتِ کوچکتر تقسیم کنید. حال این مشکل را در دو کلمه بیان کنید. هدفها، معیارها و موانعِ کارتان را مشخص کنید و دربارهی آنها توضیح دهید.
در این مرحله با تمرکز بیشتر بر موضوع و درکِ عمیقِ آن میتوان به تعریفِ درستتری از آن رسید. تعریفِ دقیقِ مسأله، به قدری به حلِ خلاقِ آن کمک میکند که گفته میشود نود درصدِ حلِ مسأله، خوب فهمیدنِ آن است.
از زاویههای مختلف مسأله را ببینید.
فکرِ خود را محدود نکنید. در موردِ مشکلتان، از دیگران سؤال کنید و از پاسخهایشان برای تولیدِ ایدههای جدید استفاده کنید. ایدهها را هر چند خندهدار لیست کنید. ایدههای جدید را با هم ترکیب کنید و در دستههای مختلف گروهبندی کنید. ایدهها را ارزیابی نکنید، یعنی هر چیزی به نظرتان رسید، فکر نکنید مسخره است یا عملی نیست. تشویق در ایده دادن و لیست کردنِ آنها، در تولیدِ انبوهی ایده بسیار مؤثر خواهد بود.
از بینِ ایدهها بهترین را پیدا کنید.
به هدف و معیارهایتان توجه کنید. ایدههای جمع شده را بر اساسِ آنها تجزیه و تحلیل کنید. نقاطِ ضعفِ هر ایده را پیدا کنید و فکر کنید چگونه میتوان آنها را به نقطهی قوت تبدیل کرد. در مورد نقاطِ مثبت اغراق کنید، شما را در اجرای ایدهتان دلگرم میکند.
ایده را به راهحلِ عملی تبدیل کنید.
بعد از ارزیابی و انتخابِ بهترین ایده، حالا وقتِ این است که به عملی کردنِ ایده فکر کنید. این مرحلهای است که فکر و ذهنیتِ شما میخواهد به یک چیزِ جدی تبدیل شود. یک ایدهی خوب اگر بد اجرا شود نه تنها سودی ندارد، بلکه گاهی موجب زیانهای جبران ناپذیر میشود.
تکنیکِ توهمِ خلاق
خیلی وقتها آنچه ما فکر میکنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیتها با پنج حسِ انسان درک میشوند. فرض بر این است که حواسِ پنجگانه گزارشِ دقیق و درستی از محیطِ اطراف به انسان میدهند. آیا واقعاً همینطور است؟
چیزهایی که چشم شما میبیند و طوری که مغزتان آن را تفسیر میکند باعثِ این خطا یا توهم میشود. چشم میبیند، اما وظیفهی ذهن چیز دیگری است. کارِ ذهن مرتب کردن، دستهبندی و قابلِ فهم کردنِ جرقههایی است که پس از دیدن، مغز آن را ایجاد میکند. بنابراین تصاویری که در ذهن شما است، کپیِ مستقیم اشیاء نیست، بلکه کدهای خلاصهای است که از طریقِ شبکهی عصبی به مغز میرسند.
همهی افراد در همهی مواقع درکِ یکسانی از یک موضوع ندارند و ارتباطِ ادراکیِ چشم و مغز همیشه منجر به درکی منسجم از واقعیت نمیشود. حتی گاهی این دو با هم تضاد هستند.
از طرفی تجربیاتِ قبلی در موضوعِ رؤیت شده بسیار تأثیرگذار است. در واقع بیشترِ اوقات، تمایلات، انتظارات و تجربیاتِ قبلی باعث میشود ما آنچه را مایلیم ببینیم، نه آنچه را که واقعاً در خارج وجود دارد.
شاید تنها راهی که به وسیلهی آن بتوان واقعیت را شناخت، حذفِ پیش فرضها، تمایلات و یا فیلترهای پنهانی است که بر موضوع اثر گذاشته است.
برای این منظور، اولین قدم این است که متوجه باشیم حواسِ پنجگانه نشان نمیدهد واقعیتِ بیرونی دقیقاً چیست. این خود از ضرورتهای یک فکرِ خلاق است.
منظور و هدفِ این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرتِ توهم و خیال طورِ دیگری به مسائل نگاه کنید، تا بلکه اصل و واقعیتِ موضوع را دریابید. این سعی باعث میشود الگوی ذهنیِ جدیدی در مغزِ شما ساخته شود و در نهایت این فعل و انفعالها موجبِ کشفِ ناگهانی و غیرمنتظرهای گردد.
بنابراین، برای این که بتوانیم خلاقانه با موضوعات برخورد کنیم و راهحلهای جدید برای مسائلمان پیدا کنیم، گاهی احتیاج است با قدرتِ خیال و توهم موضوع را از زوایای دیگری هم ببینیم. هر چند که دیدن از آن زاویه اشتباه به نظر آید. شاید به همین دلیل است که بسیاری از افرادِ خلاق کارهایی میکنند که در ابتدا احمقانه به نظر میرسد.
تکنیکِ دفترچهی یادداشت
شما کسی هستید که جایی کار میکنید، شاید هم فقط درس میخوانید، و یا بیشترِ اوقاتِ خود را در خانه سپری میکنید. تا حالا شده است به جای موضوعِ اصلی که مشغولِ آن هستید، به چیزی که در حاشیهی موضوعِ اصلی قرار گرفته است دقیق شوید و فکر کنید؟ چه قدر به آن فکر کردید؟ چه ایدههایی به ذهنتان رسید؟ میدانید اگر همین فکرهایی که در حینِ کار روی موضوعِ اصلی ناگهان ذهنتان را مشغول کرده و بعضی وقتها اتفاقاً ایدههای جالبی از آن خلق شده، به چه درد میخورند؟
به یک نجار فکر کنید. تصور کنید میخواهد یک میز بسازد. چوب، سطل چسب، چند تا میخ، چکش و اره حاضر است. همه چیز آماده است که آقای نجار شروع به ساختنِ میز کند. اره را بر میدارد، جای برش را تنظیم میکند و کار شروع میشود. در حینِ کار، یا مثلاً هنگامِ استراحت توجهِ او به سطلِ چسب و دستهی آن جلب میشود. این دستهی پلاستیکی چهطور ساخته شده است؟ چهطور روی بدنه قرار گرفته است؟ چه کار میتوان کرد که دسته قائم بایستد و روی لبهی سطل که معمولاً آغشته به چسب است، نیفتد؟
بعد از ظهر آن روز را آقای نجار به دستهی سطلِ چسب فکر میکند. البته ممکن است به نتیجهی مشخصی نرسد، اما اگر ایدهای به ذهنش رسید و در نگاه اول به نظر رسید که جواب میدهد، تا آخرِ شب سرحال و راضی است. شاید فردا که دوباره به کارگاهش برگشت، دوباره به یادِ راهحلِ ابداعیِ خودش بیفتد. شاید هم نه. شاید فردا آنقدر روزِ شلوغی است که آقای نجار ایدهاش را به کلی فراموش کند و سطل و دستهاش را همانطور که هست ببیند و استفاده کند.
مستقل از این که صورتِ مسألهی مورد بحث، به حرفهی اصلیِ شما مربوط باشد یا نه، وقتی که روی مسألهای تمرکز میکنید و برای آن دنبال راهحل میگردید، ناخودآگاه ذهنتان را عادت میدهید که
1. پذیرای صورت مسألهی جدید باشد و نسبت به آن حالتِ تدافعی به خود نگیرد.
2. در پردازشِ اطلاعاتِ ورودی از پدیدههای بیرونی، دقیق و ظریف عمل کند و به همهی نکات توجه کند.
دفترچهی یادداشتِ ایده به شما این امکان را میدهد که بعد از یک بازهی زمانیِ مشخص، چندین راهحلِ متفاوت برای یک موضوع گرد آورید. نوشتن هم ذهنِ شما را مرتب میکند، هم جلوی آفتِ فراموشی را میگیرد.
این دفترچه، نه دفترچهی یادداشتِ روزانه است که قرارِ ملاقاتِ هفتهی بعد در آن نوشته شود، و نه دفترچهی تلفن. بلکه محیطی است که در آن به خودمان اجازه میدهیم ساده و کودکانه فکر کنیم، به ذهن اجازهی خلاقیت دهیم و فکرهای خوبی را که ممکن است تعدادِ زیادیشان در مدتِ کوتاهی تولید شوند ثبت کنیم. هرچه این فکرها نامأنوستر باشند و قالبها و پیش فرضهای اضافیِ مرسوم را بشکنند، با ارزشترند.
دفترچهی ایده به ما کمک میکند که به اطرافمان دقیقتر نگاه کنیم و سعی کنیم نکاتِ ریز و ظریفِ پدیدهها را درک کنیم. کلنجار رفتن با یک مسأله که هیچ اجبارِ بیرونی برای حلِ سریعِ آن ندارید، بهترین راهی است که میتواند ذهن شما را همیشه باز و خلاق نگه دارد.
تمرینِ دفترچهی یادداشت:
سعی کنید هر روز زمانهای خاصی را به پُر کردنِ خلاقانهی دفترچه اختصاص دهید. در عینِ حال هر ایدهی جدیدی که به ذهنتان میرسد، شکار کنید و در دفترچه نگه دارید. اگر در موردِ مشکلِ خاصی فکر میکنید، صورتِ مسأله را هم خیلی خلاصه بنویسید یا با نشانهی خاصی منشأِ ایده را مشخص کنید.
بهتر است دفترچه را از نوعی انتخاب کنید که احساسِ راحتیِ بیشتری در شما ایجاد میکند. سعی کنید دفترچه را همیشه همراه داشته باشید. هیچکس نمیداند فرصت کِی از راه میرسد!
پس از تمام شدنِ دفترچه، آن را مرور کنید و ایدهها را دستهبندی کنید. از آن پس با داشتنِ مجموعهی باارزشی از فکرِ خودتان به عملی کردنِ این ایدههای خام بپردازید.
شاید شما هم دوست داشته باشید که مثل بچههای ۱۲ تا ۱۸ ساله آن سردنیا رئیس خودتان باشید و برای خود یک کسب و کار مستقل را اداره کنید. برای شروع میتوانید از هفت مرحله زیر برای راه اندازی یک کسب و کار جدید استفاده نمایید. اینها مراحلی است که دوستان شما در اروپا و آمریکا به آن عمل میکنندو هر کدام برای خودکار پردرآمد و مستقلی دارند.
هفت مرحله راهاندازی یک کسب و کار جدید برای جوانان
روز اول: برنامهریزی
یک دفترچه برنامه ریزی کسب و کار تهیه کنید. بخش اول طوفان فکری کسب و کار نامیده میشود. در این بخش فهرستی از سرگرمیهای مورد علاقهتان را بنویسید.
بعد مهارت های مخصوص به خودتان را فهرست کنید.
سپس کارهای روزمره و مشاغلی را که با آنها آشنا هستید یا سریع میتوانید یاد بگیریدرا یادداشت نمایید .
به ۱۰ تا ۱۵ نفر از همسایگان زنگ بزنید یا با آنها دیدار داشته باشید تا بفهمید آنها به چه نوع محصول یا خدماتی نیاز دارند. فهرستی از نیازهای جامعه را بنوسید.
فهرست نیازهای جامعه را با فهرست سرگرمی ها ، مهارتهای خاص و کارهای روزمرهقبلی تان مقایسه کنید.فهرستی از کسب و کارهای ممکنی را تهیه کنید که شما میتوانید با استفاده از استعدادها و مهارت هایتان برای برطرف کردن نیازهای مشتری انجام دهید.
سه ایده کسب و کاری بسیار خوب که شما از آن لذت میبرید و از همه سودآورتر است را انتخاب کنید.
دوباره به سراغ همان ۱۰ تا ۱۵ نفر بروید. ببینید هر کدام برای هر یک از کالاها و خدمات در سه کسب و کار مورد نظر شما چه پولی پرداخت خواهند کرد.
روز دوم: سرمایهگذاری
تحقیقاتتان را مورد مطالعه قرار دهیدو بهترین کسب و کار را برای شروع انتخاب کنید. در مورد این کسب و کار با والدینتان مشورت کنید. تا اطمینان حاصل نمایید. آنها با طرحهای شما موافق هستند.
بخش بعدی دفترچه شما توصیف کسب و کار نام دارد.
در مورد دو تا سه اسم مورد علاقهتان با دوستان و فامیل گفت و گو کنید تا ببنید کدام یک بیشتر مورد قبول قرار میگیرد.
بهترین نام را برای کسب و کارتان انتخاب کنید.
در دفترچهتان ، کالا یا خدماتی که قصد فروش آن را دارید شرح دهید و بگوییدچطور هر کدام منحصر به فرد هستند.
فهرستی از وظایف و کارهایی که برای اداره موفق کسب و کارتان لازم است تهیه کنید.
فهرستی از مشاورین با تجربه یا منابع ارائه نظر یا کمک در مهارتها یا دانشی که نیاز دارید تهیه کنید.
تصمیم بگیرید آیا شما میخواهید تنها صاحب آن کسب و کار باشید یا شرکایی خواهید داشت . (نکته : خود صاحب کسب و کار بودن و کمک گرفتن از افراد برای کمک آسانترین راه برای آغاز کسب و کار)
با شرکاء معاونین یا کارکنان بالقوه درباره کارتان صحبت کنید. فهرستی از وظایف و مسوولیتهای هر فرد تهیه کنید.
با سالن اجتماعات شهر یا اتاق بازرگانی تماس بگیریدو ببنید که آیا برای کسب و کارتان مجوز یا پروانهیی لازم است .
اگر لازم است با یک وکیل درباره مالکیت قانونی کسب و کارتان صحبت کنید. اگر شما تصمیم گرفتهاید که شرکایی داشته باشید توافقنامنه قانونی شرکت امضا کنید.
روز سوم: استخدام کارکنان
بخش بعدی دفترچه امور مالی کسب و کار نام دارد. فهرستی از تمامی اقلام و تجهیزاتی که برای تولید محصولتان به آن نیاز دارید را تهیه کنید.
در فهرست اولیه اقلامی را که دارید یا میتوانید قرض بگیرید و آن را نخرید را مشخص کنید و شروع به جمعآوری این اقلام نمایید.
برای هر یک از اقلامی که باید بخرید به دنبال کمترین قیمت باشید و هزینهها را در دفترچه تان بنویسید.
نمونه یی از محصولتان تهیه کنید یا نمونهیی از خدمتتان را نشان دهید. اگر شما هزینهیی را نادیده گرفتهاید آن را به فهرست تان اضافه کنید.
فهرستی از هزینه های عملیاتی کسب و کارتان تهیه کنید،(مانند اجاره ،تلفن،آب) هزینه های عملیاتی مجموع را برای ماه اول تخمین بزنید.
بخش بعدی دفترچه شما بازاریابی کسب و کار نام دارد. مشتریان اصلیتان را به همراه جزئیات مرتبط با سن ، مکان زندگی و علایق خاصشان را شرح دهید.
فهرستی از رقبای بالقوه کسب و کارتان را مشخص کنید. توضیح دهید چگونه کسب و کار شما به شیوه یی متفاوت نیازهای مشتریها را برطرف میکند.
فهرستی از بهترین شیوهها برای شرح دادن کسب و کارتان به مشتری تهیه کنید.
هزینه های هر یک از موارد تبلیغاتی که قصد استفاده از آنها را دارید برآورد کنید. هزینه کل تبلیغات برای آغاز کسب و کار را برآورد کنید.
هزینه پیش بینی شده تبلیغات را وارد بخش امور مالی کسب و کار دفترچه کنید و آن را بعد از هزینههای اولیه بنویسید.
هزینههای اولیه را بازبینی کنید و برآوردی نهایی از مجموع هزینه های اولیه کسب و کار خود داشته باشید( روز دوم را ببینید تا اطلاعات بیشتری در مورد برآورد هزینههای اولیه داشته باشید).
روز چهارم: قیمتگذاری
فهرستی از منابع ممکن پول اولیه تهیه کنید. که شامل پساندازهای شخص ، قولهای سرمایهگذاران و وام ها میشود.
فهرستی از آنچه میتوانید بفروشید تا پول نقد به دست آورید و مقدار پولی که میتوانید فراهم کنید تهیه نمایید.
فهرستی از اقلامی که میتوانید برای وثیقه استفاده کنید تا وام بگیرید تهیه کنید. (مثلا کامپیوتر ، اسکنرو) ارزش هر کدام از اقلام را برآورد کنید.
با جاهایی که به شما وام میدهند تماس بگیرید و دستورالعمل یا فرمهای مورد نیاز را تهیه کنید.
با استفاده از اصول طرح بازرگانی و همه اطلاعات موجود در دفترچه خود یک طرح شغلی بنویسید که سازمان ، امور مالی ، بازاریابی و شروع کسب و کارتان را به طور خلاصه شرح دهد.
با والدینتان در مورد طرح شغلیتان بحث کنید.
درخواست هایی با وام به سازمانهای مالی بنویسید و یا از دوستان و فامیل درخواست وام کنید. در مورد وثیقه و میزان پیشنهادی سود ، مقادیر و زمان پرداخت و جریمه عدم پرداخت به آنها توضیح دهید.
مجوز پروانههای لازم برای راه اندازی کسب و کارتان را تهیه کنید.
روز پنجم: تبلیغات
به دفتر ثبت شرکت ها بروید و نام کسب و کارتان را ثبت کنید. اگر شریکی نیز دارید او را با خود ببرید.
یک شعار تبلیغاتی بسازید که با آن مردم به یاد کسب و کار شما بیفتد.
قیمت کالا و خدمات خود را مشخص کنید.(روز چهارم را ببینید)
آگهیهای تبلیغاتی ، کارت های کسب و کاری و نشان هایی را طراحی کنید که کسب و کار شما را تبلیغ کنید. بیشتر به شیوه هایی توجه کنید که کالاهای شما در زمان ، پول یا کار مشتری ها صرفه جویی کند.
آگهیهای تبلیغاتی و کارت های کسب و کار را در مغازه فتوکپی محله چاپ کنید.
برای جشن گرفتن روز هفتم که روز افتتاح است مراسمی را برنامه ریزی کنید که شامل پذیرایی و نشان دادن کالایتان و مراسم بریدن روبان و غیره شود . فهرستی از این برنامه ها تهیه کنید. (روز ششم قسمت نکاتی در مورد مدیریت زمان را ببینید).
مواد لازم برای ساختن محصولاتتان و تجهیزات اصلی برای راه اندازی کسب و کارتان را جمع آوری کنید. ش
روز ششم: مدیریت زمان
به دفترچه ارزیاب مالیاتی بروید و در صورت لزوم مجوز مالیات فروش را دریافت کنید.
برای مراسم افتتاحیه دوستان و فامیل را دعوت کنید.
از دوستان و فامیل خود بخواهید کسانی که ممکن است به محصول شما نیاز داشته باشند را به شما معرفی کنند و آنها را به مراسم افتتاحیه دعوت کنید.
از کسی بخواهید در مراسم افتتاحیه عکس بگیرد.
یک قرعه کشی ترتیب دهید تا در مراسم افتتاحیه به برخی از حضار هدایای داده شود.
موجودی کالا یا نمونههای اضافی از محصول تان را برای مراسم افتتاحیه آماده کنید.
فرهم های سفارش و رسیدهای مشتریان را آماده کنید و چگونه پر کردن آن را تمرین کنید.
یک سیستم برای ثبت اطلاعات جهت پیگیری همه هزینه ها و درآمدهایتان فراهم کنید(روز هفتم قسمت ثبت را بنویسید)
مشخص کنید چگونه چک های مشتری ها را وصول خواهید کرد.
روزهفتم: ثبت کردن
آماده سازی نهایی را برای مراسم افتتاحیه ترتیب دهید.
تابلوهایتان را نصب کنید و ترتیب نمایش محصولاتتان را بدهید.
جایی را برای مهمان هایی که برای قرعه کشی ثبت نام خواهند کرد قرار دهید.
یک سخنرانی ۱۵ ثانیه را تمرین کنید تا در آن نام ، نام کسب و کار و محصول اصلیتان را به مشتری ها بگویید .
یک نمایش ۲ دقیقهای از فروش را تمرین کنید که شرح دهد چگونه محصولات شما عمل می کند و چگونه نیازهای مشتری ها را برطرف می کند .
از اعضای خانواده خود بخواهید تا سوالاتی که ممکن است مشتری ها از شما بپرسند را مطرح نمایند و شما تمرین کنید چگونه به این سوالها جواب مناسب دهید .
محلی ایمنی را پیدا کنید تا پول نقدی که از فروش به دست آورده اید را در آنجا قرار دهید .
حداقل برای ۳۰ دقیقه اول افتتاحیه کاملا آماده باشید .
از مراسم افتتاحیه خود لذت ببرید . دوستانه برخورد کنید و به شیوه های مختلف به مردم کمک کنید . بعد از مراسم افتتاحیه بخشی را در دفترچه خود به نکاتی در مورد مشتری ها اختصاص دهید . فهرستی از کارهایی که لازم است سفارشهایی که در افتتاحیه درخواست شده است را ترتیب اثر دهید. اهداف بیشتری را برای دو هفته بعدی مشخص کنید. سپس به خودتان تبریک بگویید، شما یک رئیس هستید .
برچسبها: کارآفرینی
نوشته شده توسط مهندس افشاری
تبليغات X
نقش خلاقیت در کسب و کار
نخستین پرسشی که هر کارآفرین باید از خود بپرسد و پاسخی دقیق برای آن در ذهن داشته باشد این است که «هدف ما از راه انداختن کسب و کار چیست؟» هر گاه احساس کردید از روند کند پیشرفت امور خسته شده اید یا دقیقا نمی دانید در کدام جهت در حال حرکت هستید این پرسش را از خود بپرسید این اقدام نه تنها انگیزه فعالیت را به شما باز خواهد گرداند یا اگر به هر دلیل لازم باشد هدف خود را تغییر دهید متوجه این ضرورت شده و راه اشتباه را ادامه نخواهید داد
مقدمه
خلاقیت مبنای کارآفرینی است و بدون آن فعالیت ها پس از مدتی حالت تکراری پیدا می کنند. آن دسته از صاحبان کسب و کار که نمی توانند به راه های جدید و کارا برای انجام فعالیت های حرفه ای خود بپردازند یا قادر نیستند در جهت ارایه کالاها و خدمات جدید خلاقیت به خرج دهند، مزیت رقابتی خود را از دست خواهند داد. یکی از عوامل مهم در پرورش خلاقیت مطرح کردن پرسش های دقیق است. می گویند پرسش صحیح نیمی از پاسخ را با خود دارد ابهام بزرگ ترین مانع بر سر پیشرفت برنامه های تجاری است.
هدف را با دقت تعریف کنید
نخستین پرسشی که هر کارآفرین باید از خود بپرسد و پاسخی دقیق برای آن در ذهن داشته باشد این است که «هدف ما از راه انداختن کسب و کار چیست؟» هر گاه احساس کردید از روند کند پیشرفت امور خسته شده اید یا دقیقا نمی دانید در کدام جهت در حال حرکت هستید این پرسش را از خود بپرسید این اقدام نه تنها انگیزه فعالیت را به شما باز خواهد گرداند یا اگر به هر دلیل لازم باشد هدف خود را تغییر دهید متوجه این ضرورت شده و راه اشتباه را ادامه نخواهید داد.
روش های خود را تحلیل کنید
پرسش دوم این است که: «با چه رو ش هایی قصد دارم به هدف برسم؟» اگر در مسیر حرکت خود به سوی هدف با مقاومت روبه رو می شوید احتمالا روشی که برای رسیدن به هدف انتخاب کرده اید غلط است. به شکل عینی رویکرد خود را با پرسیدن این سوال تحلیل کنید. همواره در این مرحله از خود بپرسید آیا روش بهتری برای رسیدن به هدف وجود دارد؟
اگر روش کنونی به کلی غلط باشد چه؟
بسیاری از مواقع وابستگی ما به روشی که ابتدا انتخاب کرده ایم باعث می شود نخواهیم آ ن را تغییر دهیم. فکر کردن به این که ممکن است اشتباه کرده باشیم جرات می خواهد اما در ازای به خرج دادن این جرات، با امکان های جدیدی روبه رو می شویم که با برگزیدن آن ها از شکست در کسب و کار خود جلوگیری خواهیم کرد. قاعده این است: «همواره قبل از آن که به گوینده حرف دقت کنید به این که چه حرفی صحیح است توجه کنید.»
فرضیات خود را از نو بررسی کنید
سومین پرسش مهم که کارآفرین باید از خود بپرسد این است که: «آیا فرضیات ما درست است؟» منظور فرضیات ذهنی درباره افراد، محصولات، خدمات، بازار و تجارت است. بهتر است ابتدا از خود بپرسیم فرضیات ما چه هستند. درباره رقبا، وضعیت بازار، تمایلات، سلایق مشتری ها، کیفیت کالاها و خدمات دقیقا چه فکر می کنیم. فرضیات غلط مبنا و ریشه تمام شکست هاست. از خود بپرسید اگر فرضیات ذهنی ناگفته و ناخودآگاه اشتباه باشند چه باید کرد. پس از مطرح شدن این پرسش ها، باید حوصله داشت و با دقت به آن ها پاسخ داد.البته پاسخی بدون پیش داوری.
تصمیم های پیشین را تحلیل کنید
چهارمین پرسش بسیار تاثیرگذار در آینده کسب و کارها این است: «از تصمیم های گذشته من کدام ها صحیح و کدام ها غلط بوده اند؟» در فواصل زمانی معین تمام تصمیم های خود را بررسی و تحلیل کنید. از خود بپرسید اگر آن تصمیم را نگرفته بودم اکنون با اطلاعاتی که دارم آیا باز آن را اتخاذ می کردم. اگر این شخص را استخدام نکرده بودم یا در این پروژه شرکت نمی کردم با توجه به اطلاعات کنونی ام آیا اکنون این کار را انجام می دادم؟ این پرسش ها به شما کمک می کند با وضوح جایگاه کنونی تان را درک کنید و چشم بسته به اشتباهات احتمالی خود ادامه ندهید. اگر پاسخ شما به هر یک از این پرسش ها منفی است باید هر چه زودتر آن تصمیم را حذف کنید. همواره در اولین فرصت از ادامه ضرردهی اجتناب کنید.
بازبینی برنامه کلان را در اولویت قرار دهید
پرسش پنجم به ویژه در دنیای به سرعت در حال تغییر کنونی بسیار حیاتی است: «آیا استراتژی شرکت و هدف آن همچنان درست است؟» طی سه دهه گذشته ظهور تکنولوژی های جدید و تحولات اقتصادی باعث شده بسیاری از کسب و کارها نه تنها سودده نباشند بلکه فلسفه وجودی خود را از دست بدهند، کارآفرین ها همواره باید روندهای کلان را در دنیای اطراف خود مورد توجه قرار دهند. در غیر این صورت بسیاری از آن ها زمانی به خود می آیند که کالاها و خدماتی که ارایه می دهند دیگر بازاری مناسب ندارد و تولیدکنندگان دیگر سهم آن ها را در بازار تصاحب کرده اند. به مثالی جالب توجه اشاره می کنیم؛شرکت های اتومبیل سازی فورد و جنرال موتورز آمریکا سال ها بزرگ ترین تولیدکنندگان خودرو در جهان بودند. آن ها هر سال میلیاردها دلار صرف تحقیق و توسعه می کردند اما طی دو سال گذشته متحمل ضررهای بسیار عظیمی شده اند. علت این امر بی توجهی به تغییر سلیقه مصرف کنندگان، افزایش هزینه انرژی و در نتیجه تولید محصولات نامناسب برای بازار کنونی بوده است.
رقیب این دو شرکت یعنی شرکت تویو تا ی ژاپن با اولویت دادن به تولید محصولات کم مصرف، ارزان و با کیفیت در سال ۲۰۰۷ به بزرگ ترین تولیدکننده خودرو در جهان تبدیل شد و اکنون در ۲۷ کشور جهان کارخانه تولید خودرو دارد. تحلیل گران معتقدند بخش تحقیق و توسعه در شرکت تویوتا هدفمند حرکت کرده و توانسته محصولاتی مناسب سلیقه مردم و نیز سازگار با شرایط کنونی بازار جهانی را برای تولید توصیه کند. آینده نگری و بازبینی اهداف و استراتژی ها ویژگی اصلی تولید در شرکت تویوتاست، به این ترتیب انعطاف در اهداف از جمله عوامل حفظ بقای شرکت محسوب می شود.
تعریف خلاقیت
خلاقیت یعنی تواناییِ خلقِ چیزی نو، آفریدنِ ایده و فکری متفاوت از آنچه تا به حال بوده، ایجادِ سبک یا روشی جدید برای یک هدف. یا به تعبیری نگاه کردنِ متفاوت به مساله و رسیدن یه یک راهحلِ جدید.
موانع خلاقیت
اشتباه کردن ممنوع
دلیل آوردن برایِ همهچیز
کنترلِ بیش از حد
جست و جوی امنیت
کلیشه ساختن
تنها یک پاسخِ صحیح وجود دارد.
تلاشِ بیش از حد برای منطقی بودن.
پیرویِ کورکورانه از قواعد
ترس از احمق جلوه شدن.
تکنیکهای خلاقیت
در اینجا به چند تایی از تکنیک های عمومی خلاقیت اشاره میکنیم که در یافتن ایدههای جدید میتوانند به شما کمک کنند. به یاد داشته باشید که در هر شرایطی ممکن است یکی از این روشها به درد بخورد. به هر حال دانستن تمام آنها حتما جایی به کمکتان میآید.
تکنیک طوفان فکری
آیا تا به حال در جلسهای بودهاید که در آن از آدمها بخواهند در موردِ یک موضوعِ مشخص نظر بدهند؟ آیا خودِ شما هم ایده داشتید؟ جلسه چه طور بود؟ چند تا ایدهی جالب و غیرِ منتظره جمع شد؟ یک روز تعدادی از کارکنانِ یک شرکتِ ساختمانسازی دورِ هم جمع شدند و تشکیلِ یک جلسهی فوری دادند. مسألهای که آنها را دور هم جمع کرد، این بود که چطور میتوان وسایلِ ساختمانی و بعد هم اثاثِ واحدهای مسکونی را از طبقهی اول به طبقاتِ دیگرِ ساختمان رساند و این کار را در کمترین وقت و به آسانترین شکل انجام داد. بعد از اینکه همهی کارکنان نشستند، یک نفر از میانِ جمع جلو رفت و یک ورق کاغذِ سفید و یک مداد برداشت. از افراد خواست سکوت و نظمِ جلسه را رعایت کنند. او صورتِ مسأله را توضیح داد. سپس از همه خواست بدونِ اینکه کسی حرفِ دیگری را قطع کند، هر راهحلی که برای این مشکل به نظر میرسد پیشنهاد کنند.
در ضمن این نکته را اعلام کرد که هیچکس نباید ایدهی کسِ دیگری را هر چند که به نظرش یک شوخی باشد، مسخره کند و به آن بخندد.
جلسه رسماً شروع شد. به هرکس نوبت میرسید، ایدهاش را بلند میگفت. یک نفر هم ایدهها را مینوشت.
یکی گفت «میشود پلهها را کم ارتفاع کنیم.» دیگری گفت «میشود به جای پلهها یک جور سطح شیبدار درست کرد و با چرخ وسایل را از رویش بالا برد.» به این ترتیب هرکس ایدهای میداد که شاید حتی تا آن لحظه در موردش فکر هم نکرده بود.
یک دفعه یک نفر از بینِ کارکنان بلند شد و گفت «من میگویم سقف را سوراخ کنیم!»
همه خندیدند.
مدیرِ جلسه همه را آرام کرد. پرسید: خوب… حالا سقفِ طبقهی اول را سوراخ کردیم، بعدش چی؟»
«سقفِ طبقهی بعد را هم سوراخ میکنیم»
«طبقاتِ بعدی چطور؟»
«این که کاری ندارد، تا طبقهی آخر سقفِ همهی طبقات را سوراخ میکنیم.»
و این طور بود که آسانسور ساخته شد.
این یکی از هزاران مثالی بود که نشان میدهد جلسهی طوفان فکری چهطور جلسهای است. حدودِ پنجاه سال از اختراعِ این روش میگذرد. این روش نخستین بار در سال 1953 توسطِ دکتر الکس اس اسبورن تعریف شد. امروزه این روش چنان در آمریکا رواج یافته است که میتوان گفت جزئی از زندگیِ مردمِ آن شده است.
همانطور که از مثال هم پیداست، این تکنیک در واقع یک نوع ایدهیابیِ گروهی و سازمان یافته است. اساسِ کارِ طوفان فکری این است که با جمعآوریِ تمامِ ایدههایی که هم زمان در جلسه به وسیلهی اعضا ارائه میشود، راهحلِ مناسبی برای یک مسألهی خاص پیدا شود.
توجه به چهار اصل در برگزاریِ جلساتِ طوفان فکری اهمیت دارد.
اول اینکه هر چه بیشتر ایده خلق شود، احتمالِ پیدا کردنِ ایدهی مناسب بیشتر میشود.
دوم اینکه که ارزیابی، تمسخر و قضاوتِ عجولانهی اعضای جلسه مانعِ تصور و خیالپردازیِ افراد میشود. در نتیجه تولیدِ ایده به حداقل میرسد.
از آن جایی که هر ایدهی جدید خود به وجود آورندهی ایدههای تازه است، اصل سوم این است که توجه داشته باشیم افراد در مواجهه با ایدهی جدید، موضوعِ جدیدی در ذهنشان مطرح میشود و تعدادِ بیشتری ایده در ذهنِ افراد جرقه خواهد زد.
و بالاخره اصلِ چهارم، این که اگر دو یا چند چیز با هم ترکیب شوند، نتیجهی حاصل چیزی بیش از جمعِ آنها است. به عبارتِ دیگر، ایدههای ایجاد شده در گروه، بهتر و بیشتر از ایدههایی است که مجموعِ افراد به تنهایی پیشنهاد میکنند.
در این مورد که تعدادِ افرادِ شرکت کننده در جلسهی طوفان فکری چند نفر باید باشد، تحقیقاتِ زیادی شده است. نتایجِ این تحقیقات نشان میدهد بهتر است جلسات با 12 تا 15 نفر تشکیل شود.
کارِ مدیر جلسه اهمیت زیادی دارد. او است که باید تا جایی که ممکن است جلسه را کنترل، تشویق و هدایت کند و همین که احساس کرد ایدههای افراد پاسخِ درستی به مشکلِ مطرح شده نیست، با دوباره طرح کردنِ مسأله و توضیح دادنِ بیشتر، صورتِ مسأله را در ذهن افراد روشنتر کند.
حال اگر شما همین امروز و یا در آیندهی نزدیک قصدِ برگزاری و یا شرکت در یکی از این جلساتِ طوفان فکری را دارید، بهتر است قواعدِ کلیِ ذهنانگیزی را به خوبی به یاد داشته باشید، چرا که مهمتر از هر چیز در این تکنیک همین قواعد ساده هستند. شما و دوستان نزدیکتان به راحتی در هر محلی میتوانید این تکنیک را امتحان کنید و از نتیجهی اعجاب بر انگیز آن آگاه شوید.
تکنیک طوفان فکری معکوس
این تکنیک بسیار شبیهِ تکنیکِ طوفان فکری است، با این تفاوت مهم که در این روش، انتقاد و ارزیابی نه تنها بد نیست، بلکه اساسِ این تکنیک است. در واقع پایهی این تکنیک پرسیدنِ سؤالهای مختلف است. مهم این است که در ذهنِ افراد این سؤال شکل بگیرد که
ایدهی مطرح شده در کجاها جواب نمیدهد؟
چه مسائلی موفقیتش را تهدید میکند؟
و این که واقعاً چهقدر کارایی دارد؟
در حقیقت این تکنیک بر پایهی منفی بینی گذاشته شده است. تکنیکِ طوفان فکریِ معکوس روشِ خوبی است، به شرطی که قبل از روشهای دیگر به کار گرفته شود. علتِ اینکه استفاده از این روش را قبل از روشهای دیگر توصیه میکنیم، این است که میتواند به خوبی سببِ تفکرِ خلاق شود. فرآیندِ استفاده از این تکنیک به این شکل است که تمامیِ اشکالاتِ مربوط به پدیدهی موردِ نظر گفته و جمع میشوند و در موردِ آنها بحث و گفتوگو میشود و بالاخره راهحلِ مؤثر پیدا میشود.
برای مثال یک شرکتِ لیوانسازیِ سرامیک تصمیم گرفت نوعِ جدیدی از لیوان را وارد بازار کند.
مدیرِ تولید در پیِ بهترین ایده برای تولیدِ لیوانِ جدید بود. او یک جلسهی طوفان فکریِ معکوس تشکیل داد و لیوانِ قدیمی را که سالیانِ سال بود شرکت تولید میکرد، وسطِ میز گذاشت. او از افراد خواست لیوان را نقد کنند.
یکی گفت «دستهاش چرا این قدر گرد است؟»
دیگری گفت «قدش زیادی کوتاهه.»
یکی دیگر گفت «رنگش زیادی تیره است. گُلدار بشه بهتره.»
و به همین ترتیب هر کس چیزی گفت. بعد از تمام شدنِ جلسه، آدمهایی جمع شدند و نظرِ افرادِ جلسه را کنارِ هم گذاشتند به آنها خوب فکر کردند. طرحِ جدیدِ لیوان از بینِ نظرهای جمع شده کمکم مشخص شد. حالا شرکت لیوانی تولید میکند که اصلاً شبیهِ لیوانِ سابق نیست و بازارِ خیلی خوبی هم دارد.
تکنیکِ Do IT
اسمِ این تکنیک از حروفِ چهار کلمهی انگلیسی تشکیل شده است. علتِ انتخابِ این چهار کلمه این است که برای حلِ مشکل، ابتدا لازم است موضوع یا مسأله را دقیقاً تعریف و مشخص کنیم. سپس ذهن را برای پیدا کردنِ راهحلهای مختلف باز نگه داریم تا بهترین راه پیدا شود.
در زیر این کلمات را تعریف کردهایم. هر یک از آنها به شما دیدِ خوبی برای استفاده از این تکنیک میدهد.
مسأله را واضح مطرح کنید.
سؤال کنید چرا این مشکل به وجود آمده است؟ سعی کنید مشکل را به مشکلاتِ کوچکتر تقسیم کنید. حال این مشکل را در دو کلمه بیان کنید. هدفها، معیارها و موانعِ کارتان را مشخص کنید و دربارهی آنها توضیح دهید.
در این مرحله با تمرکز بیشتر بر موضوع و درکِ عمیقِ آن میتوان به تعریفِ درستتری از آن رسید. تعریفِ دقیقِ مسأله، به قدری به حلِ خلاقِ آن کمک میکند که گفته میشود نود درصدِ حلِ مسأله، خوب فهمیدنِ آن است.
از زاویههای مختلف مسأله را ببینید.
فکرِ خود را محدود نکنید. در موردِ مشکلتان، از دیگران سؤال کنید و از پاسخهایشان برای تولیدِ ایدههای جدید استفاده کنید. ایدهها را هر چند خندهدار لیست کنید. ایدههای جدید را با هم ترکیب کنید و در دستههای مختلف گروهبندی کنید. ایدهها را ارزیابی نکنید، یعنی هر چیزی به نظرتان رسید، فکر نکنید مسخره است یا عملی نیست. تشویق در ایده دادن و لیست کردنِ آنها، در تولیدِ انبوهی ایده بسیار مؤثر خواهد بود.
از بینِ ایدهها بهترین را پیدا کنید.
به هدف و معیارهایتان توجه کنید. ایدههای جمع شده را بر اساسِ آنها تجزیه و تحلیل کنید. نقاطِ ضعفِ هر ایده را پیدا کنید و فکر کنید چگونه میتوان آنها را به نقطهی قوت تبدیل کرد. در مورد نقاطِ مثبت اغراق کنید، شما را در اجرای ایدهتان دلگرم میکند.
ایده را به راهحلِ عملی تبدیل کنید.
بعد از ارزیابی و انتخابِ بهترین ایده، حالا وقتِ این است که به عملی کردنِ ایده فکر کنید. این مرحلهای است که فکر و ذهنیتِ شما میخواهد به یک چیزِ جدی تبدیل شود. یک ایدهی خوب اگر بد اجرا شود نه تنها سودی ندارد، بلکه گاهی موجب زیانهای جبران ناپذیر میشود.
تکنیکِ توهمِ خلاق
خیلی وقتها آنچه ما فکر میکنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیتها با پنج حسِ انسان درک میشوند. فرض بر این است که حواسِ پنجگانه گزارشِ دقیق و درستی از محیطِ اطراف به انسان میدهند. آیا واقعاً همینطور است؟
چیزهایی که چشم شما میبیند و طوری که مغزتان آن را تفسیر میکند باعثِ این خطا یا توهم میشود. چشم میبیند، اما وظیفهی ذهن چیز دیگری است. کارِ ذهن مرتب کردن، دستهبندی و قابلِ فهم کردنِ جرقههایی است که پس از دیدن، مغز آن را ایجاد میکند. بنابراین تصاویری که در ذهن شما است، کپیِ مستقیم اشیاء نیست، بلکه کدهای خلاصهای است که از طریقِ شبکهی عصبی به مغز میرسند.
همهی افراد در همهی مواقع درکِ یکسانی از یک موضوع ندارند و ارتباطِ ادراکیِ چشم و مغز همیشه منجر به درکی منسجم از واقعیت نمیشود. حتی گاهی این دو با هم تضاد هستند.
از طرفی تجربیاتِ قبلی در موضوعِ رؤیت شده بسیار تأثیرگذار است. در واقع بیشترِ اوقات، تمایلات، انتظارات و تجربیاتِ قبلی باعث میشود ما آنچه را مایلیم ببینیم، نه آنچه را که واقعاً در خارج وجود دارد.
شاید تنها راهی که به وسیلهی آن بتوان واقعیت را شناخت، حذفِ پیش فرضها، تمایلات و یا فیلترهای پنهانی است که بر موضوع اثر گذاشته است.
برای این منظور، اولین قدم این است که متوجه باشیم حواسِ پنجگانه نشان نمیدهد واقعیتِ بیرونی دقیقاً چیست. این خود از ضرورتهای یک فکرِ خلاق است.
منظور و هدفِ این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرتِ توهم و خیال طورِ دیگری به مسائل نگاه کنید، تا بلکه اصل و واقعیتِ موضوع را دریابید. این سعی باعث میشود الگوی ذهنیِ جدیدی در مغزِ شما ساخته شود و در نهایت این فعل و انفعالها موجبِ کشفِ ناگهانی و غیرمنتظرهای گردد.
بنابراین، برای این که بتوانیم خلاقانه با موضوعات برخورد کنیم و راهحلهای جدید برای مسائلمان پیدا کنیم، گاهی احتیاج است با قدرتِ خیال و توهم موضوع را از زوایای دیگری هم ببینیم. هر چند که دیدن از آن زاویه اشتباه به نظر آید. شاید به همین دلیل است که بسیاری از افرادِ خلاق کارهایی میکنند که در ابتدا احمقانه به نظر میرسد.
تکنیکِ دفترچهی یادداشت
شما کسی هستید که جایی کار میکنید، شاید هم فقط درس میخوانید، و یا بیشترِ اوقاتِ خود را در خانه سپری میکنید. تا حالا شده است به جای موضوعِ اصلی که مشغولِ آن هستید، به چیزی که در حاشیهی موضوعِ اصلی قرار گرفته است دقیق شوید و فکر کنید؟ چه قدر به آن فکر کردید؟ چه ایدههایی به ذهنتان رسید؟ میدانید اگر همین فکرهایی که در حینِ کار روی موضوعِ اصلی ناگهان ذهنتان را مشغول کرده و بعضی وقتها اتفاقاً ایدههای جالبی از آن خلق شده، به چه درد میخورند؟
به یک نجار فکر کنید. تصور کنید میخواهد یک میز بسازد. چوب، سطل چسب، چند تا میخ، چکش و اره حاضر است. همه چیز آماده است که آقای نجار شروع به ساختنِ میز کند. اره را بر میدارد، جای برش را تنظیم میکند و کار شروع میشود. در حینِ کار، یا مثلاً هنگامِ استراحت توجهِ او به سطلِ چسب و دستهی آن جلب میشود. این دستهی پلاستیکی چهطور ساخته شده است؟ چهطور روی بدنه قرار گرفته است؟ چه کار میتوان کرد که دسته قائم بایستد و روی لبهی سطل که معمولاً آغشته به چسب است، نیفتد؟
بعد از ظهر آن روز را آقای نجار به دستهی سطلِ چسب فکر میکند. البته ممکن است به نتیجهی مشخصی نرسد، اما اگر ایدهای به ذهنش رسید و در نگاه اول به نظر رسید که جواب میدهد، تا آخرِ شب سرحال و راضی است. شاید فردا که دوباره به کارگاهش برگشت، دوباره به یادِ راهحلِ ابداعیِ خودش بیفتد. شاید هم نه. شاید فردا آنقدر روزِ شلوغی است که آقای نجار ایدهاش را به کلی فراموش کند و سطل و دستهاش را همانطور که هست ببیند و استفاده کند.
مستقل از این که صورتِ مسألهی مورد بحث، به حرفهی اصلیِ شما مربوط باشد یا نه، وقتی که روی مسألهای تمرکز میکنید و برای آن دنبال راهحل میگردید، ناخودآگاه ذهنتان را عادت میدهید که
1. پذیرای صورت مسألهی جدید باشد و نسبت به آن حالتِ تدافعی به خود نگیرد.
2. در پردازشِ اطلاعاتِ ورودی از پدیدههای بیرونی، دقیق و ظریف عمل کند و به همهی نکات توجه کند.
دفترچهی یادداشتِ ایده به شما این امکان را میدهد که بعد از یک بازهی زمانیِ مشخص، چندین راهحلِ متفاوت برای یک موضوع گرد آورید. نوشتن هم ذهنِ شما را مرتب میکند، هم جلوی آفتِ فراموشی را میگیرد.
این دفترچه، نه دفترچهی یادداشتِ روزانه است که قرارِ ملاقاتِ هفتهی بعد در آن نوشته شود، و نه دفترچهی تلفن. بلکه محیطی است که در آن به خودمان اجازه میدهیم ساده و کودکانه فکر کنیم، به ذهن اجازهی خلاقیت دهیم و فکرهای خوبی را که ممکن است تعدادِ زیادیشان در مدتِ کوتاهی تولید شوند ثبت کنیم. هرچه این فکرها نامأنوستر باشند و قالبها و پیش فرضهای اضافیِ مرسوم را بشکنند، با ارزشترند.
دفترچهی ایده به ما کمک میکند که به اطرافمان دقیقتر نگاه کنیم و سعی کنیم نکاتِ ریز و ظریفِ پدیدهها را درک کنیم. کلنجار رفتن با یک مسأله که هیچ اجبارِ بیرونی برای حلِ سریعِ آن ندارید، بهترین راهی است که میتواند ذهن شما را همیشه باز و خلاق نگه دارد.
تمرینِ دفترچهی یادداشت:
سعی کنید هر روز زمانهای خاصی را به پُر کردنِ خلاقانهی دفترچه اختصاص دهید. در عینِ حال هر ایدهی جدیدی که به ذهنتان میرسد، شکار کنید و در دفترچه نگه دارید. اگر در موردِ مشکلِ خاصی فکر میکنید، صورتِ مسأله را هم خیلی خلاصه بنویسید یا با نشانهی خاصی منشأِ ایده را مشخص کنید.
بهتر است دفترچه را از نوعی انتخاب کنید که احساسِ راحتیِ بیشتری در شما ایجاد میکند. سعی کنید دفترچه را همیشه همراه داشته باشید. هیچکس نمیداند فرصت کِی از راه میرسد!
پس از تمام شدنِ دفترچه، آن را مرور کنید و ایدهها را دستهبندی کنید. از آن پس با داشتنِ مجموعهی باارزشی از فکرِ خودتان به عملی کردنِ این ایدههای خام بپردازید.
شاید شما هم دوست داشته باشید که مثل بچههای ۱۲ تا ۱۸ ساله آن سردنیا رئیس خودتان باشید و برای خود یک کسب و کار مستقل را اداره کنید. برای شروع میتوانید از هفت مرحله زیر برای راه اندازی یک کسب و کار جدید استفاده نمایید. اینها مراحلی است که دوستان شما در اروپا و آمریکا به آن عمل میکنندو هر کدام برای خودکار پردرآمد و مستقلی دارند.
هفت مرحله راهاندازی یک کسب و کار جدید برای جوانان
روز اول: برنامهریزی
یک دفترچه برنامه ریزی کسب و کار تهیه کنید. بخش اول طوفان فکری کسب و کار نامیده میشود. در این بخش فهرستی از سرگرمیهای مورد علاقهتان را بنویسید.
بعد مهارت های مخصوص به خودتان را فهرست کنید.
سپس کارهای روزمره و مشاغلی را که با آنها آشنا هستید یا سریع میتوانید یاد بگیریدرا یادداشت نمایید .
به ۱۰ تا ۱۵ نفر از همسایگان زنگ بزنید یا با آنها دیدار داشته باشید تا بفهمید آنها به چه نوع محصول یا خدماتی نیاز دارند. فهرستی از نیازهای جامعه را بنوسید.
فهرست نیازهای جامعه را با فهرست سرگرمی ها ، مهارتهای خاص و کارهای روزمرهقبلی تان مقایسه کنید.فهرستی از کسب و کارهای ممکنی را تهیه کنید که شما میتوانید با استفاده از استعدادها و مهارت هایتان برای برطرف کردن نیازهای مشتری انجام دهید.
سه ایده کسب و کاری بسیار خوب که شما از آن لذت میبرید و از همه سودآورتر است را انتخاب کنید.
دوباره به سراغ همان ۱۰ تا ۱۵ نفر بروید. ببینید هر کدام برای هر یک از کالاها و خدمات در سه کسب و کار مورد نظر شما چه پولی پرداخت خواهند کرد.
روز دوم: سرمایهگذاری
تحقیقاتتان را مورد مطالعه قرار دهیدو بهترین کسب و کار را برای شروع انتخاب کنید. در مورد این کسب و کار با والدینتان مشورت کنید. تا اطمینان حاصل نمایید. آنها با طرحهای شما موافق هستند.
بخش بعدی دفترچه شما توصیف کسب و کار نام دارد.
در مورد دو تا سه اسم مورد علاقهتان با دوستان و فامیل گفت و گو کنید تا ببنید کدام یک بیشتر مورد قبول قرار میگیرد.
بهترین نام را برای کسب و کارتان انتخاب کنید.
در دفترچهتان ، کالا یا خدماتی که قصد فروش آن را دارید شرح دهید و بگوییدچطور هر کدام منحصر به فرد هستند.
فهرستی از وظایف و کارهایی که برای اداره موفق کسب و کارتان لازم است تهیه کنید.
فهرستی از مشاورین با تجربه یا منابع ارائه نظر یا کمک در مهارتها یا دانشی که نیاز دارید تهیه کنید.
تصمیم بگیرید آیا شما میخواهید تنها صاحب آن کسب و کار باشید یا شرکایی خواهید داشت . (نکته : خود صاحب کسب و کار بودن و کمک گرفتن از افراد برای کمک آسانترین راه برای آغاز کسب و کار)
با شرکاء معاونین یا کارکنان بالقوه درباره کارتان صحبت کنید. فهرستی از وظایف و مسوولیتهای هر فرد تهیه کنید.
با سالن اجتماعات شهر یا اتاق بازرگانی تماس بگیریدو ببنید که آیا برای کسب و کارتان مجوز یا پروانهیی لازم است .
اگر لازم است با یک وکیل درباره مالکیت قانونی کسب و کارتان صحبت کنید. اگر شما تصمیم گرفتهاید که شرکایی داشته باشید توافقنامنه قانونی شرکت امضا کنید.
روز سوم: استخدام کارکنان
بخش بعدی دفترچه امور مالی کسب و کار نام دارد. فهرستی از تمامی اقلام و تجهیزاتی که برای تولید محصولتان به آن نیاز دارید را تهیه کنید.
در فهرست اولیه اقلامی را که دارید یا میتوانید قرض بگیرید و آن را نخرید را مشخص کنید و شروع به جمعآوری این اقلام نمایید.
برای هر یک از اقلامی که باید بخرید به دنبال کمترین قیمت باشید و هزینهها را در دفترچه تان بنویسید.
نمونه یی از محصولتان تهیه کنید یا نمونهیی از خدمتتان را نشان دهید. اگر شما هزینهیی را نادیده گرفتهاید آن را به فهرست تان اضافه کنید.
فهرستی از هزینه های عملیاتی کسب و کارتان تهیه کنید،(مانند اجاره ،تلفن،آب) هزینه های عملیاتی مجموع را برای ماه اول تخمین بزنید.
بخش بعدی دفترچه شما بازاریابی کسب و کار نام دارد. مشتریان اصلیتان را به همراه جزئیات مرتبط با سن ، مکان زندگی و علایق خاصشان را شرح دهید.
فهرستی از رقبای بالقوه کسب و کارتان را مشخص کنید. توضیح دهید چگونه کسب و کار شما به شیوه یی متفاوت نیازهای مشتریها را برطرف میکند.
فهرستی از بهترین شیوهها برای شرح دادن کسب و کارتان به مشتری تهیه کنید.
هزینه های هر یک از موارد تبلیغاتی که قصد استفاده از آنها را دارید برآورد کنید. هزینه کل تبلیغات برای آغاز کسب و کار را برآورد کنید.
هزینه پیش بینی شده تبلیغات را وارد بخش امور مالی کسب و کار دفترچه کنید و آن را بعد از هزینههای اولیه بنویسید.
هزینههای اولیه را بازبینی کنید و برآوردی نهایی از مجموع هزینه های اولیه کسب و کار خود داشته باشید( روز دوم را ببینید تا اطلاعات بیشتری در مورد برآورد هزینههای اولیه داشته باشید).
روز چهارم: قیمتگذاری
فهرستی از منابع ممکن پول اولیه تهیه کنید. که شامل پساندازهای شخص ، قولهای سرمایهگذاران و وام ها میشود.
فهرستی از آنچه میتوانید بفروشید تا پول نقد به دست آورید و مقدار پولی که میتوانید فراهم کنید تهیه نمایید.
فهرستی از اقلامی که میتوانید برای وثیقه استفاده کنید تا وام بگیرید تهیه کنید. (مثلا کامپیوتر ، اسکنرو) ارزش هر کدام از اقلام را برآورد کنید.
با جاهایی که به شما وام میدهند تماس بگیرید و دستورالعمل یا فرمهای مورد نیاز را تهیه کنید.
با استفاده از اصول طرح بازرگانی و همه اطلاعات موجود در دفترچه خود یک طرح شغلی بنویسید که سازمان ، امور مالی ، بازاریابی و شروع کسب و کارتان را به طور خلاصه شرح دهد.
با والدینتان در مورد طرح شغلیتان بحث کنید.
درخواست هایی با وام به سازمانهای مالی بنویسید و یا از دوستان و فامیل درخواست وام کنید. در مورد وثیقه و میزان پیشنهادی سود ، مقادیر و زمان پرداخت و جریمه عدم پرداخت به آنها توضیح دهید.
مجوز پروانههای لازم برای راه اندازی کسب و کارتان را تهیه کنید.
روز پنجم: تبلیغات
به دفتر ثبت شرکت ها بروید و نام کسب و کارتان را ثبت کنید. اگر شریکی نیز دارید او را با خود ببرید.
یک شعار تبلیغاتی بسازید که با آن مردم به یاد کسب و کار شما بیفتد.
قیمت کالا و خدمات خود را مشخص کنید.(روز چهارم را ببینید)
آگهیهای تبلیغاتی ، کارت های کسب و کاری و نشان هایی را طراحی کنید که کسب و کار شما را تبلیغ کنید. بیشتر به شیوه هایی توجه کنید که کالاهای شما در زمان ، پول یا کار مشتری ها صرفه جویی کند.
آگهیهای تبلیغاتی و کارت های کسب و کار را در مغازه فتوکپی محله چاپ کنید.
برای جشن گرفتن روز هفتم که روز افتتاح است مراسمی را برنامه ریزی کنید که شامل پذیرایی و نشان دادن کالایتان و مراسم بریدن روبان و غیره شود . فهرستی از این برنامه ها تهیه کنید. (روز ششم قسمت نکاتی در مورد مدیریت زمان را ببینید).
مواد لازم برای ساختن محصولاتتان و تجهیزات اصلی برای راه اندازی کسب و کارتان را جمع آوری کنید. ش
روز ششم: مدیریت زمان
به دفترچه ارزیاب مالیاتی بروید و در صورت لزوم مجوز مالیات فروش را دریافت کنید.
برای مراسم افتتاحیه دوستان و فامیل را دعوت کنید.
از دوستان و فامیل خود بخواهید کسانی که ممکن است به محصول شما نیاز داشته باشند را به شما معرفی کنند و آنها را به مراسم افتتاحیه دعوت کنید.
از کسی بخواهید در مراسم افتتاحیه عکس بگیرد.
یک قرعه کشی ترتیب دهید تا در مراسم افتتاحیه به برخی از حضار هدایای داده شود.
موجودی کالا یا نمونههای اضافی از محصول تان را برای مراسم افتتاحیه آماده کنید.
فرهم های سفارش و رسیدهای مشتریان را آماده کنید و چگونه پر کردن آن را تمرین کنید.
یک سیستم برای ثبت اطلاعات جهت پیگیری همه هزینه ها و درآمدهایتان فراهم کنید(روز هفتم قسمت ثبت را بنویسید)
مشخص کنید چگونه چک های مشتری ها را وصول خواهید کرد.
روزهفتم: ثبت کردن
آماده سازی نهایی را برای مراسم افتتاحیه ترتیب دهید.
تابلوهایتان را نصب کنید و ترتیب نمایش محصولاتتان را بدهید.
جایی را برای مهمان هایی که برای قرعه کشی ثبت نام خواهند کرد قرار دهید.
یک سخنرانی ۱۵ ثانیه را تمرین کنید تا در آن نام ، نام کسب و کار و محصول اصلیتان را به مشتری ها بگویید .
یک نمایش ۲ دقیقهای از فروش را تمرین کنید که شرح دهد چگونه محصولات شما عمل می کند و چگونه نیازهای مشتری ها را برطرف می کند .
از اعضای خانواده خود بخواهید تا سوالاتی که ممکن است مشتری ها از شما بپرسند را مطرح نمایند و شما تمرین کنید چگونه به این سوالها جواب مناسب دهید .
محلی ایمنی را پیدا کنید تا پول نقدی که از فروش به دست آورده اید را در آنجا قرار دهید .
حداقل برای ۳۰ دقیقه اول افتتاحیه کاملا آماده باشید .
از مراسم افتتاحیه خود لذت ببرید . دوستانه برخورد کنید و به شیوه های مختلف به مردم کمک کنید . بعد از مراسم افتتاحیه بخشی را در دفترچه خود به نکاتی در مورد مشتری ها اختصاص دهید . فهرستی از کارهایی که لازم است سفارشهایی که در افتتاحیه درخواست شده است را ترتیب اثر دهید. اهداف بیشتری را برای دو هفته بعدی مشخص کنید. سپس به خودتان تبریک بگویید، شما یک رئیس هستید .
برچسبها: کارآفرینی
نوشته شده توسط مهندس افشاری
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 9:47 توسط احمد بروجردی
|