بسمه تعالی
اقناع و تبلیغ
دانشگاه علمی کاربری واحد 13 فرهنگ و هنر
جهت ارائه به دکتر رحمتی
ارائه دهندگان : محمد رضا آشتیانی ، محمد مناجاتی
Mohammad_Reza_Ashtiani@yahoo.Com
بهار ۱۳۹۲
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
تصاویر مفهومي
عكاسي مفهومي چيست؟
عکس مفهومی یا Conceptual به عکسی گفته میشود که هدف عکاس از آن، معمولا بیان مفهومی خاص با کمک عناصر تصویر است. عکس مفهومی باید بیننده را به تفکر وا دارد. عکسهای همهٔ دستههای عکاسی میتوانند در صورت القای مفهومی خاص به بیننده در این دسته نیز قرار گیرند.
ميشا گوردين : عكاسي مفهومي يك فرم پيشرفته تر از ابراز احساسات هنرمندانه است كه عكاسي را در زمره هنرهايي مانند نقاشي ، شعر ، موسيقي و ... در مي آورد.
در عكاسي مفهومي ، مفهوم در عكس اولين موضوعي است كه بايد به آن پرداخته شود. يك عكاس مفهومي تلاش مي كند كه قسمتي از پيام خود را به مخاطب منتقل كند اين پيام مي تواند يك جهت دادن سياسي باشد يا تفسير اجتماعي و حتي مي تواند يك حس برانگيخته دروني و مبهم از احساسات فرو خفته مان باشد .تا اين جا قضيه ، داستان مانند هنرهاي انتزاعي است ولي بعد از آن عكس مفهومي تصوير يك نمود صريح و بي پرده از خود مفهوم نيست بلكه يك بيان كلي از ايده اصلي مي باشد.
تاریخچه :
پس از آنکه مدرنیسم در نیمه های دهه ۱۹۶۰ به پایان عمر خود نزدیک شد. هنرمندان سعی کردند، با تلفیق بقایای آن و فلسفه،ایده و اطلاعات نوین به بیان اندیشه های خود بپردازند بدینسان هنر مفهومی(Conceptual Art) متولد شد. هنرمندان هنر مفهومی به شیوه های مختلف اینستالیشن(installation) ، مینی مالیسم (minimalism)،پرفرمانس(performance)وهپنینگ (happening ) سعی کرده اند آنچه را هنرمندان پاپ آرت بدون نظریه پردازی هنری و به صورت آشفته مطرح کردند با زیبایی شناسی متناسبی معنی کنند. آنها در واقع چیستی و طبیعت هنر را به روشی صریح و با توسل به ارائه مفاهیم اشیاء به شکلهای مختلف، معرفی لغوی و توضیحات نوشتاری مورد پرسش قرار می دهند بدون آنکه به شکل ذهنی و صورت خیالی اثر اهمیت دهند.در آثار هنر مفهومی رابطه هنرمند، اثر هنری و مخاطب دگرگون می شود. به این ترتیب اثر مفهومی محاکات طبیعت و صورتهای گوناگون آن نیست، بلکه هنرمند با اتکاء به منطق فردی خویش از امکانات زبان و بیان مستقیم در طبیعت و در زندگی بهره می گیرد و در بسیاری از موارد علاوه بر چیستی اشیا ، واقعیتهای سیاسی، اجتماعی و تکنولوژی موضوع کار او را تشکیل می دهد.دراین رابطه مخاطب و گاهءخود هنرمند بخشی از کلیت و شکل اثر هنری و مفهوم آن به شمار می آید نسل هنرمندان پس از جنگ جهانی عمدتاً با جسارتی جنون آمیز، آثاری خلق کردند که علاوه بر ظاهر ساختن سیر منطقی تحولات هنر مدرن، اضمحلال و بن بست آن را نیز نشان داد.با ظهور جنبشهای جدید هنری پس از دهه ۱۹۶۰ شکل و مضمون اثر هنری و رابطه اش با انسان و طبیعت مجدداً مورد پرسش قرار گرفت و هنرمندان از آخرین دستاوردهای تکنولوژیک برای بیان مفاهیم و موضوعات هنر خود بهره گرفتند.
دورترين سابقه عكاسي مفهومي به اوايل قرن بيستم(1917) زمانيكه كه آلفرد اشتيگليتز از يك اثر مفهومي (آبريزگاه) ساخته مارسل دوشان براي نمايشگاهي در نيويورك عكاسي كرد بر مي گردد.(اثر تجسمي اصلي مفقود شده اما عكس اشتيگليتز هنوز باقي مانده و به عنوان يك اثر هنري مستقل شناخته مي شود.)
اما در دهه 60 همزمان با ظهور ويدئو آرت ، رواج بكارگيري دوربين توسط هنرمنداني به مانند ريچارد لانگ و دنيس اپنهايم جهت ثبت و توصيف آثار هنري آن دوران كه اغلب ظاهري سرد و بي روح داشتند خاستگاه اين سبك از عكاسي شد. نيت آنها ساده بود ، خلق تصاويري واقع بينانه از آثار هنري بطوري كه تا حد ممكن مستند باشند.اين روح واقعي عكاسي بود و همان ظرفيت غير قابل تغيير عكاسي است كه همه چيز را چنانچه كه هست نشان مي دهد و اين سر منشا اين تفكر در بين هنرمندان گردد كه دوست داشتند باور كنند اين تجسم آثار هنري در عكاسي است.
استفاده از سمبلها
عكاسي مفهومي به درستي از سمبلها براي بيان مفهوم استفاده مي كند.حركت ، حالت و فرم سوژه و يا همه چيزي كه عكاس مي خواهد در پيامش لحاظ كند در اين نوع عكاسي ديده مي شود.سمبلها هميشه حضور قدرتمندي دارند ، از سرخي مهيج روژ لب به نشانه خون سرخ رنگ جاري در رگها تا سبزي لجن زار به نشانه سبزي اسكناسهاي پول!
البته يك مشكلي كه براي هر عكاس مفهومي پيش مي آيد اينست كه درك مفاهيم استفاده شده و حدس زدن معناي آنها براي هر مخاطبي امكان پذير نباشد.در نتيجه تلاش جهت درك مفاهيم توسط مخاطب يك چالش مهم براي عكاس مفهومي است.
عكاس مفهومي براي يك عكس معاني اي عيني و يا ذهني بسيار زيادي قائل است .البته خيلي از عكاسان مفهومي علاقه دارند ادعا كنند تنها و فقط تنها يك مفهوم عيني براي هر عكس وجود دارد واز خلال عكسهايشان صرفنظر از پس زمينه هاي ذهني مخاطبان آنها همان يك معنا براي بيننده قابل باز يافت مي دانند. گرچه هستند عكاسان مفهومي اي كه نيت ديگري در سر دارند آنها مي خواهند مخاطب نهايت درك ذهني خودش را از عكس داشته باشد. آنها مي خواهند احساسات زيادي را ايجاد كنند. آنقدر متفاوت و متعدد به تعداد آدمهايي كه بيننده آثارشان هستند.
تركيب بندي
دو اردوگاه اصلي براي تركيب بندي در عكاسي مفهومي متصور مي باشد:
در يك سو كوششي در ايجاد يك تركيب بندي كمينه و ايجاد غناي بصري بالا از اين طريق.
بيشترعكاسان مفهومي مينيمال تركيب هايي ايجاد مي كنند كه فكوس و تمركز دقيقا بر روي يك سوژه باشد . يك مفهوم منفرد ، كه باعث تمركز بيننده بر روي يك فكر مشخص ميگردد. ايده قرار گرفتن سوژه بر روي بكگراند سفيد پاكيزه بخاطر همين منظور است: يعني پرهيز از مخشوش شدن ايده اصلي.
در سويي ديگر كمي پيچيدگي وجود دارد.اين هنرمندان كساني هستند كه مكانهاي شلوغ و تعدد سوژه را بر مي گزينند كه اغلب فاقد تمركز بر روي سوژه اي واحد است. ترجيحا هر سوژه ، هر نماد در اين مكانها يك نقشي براي ديگري بازي مي كند خلق چشم اندازهاي وسيع از ايده هاي كه در عين حالي كه پيام كلي اي را توصيف مي كنند ولي هنوز بشدت خاص و يكه هستند.
زيبائي شناسي تعداد بسيار زياد از عكاسان مفهومي كوشش نمي كنند كه حتما آثارشان زيبا باشد و يا حتي الزاما به چشم زيبا بيايد. عكاسي مفهومي مي بايستي ساده باشد يا حتي در برخي موارد عمدا زشت ارائه مي شود تا ايده از خلال تصاوير بيان شود. تعداد زيادي از عكاسان مفهومي تلاش دارند تصاوير تا حد ممكن طبيعي بنظر آيد بطوري كه حواس بيننده از ايده اصلي عكس منحرف نشود كه در اصل نيت و خاستگاه اوليه اين نوع از عكاسي هم است.
نمونههایی دیدنی از عکاسی مفهومی با نگاه طنز!!
عکاسی وقتیکه با خلاقیت و رگه هایی از طنز همراه شود میتواند جذابتر و الهام بخشتر شود. این عکسها باید برای تمام عکاسان تیزبینی که سعی خود را برای گرفتن عکسهای استثنائی میکنند، باارزش باشد. عکاسان این عکسهای برجسته را با تمام تلاش، تخیل و خلاقیتشان گرفته اند تا به ما فرصت دیدن شگفتیهای عکاسی را از چشمان خلاقانه شان بدهند.
ظهور اشتباهی برای عکاسی مدرن و خلاق ( نوعی عکس مفهومی )
از ابتدای پیدایش عکاسی رنگی رسم و عادت این بوده که عکاسان به دنبال هر چه طبیعیتر رنگها بگردند و تا سرحدّ امکان در مورد هر سوژه سعی کنند رنگها را واقعی نشان بدهند. در عکاسی مدرن و مخصوصاً تداخل هنر گرافیک با عکاسی از همه مهمتر نقش مؤثر و چند جانبه عکاسی در تبلیغات و کالا، قانون کلاسیک وفاداری به رنگِ واقعی تغییر کرد ولی باز در چهارچوب واقعنگری با قدری کنتراست بیشتر یا شدت و ضعف رنگ باقی ماند. سنتشکنی رنگ در نقاشی و جاافتادن رنگهای غیر معمول و کاملاً تکنیکی نیز مانند جیغ بنفش در ادبیات سبب شده که عکاسان نیز عقب تغییرات رنگ طبیعی در عکس بروند. امروزه راههای مختلفی برای تغییرات رنگ در عکاسی پیدا شده که با انجام آن میتوانید به خلاقیت و نوآوری خود کمک کنید. این تکنیک آنقدر متداول شده که کم کم خود در هنر عکاسی جای مناسب و ارزندهای پیدا کرده است.
دوران طبیعی نشان دادن رنگها سپری شده. امروز در عکاسی طبیعت میتوان آسمان را از آبی، به سرمهای، سبز تا زرد یا نارنجی تعویض رنگ کرد، پوست صورت را میتوان در پرتره به رنگ ماست درآورد و یا بنفش کرد ظاهراً اشکالی ندارد باز میتواند عکس خلاقه و زیبایی شود
عکس سیاه و سفید برتری های خود را دارد:
· چون همانطور که می دانید عکس های سیاه و سفید عمر بیشتری نسبت به عکس هاس رنگی دارند.
· چون سیاه سفید شأنی ذاتی دارد.
· چون زیبایی در سادگی نهفته است و این سادگی در عکس های سیاه و سفید بیش از عکس های رنگی جلوه گر است.
سیاه سفید هم ساده ترین و هم پیچیده ترین نوع عکاسی است.